زنان قانع، هنرمندان قدردان
سراغ چهره‌های رادیو و تلویزیونی رفتیم تا برنامه‌شان برای تقدیر از مادران و همسران را جویا شویم

زنان قانع، هنرمندان قدردان

گفت‌وگوی نوروزی «جام‌جم» با هنرمندان رادیو و تلویزیون

روزگار نو با دل‌های بهاری

نوروز، فرصتی برای نو شدن است؛ فرصتی برای گذاشتن یک نقطه و شروع دوباره. بهار و نوروز بهانه است و وقتی با ماه مبارک رمضان مقارن می‌شود، یک شور دوچندان را ایجاد می‌کند. هرکدام از ما به فراخور زندگی زیسته خود، خاطراتی از دوران کودکی و نوروز داریم که بیان آن، شبیه به خاطرات جمعی یک ملت است.
کد خبر: ۱۴۴۹۵۵۰
نویسنده زینب علیپور‌طهرانی و سپیده اشرفی - گروه رسانه
 
جام‌جم در یک رسم نانوشته و مثل هر سال، در آستانه نوروز سراغی از برخی بازیگران و هنرمندان رادیو و تلویزیون گرفته تا خاطره آنها از نوروز را جویا شود و یک حال و هوای بهاری برای مخاطبان تدارک ببیند.

هوشنگ توکلی: بهار را با شکوفه‌ها به خاطر دارم
حال و هوای نوروز و انتظار بهار برای هرکدام از ما تعریف به‌خصوصی داشته اما برای همه ما یک وجه مشترک دارد؛ آن هم تداعی خاطرات شیرینی است که در بهار داریم و ‌امید به زندگی که با شروع بهار در دل‌ها جان می‌‎گیرد و زنده می‌شود. در این میان هوشنگ توکلی یکی از هنرمندان پیشکسوت در گفت‌و‌گو با جام‌جم درباره حال و هوای بهار و نوروز بیان می‌کند: بهار شروع مجدد زندگی است. طبیعت و بهار با خودش برای همه انسان‌ها، چه نوزاد و کودک و نوجوان و چه برای سالمندان ‌امید می‌آورد؛ ‌امید باروری و دوباره‌سازی. در من هم همین احساس وجود دارد.وی در ادامه درباره تداعی خاطراتش از بهار و نوروز هم می‌گوید: من فکر می‌کنم سیستم جغرافیای جهان به‌هم ریخته است؛ یعنی در گذشته نزدیک بهار که می‌شد، می‌توانستی شکوفه‌ها را ببینی. چون معمولا در هر خانه‌ای چند درخت میوه مثل گیلاس، سیب و گلابی بود که در بهار شکوفه می‌دادند. یعنی پیام می‌دادند که همه‌چیز در حال نو شدن و بازسازی شدن است. به همین دلیل من همیشه بهار را با شکوفه‌های بهاری به خاطر دارم و برایم این صحنه تداعی می‌شود.توکلی در پاسخ به این سؤال که چقدر هنوز به آیین‌های نوروز پایبند است و آنها را اجرا می‌کند هم توضیح می‌دهد: شب عید متغیر است؛ یعنی ۶۰ -‌۵۰ سال پیش جهان در یک آرامش پس از جنگ جهانی بود و صلح و آرامش در بخشی از جهان حکمفرما بود. طبیعتا رسیدگی به آیین‌ها و رفتار‌های باستانی خوب انجام می‌شد و این مسأله شامل حال ما هم می‌شد اما خب، امروزه نسبت‌ها به‌هم ریخته است و دیگر آن ‌فامیل‌ها و بزرگان‌ فامیل و خانواده‌ها نیستند. همین‌طور آن معماری‌های قدیم دیگر نیست. همه گرفتار این دنیای مدرن و آپارتمان‌ها هستیم و به نوعی هرکسی در لاک خودش است. به همین علت است که ما ایرانی‌ها بیشتر تلاش می‌کنیم که آیین‌های گذشته را در شرایط سخت نگه داریم و تسلیم دشواری‌های زمان نشویم. یعنی من هنوز هم می‌بینم که رعایت آیین‌های باستانی در ایران شکل خوبی دارد.وی به‌عنوان یکی از بزرگان عرصه هنر برای همه آرزو‌های خوبی دارد و می‌گوید: آرزو می‌کنم این تغییرات جغرافیایی که در ۵۰ -‌۴۰ سال گذشته در کره زمین به‌وجود آمده، به حال طبیعی‌اش به نفع انسان‌ها بازگردد و صلح و آرامشی هم در جهان برقرار شود؛ یعنی فصل‌ها سرجای‌شان قرار بگیرند و باران ببارد و واژه جنگ هم به فراموشی سپرده شود و دنیا جای صلح و آرامش باشد.
   
