این ویژهبرنامه به تهیهکنندگی محمد جوادینژاد و اجرای علی ترابی با هدف به تصویر کشیدن مراسم و آیینهای سنتی هیاتهای مذهبی، روضهخوانی و سوگواری برای سید و سالار شهیدان، گفتوگو با پیرغلامان اهلبیت(ع) و مداحان شهر و استان تهران پخش شد. از مهمترین اهداف تهیه واجرای این برنامه همسو شدن با مراسم سوگواری هیاتهای شهرستانی مقیم شهرواستان تهران و آشنایی با خادمان و پیرغلامان بود. دربرنامه حسینیه تهران گزارشگردرمحلههاوهیاتهاحضورمییافت وضمن گفتوگوباعزاداران و مداحان اهلبیت(ع)،گوشههایی از مراسم شبانه مساجدواین هیاتهارابه تصویرمیکشید.علاوه براین درفضای دیگری علی ترابی با پیرغلامان حسینی گپوگفت داشت.
حسینیه تهران که به عظمت و وسعت یک شهر است؛سعی دارد تهران را بهعنوان یک حسینیه نشان دهد. علی ترابی، مجری این برنامه به«قاب کوچک»درباره تجربه حضورش درحسینیه تهران ونگاهش به خلاقیت ونوآوری درساخت برنامههای مذهبی تلویزیون میگوید:این برنامه چندبخش داشت که دریک بخش آن عزاداریهایی که درنقاط مختلف تهران انجام میشدرا نشان میداد. عزاداریها و هیاتهای تاریخی که قدمتهای زیادی مثل ۷۰۰ یا ۸۰۰ سال داشتند.درواقع این برنامه تهران(ری) را بهعنوان شهری نشان میداد که روزگاری پاداش بریدن رأس سیدالشهدا(ع) بوده.خیلی از قدیمیهای ما معتقد بودند که عزاداریهای شهر تهران نوع دیگری است، حتی به نسبت خیلی از شهرهای مذهبی مثل مشهد، قم، کربلا و...حالوهوای دیگری دارد و هدف اصلی این برنامه هم همین بود که این حالوهوای روضههای تهران رانشان دهد.این برنامه چند بخش داشت؛ یک بخش از این برنامه عزاداریهای مناطق مختلف تهران را نشان میداد و یک بخش گفتوگومحور داشت که بنده در آنجا وظیفه اجرا را برعهده داشتم و با ذاکرها، شاعرها و همه آنهایی که در دستگاه امام حسین(ع) مسئولیتی را برعهده داشتند گفتوگو میکردم؛ از پیرغلامان عزیز تا مداحان و شاعران جوان، مهمان برنامه بودند و در مورد امام حسین(ع) با آنها گفتوگو کردیم.یکی از اهدافی که این گفتوگوها داشت و با این محوریت دنبال میشد، فضای خدمت بود؛ بهخصوص بعدازبه شهادت رسیدن شهدای خدمت وتشییع باشکوه شهیدرئیسی. ما هر شب با مهمانها در مورد مسائلی که مربوط به خدمت میشد صحبت میکردیم؛ چون بههر حال یکی ازتجلیهای اصلی هیات، خدمت در هیاتهاست و ما هر شب این سؤال را بهطور ثابت از مهمانها میپرسیدیم، زیرا ما درهیات یک فضایی از خدمت را میبینیم که بینظیر است. این مسأله بسیار قابلتأمل است که یک آدمی فارغ از اینکه چه شغلی، چه شأنی یا چه جایگاهی دارد و از چه طبقه اجتماعی آمده است، بهعنوان خادم هیات قرارمیگیردوبدون هیچ توجه وچشمداشتی به دیگران خدمت میکند واصلا هیچ شناختی نسبت به مستمعی که وارد هیات میشود، ندارد. این خادم هیچ شناختی از غنی و فقیر بودن یا جایگاه اجتماعی آن فردنداردوصرفا درجهت خدمت کردن به آن شخص کوشش میکند و این مسأله قابلاهمیت است و جای پرسش دارد که این فضای خدمترسانی در هیاتها چطور استمرار پیدا کرده و چطور متجلی شده است.
