مثلا خلاصه طرحی را ارائه میدهند و بعد که خلاصه طرح پذیرفته شد مثلا یک یا دو قسمت مینویسند، بررسی میشود و به مرور زمان به یک سریال تلویزیونی تبدیل میشود، ولی اقتباس از اول فضا، موضوع، آدمها و شخصیتها مشخص هستند. یعنی شما میدانید چه باید بکنید، برای چه باید سرمایهگذاری بکنید، چه عناصر و چه بازیگرانی انتخاب شوند. نویسندگان و فیلمنامهنویسان چطور بنویسند و چطور تنظیم کنند. آن فضا و لوکیشنی که قرار است ساخته شود، کاملا مشخص است؛ چون در کار اقتباسی تمام آن اطلاعات در اثر داستانی وجود دارد.» این سخنان محمد میرکیانی، نویسنده کودک و نوجوان مطرح کرده بود که سریال «حمایتهای کمال» از مجموعه کتاب او به پخش رسید. در ادامه نگاهی به این سریال و کتاب انداختیم.
برگ اول
از ۵۰ تا ۱۵۰ قصه
کتاب حکایتهای کمال یک مجموعه شش جلدی است که صد و چند داستان کوتاه را روایت میکند. همانطور که اشاره شد این داستانها به قلم محمد میرکیانی تحریر شده است. گفته میشود این قصهها که فضای شیرینی دارند پیش از این مجموعه نیز به صورت پراکنده به انتشار رسیدند و چند بار سوژه فیلمنامههای سریالها و تلهفیلمهایی در صداوسیما شدند اما مشهورترین آنها سریال حکایتهای کمال به کارگردانی قدرتا... صلح میرزایی و تهیهکنندگی محسن شایانفر که سال ۱۳۹۸ در ۳۳ قسمت از شبکه دو سیما پخش شد. میرکیانی در مصاحبهای گفته بود: حکایتهای کمال چندین بار تجدیدچاپ شده است و دو ناشر آن را چاپ کردهاند. آن کتاب حکایتهای کمال که انتشارات آستان قدس رضوی منتشر میکند ۱۵۰ قصه است، یعنی ۱۵۰ قصه در ۵جلد. هر جلد ۳۰ تا قصه در فضای دهه ۴۰ دارد و خیلی هم متنوع است. در مجموع ۵جلد آن هزار صفحه میشود اما آن حکایتهای کمال که من شروع کردم و جایزه هم گرفت، اول ۵۰تا قصه در سه جلد بود.
برگ دوم
نسیم عرب امیری از فیلمنامهنویسان سریال
در گفتوگویی بیان کرده بود: اقتباسی که ما از حکایتهای کمال، آقای میرکیانی انجام دادهایم کاملا آزاد بود و بازخوردهایی که دریافت کردیم مثبت بوده است. طرح کلی سریال ۱۵۰ قسمتی توسط محمد میرکیانی، نویسنده کتاب قبل از پیوستن فیلمنامهنویسان تصویب شده بود و هرکدام از دوستان نویسنده یکی از داستانها را انتخاب کرده و فیلمنامه خود را به شکل کاملا مجزا و فردی مینوشت. خوشبختانه سریال با توفیق خوبی از جانب مخاطبان مواجه شد؛ توفیقی که بیشک مرهون دو چیز بود اول موضوع اقتباس ادبی که کمتر در سینما و تلویزیون به آن پرداخته شده و دوم حضور چند نویسنده با اندیشهها و نگاههای گوناگون که باعث میشد سریال رنگوبوی یکنواخت به خود نگیرد. نویسندههایی که هر چند در قالب گروه با همدیگر همکاری داشتند اما هرکدام در نگارش فیلمنامه خود کاملا آزاد بودند.سرمایهگذاران موفق همیشه آینده را میخرند و به عقیده من سرمایهگذاری روی کودکان و نوجوانان موفقترین سرمایهگذاری برای داشتن آیندهای درخشان در حوزه فرهنگ است. بهویژه در دورهای که کودکان و نوجوانان ما خوراکشان را از شبکههای خارجی تامین میکنند و اگر با آنها درباره قهرمانان ایرانی حرف بزنیم یا آنها را نمیشناسند یا آنها را فاقد جذابیت میدانند! آنهم نه به این دلیل که ما قهرمانان جذابی نداریم، بلکه به این علت که نویسندگان و هنرمندان ما کمترسراغ قهرمانسازی برای نوجوان یا استفاده از ظرفیتهای قهرمانان بومی میروند.کاری که در حکایتهای کمال شد خلق همین قهرمان بود؛ قهرمانی که میتوانست الگوی نوجوانان قرار بگیرد. زمانی که سریال در حال پخش بود از کودکان و نوجوانان اطرافم بازخوردهای مثبتی میگرفتم. بچههایی که دائم پای انیمیشنها و کارتنهای خارجی وقت میگذراندند با علاقهمندی و کنجکاوی درباره بازیهایی قدیمی ایرانی و سنتهای قدیمی سؤال میکردند. آشنا کردن کودکان و نوجوانان با فرهنگ ایرانی به عقیده من مهمترین دستاورد است.
برگ سوم
من کمال هستم
قهرمان داستان پسری نوجوان به نام کمال است. فضای این سریال در دهه ۴۰ میگذرد که به همیندلیل در شهرک تصویربرداری شد و فضایی طنز و نوستالژی دارد. در سریال نقش کمال را محمدرضا شیرخانلو بازی میکرد. محمود پاکنیت، شهره لرستانی، حمید ابراهیمی، امیر نوری، سعید پیردوست، شهربانو موسوی و... از دیگر بازیگران این سریال بودند. میرکیانی در جایی عنوان کرده بود: جانمایه حکایتهای کمال همان است که در سریال میبینید. ۹۹درصد خاطرات من در کتاب آمده و من، کمالِ حکایتهای کمال هستم.
برگ چهارم
پیازه، گلِ نازه!
در یکی از این قصههای این مجموعه کتاب میخوانیم: صدای سیبزمینی فروشِ دورهگرد از توی خیابان آمد. مادرم گفت: کمال زود باش! زنبیل را بردار و دو کیلو سیبزمینی پیاز بخر. دویدم و از جلوی در آشپزخانه کوچک خانه زنبیل را برداشتم و دویدم. در حیاط را که باز کردم، دوباره صدای مرد را شنیدم: آقا پیازه، گلِ نازه!