جواد انصافی: پیام نهایی نوروز، جشن اتحاد و همبستگی است
جواد انصافی، بازیگر و کارگردان ایرانی است که تاکنون پژوهش‌های گسترده‌ای را در حوزه رسوم و آیین ایرانی انجام داده است. وی پژوهشی در‌خصوص آیین شب یلدا انجام داده که پیش از این منتشر شده بود. انصافی نماد فردی است که دل در گرو فرهنگ ایرانی دارد. او در گفت‌وگویی در‌خصوص آیین و رسوم ایران در نوروز، به جام‌جم می‌گوید: نوروز از مهم‌ترین جشن‌های ایرانیان است که پشتوانه علمی و فکری دارد؛ مثلا فرش‌ها را با چوب می‌زدیم تا خاکش را بگیریم و بعد می‌شستیم. دلیلش این بود که اگر خاک را نگیریم، رنگ فرش قاطی می‌شود. همچنین سبزه هم فقط نماد نبوده بلکه یک آزمایشگاه کوچک از طرف مادران بود که بسنجند کدام محصول را برای کشاورزی آن سال در نظر بگیرند. تمام موضوعات حتی چیدمان هفت‌سین هم بر اساس اصول بود و به نوبت انجام می‌شد. به عنوان مثال، اولین چیزی که سر سفره هفت سین می‌گذاریم سنجد است. دلیلش این است اولین چیزی که خداوند بعد از خلقت به انسان می‌دهد، مغز است که محلی برای تفکر است. سنجد هم از نظر لغوی از سنجیدن استخراج شده. بعد سیب را می‌گذاریم که نماد جسم سالم برای انسان است. سومین چیزی که سر سفره می‌گذارند، سبزه است که نماد شادابی است. یعنی همین سه مورد چیزهایی هستند که تمام دنیا بر مبنای آن جلو رفته و گفته‌اند ۸ساعت کار، ۸ساعت تفریح و۸ساعت استراحت. تمام اتفاق‌های نوروز ما، پشتوانه علمی دارد.انصافی در بیان خاطرات خود از نوروز و رسومی که در این ایام دارد هم این‌طور بیان می‌کند: رسم ما این است که همسرم سفره‌ای می‌اندازد که سعی می‌کند در آن بته جغه داشته باشد که سمبل سرو ایرانی است. سفره را که پهن می‌کنیم، اول آینه و شمعدان را می‌گذاریم. از قدیم آینه گرد می‌گذاشتند که سمبل کره زمین و گذر روزگار است. به تعداد نفرات خانواده هم شمع می‌گذاریم. روشنایی شمع، روشنایی زندگی و سمبلی از نور خداست. یک رسم قدیمی هم داریم که قبل از سال تحویل، مادر خانواده آینه را جلوی هر فردی نگه می‌دارد. افراد چند لحظه خودشان را نگاه می‌کنند و انگار مرور لحظه‌ای به سالی دارند که گذشته است. بعد از تحویل سال هم، شادبادش و عیدی است. هفت سین هم حتما هفت سین خوراکی است. ممکن است سکه و ساعت هم کنارش بگذاریم اما جزو فرعیات است. دید و بازدیدها هم شروع می‌شود که حتما به دیدن بزرگ‌تر‌ها می‌رویم. در نهایت باید بگویم پیام نهایی نوروز، جشن اتحاد، همبستگی، نظافت شخصی و عمومی است. جشنی که قصد دارد فاصله طبقاتی را کم کند، چراکه در نوروز ارتباط بیشتری به‌واسطه دید و بازدید داریم و این فاصله کم می‌شود. 
   