ترابی ادامه میدهد: حسینیه تهران اولین تجربه متمرکز بنده در اجرای یک برنامه معارفی بود.بنده قبل از این، در برنامه سلام تهران بودم و بهعنوان یک مجری برنامه مجله صبحگاهی، برنامه معارفی هم اجرا کرده بودم. مثلا در همین دهه محرم، در ایام اربعین و در ایام مختلف مهمانهایی داشتیم از شعرا و مادحین که با آنها گفتوگو کردیم اما بهرغم علاقه فطری، این تجربه را نداشتم که اختصاصا یک برنامهای با هویت معارفی اجرا کنم. حسینیه تهران توفیقی شد تا شروعی باشد برای اینکه بتوانم یک برنامه معارفی را اجرا کنم و این افتخار را داشتم که نسل به نسل همان فرآیندی که اجداد ما طی کردهاند را ادامه دهم. بنده همیشه سعی کردم که در خدمت هیاتها باشم و تلاشم این بود که عمرم را در این راه صرف کنم و این یک افتخاری بود که در حوزه حرفهای هم وارد این عرصه شوم و بتوانم به بهانه حسینیه تهران مهمان بینندهها باشم. خیلی اوقات با خودم فکر میکردم کسانی که تلویزیون نگاه میکنند و مخاطب برنامههای معارفی هستند بهخصوص در ایام محرم، افرادی هستند که بنا به ضرورتهایی مثل درگیریهای شغلی مثل آتشنشانها، کسانی که مغازهشان را نمیتوانند تعطیل کنند یا شاگرد مغازه هستند یا کسانی که در بیمارستان بستری هستند یا شیفت کاری بهخصوصی دارند یا از لحاظ جسمانی نمیتوانند در هیاتها شرکت کنند، این برنامه این نقش را ایفا میکند که هیاتها را به خانههای آنها ببرد و ما هر شب سعی میکردیم که اگر مداحی مهمان برنامه بود درخواستی از مداح داشته باشیم که به همین نیت، روضه را مهمان خانه آنها بکند.
محتوای خلاقانه، همپای فرم جذاب
از ترابی میپرسیم بهعنوان مجری موافق است برنامهها بیشتر تاکشو و گفتوگومحور باشند یا اینکه رنگ و بوی تازه بگیرند؟ وی پاسخ میدهد: نگاه خلاقانه مهم است. برنامههای ما باید از کلیشهمحوری خارج شوند. بنده معتقدم بیشتر از کلیشهمحور بودن در کنار برنامهها بایدجذابیتهای بصری که چشم مخاطب رادرگیرمیکنند، جذابیتهای محتوایی هم داشته باشند. صرفا علت توفیق برنامههای مختلف را در رنگ و لعاب و شیوه اجرا نمیدانم. یعنی یک برنامه میتواند مثل «زندگی پس اززندگی» در عین اینکه تاکشو است، برنامه موفقی باشد و از فضای کلیشهای گفتوگومحور خارج شودیا مانند برنامههای دیگری مثل «محفل» یا «حسینیه معلی» موفق بشود؛ چون این برنامهها جدای از فرمشان، محتواهای موفقی دارند.یعنی خط سیری که برنامهای مثل زندگی پس از زندگی دارد، مخاطب راهمراه خودش میکشاند؛حتی اگرصرفا گفتوگوی دو انسان بایکدیگر باشد. یا اگر برنامه محفل یا حسینیه معلی موفق میشود، به این دلیل نیست که این برنامهها صرفا تاکشو نیست بلکه به این خاطر است که خط سیر محتوایی قوی دارد؛ یعنی یک عقبه خلاق و محکمی پشتش نشسته است که قدمبهقدم این خط فکری را طراحی کرده است.حالا بنده بهعنوان کسی که چند صباحی در این عرصه وقت گذراندهام، معتقدم هروقت خط فکر محتوایی قوی داشته باشیم، میتوانیم مخاطب رابا خودمان همراه کنیم. البته صرفا نباید به محتوا هم تکیه کنیم؛ بلکه باید در کنار محتوا جذابیتهای فرمی، بصری، اصول برنامهسازی و قابهای غیرتکراری را هم پیاده کنیم تا به وسیله آن به جذابیتهای محتوایی کمک کنیم.
