آمریکا در حال حاضر با امواج تحرکاتی روبهروست که در عرصههای سیاسی، اقتصادی و نظامی، تصمیمات راهبردی آنها را در منطقه به چالش گرفته است و صحنه مذاکرات آتشبس قاهره را میتوان بهعنوان نمادی از وضعیتی دانست که آمریکاییها در آن قرار گرفتهاند و نه راه پس دارند و نه راه پیش. البته این فقط بخشی از ماجراست و پردههای دیگری از آن در آینده بهتدریج آشکار خواهد شد. این وضعیت نشاندهنده سردرگمی واشنگتن برای تصمیمگیری و قرار گرفتن بر سر دوراهی است که هر دو طرف آن باخت است و جز زیان برای آمریکا و اسرائیل، ثمری ندارد. در قضیه فلسطین و جنگ غزه، تصور آمریکا و رژیم صهیونیستی این بود که بتوانند با ادامه کشتار مردم بیگناه غزه و همچنین طرح تهدیداتی مبنی بر لشکرکشی زمینی به رفح، حماس را به عقبنشینی از مواضع خود و دادن امتیاز در مذاکرات وادار کنند اما با وجود گذشت بیش از شش ماه از جنایات رژیمصهیونیستی در غزه و شهادت بیش از ۳۳هزار فلسطینی، هیچ نشانهای مبنی بر عقبنشینی مقاومت فلسطین و حماس وجود ندارد. در جبهه مقابل، آنچه در مورد نتانیاهو و دولت رژیم صهیونیستی مشاهده میکنیم، شکستهای پیاپی این رژیم و عدم تحقق هیچیک از اهداف اعلامی آنهاست و در مورد حمله به رفح نیز دیدیم که قادر به عملی کردن تهدیدات خود نبودند و عملا پروژه رژیم صهیونیستی برای بالا بردن قدرت چانهزنی خود در مذاکرات قاهره شکست خورد. بیش از دو ماه است که نتانیاهو در حال تکرار تهدیدات خود مبنی بر حتمی بودن حمله زمینی به رفح است ولی رژیم صهیونیستی نه به لحاظ نظامی و نه به لحاظ سیاسی، توانایی عملی کردن چنین تهدیدی را ندارد. نهفقط حمله به رفح تحقق نیافت بلکه اقدام رژیم صهیونیستی در ترور سردار زاهدی و همرزمانش، نتیجهای غیرقابل پیشبینی برای این رژیم داشت و موقعیت آنها را بسیار بدتر از قبل کرد.آنها درصدد بودند با این جنایت، جمهوری اسلامی ایران را به اقدامی هیجانی وادار کنند و با این صحنهآرایی، معادلات رابه نفع خودشان تغییر دهند اما مدیریت هوشمندانه جمهوری اسلامی در این قضیه، شرایط را به زیان صهیونیستها پیش برد.چنین شرایطی باعث شده آمریکاییها بیش از رژیم صهیونیستی نگران آینده باشند و همین نگرانیها و فشار کاخ سفید به تلآویو باعث شده نتانیاهو مجبور شود از مواضع خود عقبنشینی کند. نگرانیهای آمریکا در حال حاضر محدود به مسائل مستقیم جنگ غزه نیست بلکه برخی مسائل مهمتر برای واشنگتن وجود دارد که یکی از آنها وقایع اردن است. گرچه آمریکا و متحدانش تلاش کردهاند این وقایع در سطح رسانهها انعکاس وسیعی پیدا نکند اما قادر به مخفی کردن آن نیستند. قضیه اردن و تجمعات مردم این کشور علیه مواضع حکومت اردن به معنی آغاز خیزش جدید علیه دولتها در کشورهای اسلامی شمال آفریقا و خاورمیانه است که میتواند موج بیداری جدیدی را ایجاد کند و متحدان آمریکا را درمعرض خطر قرار دهد.همین مسأله آمریکاییها رابسیار نگران کرده است.علاوه بر اعتراضهای گسترده در عرصه جهانی و همچنین آنچه در سازمان ملل میگذرد، موضوع تمرد نظامیان درارتش آمریکانیز دیپلماسی این کشوررادر فشار قرار داده است. درمجموع میتوان گفت آنچه درقاهره میگذرد،نشانههای روشنی از قرار گرفتن دیپلماسی آمریکا در باتلاق پیشبینی نشده است که هیچ اهرمی برای خروج از آن ندارد و تنها راه موجود برای آمریکا و رژیم صهیونیستی، امتیاز دادن به جنبش حماس است.