امامزادهای که نمیشناختم
مهمانان مختلفی به برنامه حسینیه تهران آمدهاند و روایت خود را داشتند. ترابی درباره اینکه کدام یک بیشتر از همه او را تحت تأثیر قرار داد توضیح میدهد: حسینیه تهران به تعداد برنامههایش و به واسطه هم صحبتی با آدمهایی که شاید از قبل آنها را میشناختم یا به واسطه برنامه با آنها آشنا شدم، برای من خاطرهساز بود. اماآنچه که برای من جذابیت داشت لوکیشن این برنامه یعنی امامزاده «سیده ملکخاتون» در محله اتابک تهران بود. محل سکونت خودم چندان با این امامزاده فاصلهای ندارد اما آشنایی زیادی با این امامزاده بزرگوار نداشتم و توفیق پیدا کردیم این برنامه را در این لوکیشن ضبط کنیم واین مسأله برای من باعث افتخار بود. اما آن قسمتهایی که ما با جناب زهیر سازگار صحبت کردیم برای بنده بسیار جذاب بود.سعادتی بودکه کنار فرزند استاد سازگار بودیم که شکرخدا خود ایشان هم مانند پدرشان جزو ستارگان آسمان مداحان اهلبیت(ع)هستندواین مسأله بسیار برای بنده درسآموز بود.همچنین حجتالاسلام خدامی تنها مهمان ما از جامعه وعاظ بودند.یکی از اتفاقات جالب برای من شبی بود که حاج آقا شمسایی به برنامه ما آمدند. بنده به واسطه ضبط برنامه و درگیریهای شغلی،محرم امسال توفیق شرکت درجلسه دوم محرم(روضه ورودیه کربلا)را نداشتم. بین بچههای هیاتی این مسأله خیلی مهم است که مثلا بتوانند روضههایی را که فقط یک بار در طول سال خوانده میشود مثل روضه ورودیه کربلا را بشنوند و در مجلس روضهها شرکت کنند. وقتی شب دوم گذشت، خیلی غصه خوردم که روضه شب دوم محرم را از دست دادهام و حالا تا سال بعد باید صبر کنم که اگر توفیق باشد در این روضه شرکت کنم.آقای شمسایی که تازه از حج رسیده و موهای ایشان هم کاملا کوتاه بود به برنامه آمد و بنده از ایشان درخواست کردم چند دقیقهای ما را به روضه مهمان کند. مداحان نوعا در مواجهه با چنین درخواستهایی مدح امامحسین(ع) یا روضههای فراگیر مناسبتی مثل روضه عطش یا روضه فراق کربلا را میخوانند که برای هر شبی قابل استفاده باشد.آقای شمسایی بدون مقدمه روضه ورودیه کربلا را خواندند با اینکه این روضه اختصاص به شب دوم محرم دارد. خب، این برای بنده خیلی جالب بود که من در خلوت خودم غصه میخوردم روضه شب دوم محرم را از دست دادهام، اما آقای شمسایی آمدند و این روضه را خواندند. بعد برنامه به ایشان این مسأله را عرض کردم. ایشان گفت بنده یکدفعه تصمیم گرفتم این روضه را بخوانم، با اینکه خیلی مرسوم نیست این روضه به این شکل خوانده شود و همین برایم یکی از اتفاقات جالب برنامه بود.