روایت هفت‌خوان چهارشنبه‌سوری
این هنرمند درباره فلسفه چهارشنبه سوری عنوان می‌کند: درچهارشنبه سوری هفت‌خوان وجود دارد که ما آن را طی می‌کنیم. این هفت‌خوان با پاکسازی محیط زیست شروع می‌شود.همه آدم‌ها در گذشته به دلیل نبود چیزی به نام شهرداری، تبدیل به شهرداری‌چی می‌شدند و خودشان کوچه و جوی آب را لایروبی می‌کردند.خانم‌ها خانه تکانی داشتند وآشغال‌ها را دورمی‌ریختند. هرمحلی آشغال‌ها را در یک میدانگاهی می‌گذاشت و روز چهارشنبه سوری، این آشغال‌ها را می‌سوزاندند. هفت دایره از آن درست می‌کردند که از عدد مقدس ایرانی هم بیرون آمده. اول می‌گفتند پیرمرد پیرزن‌ها رد شوند تا در کنار حفظ حرمت بزرگ‌ترها بحث روان‌شناسی آن هم در نظر گرفته شود. در واقع وقتی این سالمندان از روی آتش می‌پرند، زمانی است که هنوز خیلی شعله نگرفته و آنها می‌توانند از آن بپرند. با این کار احساس سرزندگی در آنها زنده می‌شود.این سالمندان همزمان با رد شدن از آتش می‌گفتند «زردی و رخوت من به تو و گلگون بودن تو به من» یعنی همان عبارت «زردی من از تو، سرخی تو از من» که پشتوانه فکری دارد. خوان بعدی این بود که مراسم کوزه شکنی انجام می‌شد. یعنی قدیم که یخچال نداشتیم، کوزه برای خنک نگه داشتن آب داشتیم. سرسال که می‌شد در چهارشنبه سوری رسم داشتند این کوزه‌ها را بشکنند.هر کسی به نسبت وسع خود در آن پول می‌انداخت. به این صورت که از روی پشت‌بام توی کوچه پرت می‌کردند. فلسفه این کار مشخص نبودن فرد و مبلغی بود که می‌انداخت. در واقع کمک شونده و کمک‌گیرنده معلوم نبود. چون مراسم بعدی قاشق‌زنی بود، کسی متوجه نمی‌شد که چه کسی چادر روی سر انداخته و از توی کوچه پول برمی‌دارد. جالب اینجاست که هیچ‌کس همه پول‌ها را برنمی‌داشت و بخشی را برای دیگران باقی می‌گذاشت. مردم می‌خواستند با این رسم، به این درک برسند که در محله‌شان، افرادی هستند که توان مالی برای خرید نوروز ندارند.بحث مهم‌تر این بود که وقتی بررسی علمی کردم متوجه شدم کوزه‌ها یک سال بیشتر کار نمی‌کرده و دچار آسیب می‌شده. انگار نمی‌توانستند این را توضیح دهند و با رسم چهارشنبه سوری آن را زمین می‌زدند. مهم‌ترین مسأله در این میان، اقتصاد کوزه‌گری بود. یعنی کوزه‌گری رونق پیدا می‌کرد.وی ادامه می‌دهد: مراسم بعدی، قاشق‌زنی بود که همه با سرهای پوشیده قاشق به کاسه می‌زدند و آجیل چهارشنبه‌سوری می‌گرفتند، اما چرا آجیل؟ چون یک غذای مقوی بود که خراب‌شدنی هم نبود. در واقع فاسدنشدنی بود. می‌تواند مدت‌ها باقی بماند. یکی که ۱۰کاسه آجیل جمع می‌کرد، انگار برای۱۰شب خودش غذا جمع کرده بود.آجیل را به این دلیل انتخاب می‌کردند. رسم بر این بوده که اگر در محله جدید می‌رفتند، می‌گفتند برای یک بار هم شده باید به قاشق‌زنی بروی. برای این بوده که هر فردی یک بار دست دراز کند و ببیند چقدر سخت است که جلوی دیگران دست دراز کنی. آن‌که با روی باز و بدون چادر دستش را جلوی دیگران می‌آورد، بیشتر گرفتار وخجالت‌زده است.این کار، ابعاد روان‌شناسی آن را بیان می‌کرد. مرحله بعد، شال‌اندازی بود. شال‌اندازی این‌طور بود که همه آنهایی که دختر دم بخت داشتند، جوانانی می‌آمدند و از نورگیر خانه این دختران، شال می‌انداختند که مشخص نشود چه کسی است. این برای کسب اجازه بود یعنی این‌طور می‌گفتند که اجازه دارم پدر و مادرم را برای خواستگاری بیاورم؟ اگر طرف مقابل خوراکی شیرین به شال می‌بست، یعنی بله اما اگر خوراکی ترش و شور به شال می‌بست یعنی فعلا اجازه نداری. این یعنی حرمت پدر و مادران نگه داشته شود. خوان هفتم فالگوش ایستادن بود. مردم بر این باور بودند که گذشتگان‌شان از آن دنیا به اتفاقات آگاه هستند. نیت می‌کردند که مثلا پسرشان داماد شود و بعد فالگوش می‌ایستادند. معتقد بودند که ارواح گذشته به افرادی که در حال گذر هستند،حرفی رامنتقل می‌کردند.
انصافی تاکید می‌کند:عمر این هفت‌خوان اززمان ساسانیان بوده وقدمت دیرینه دارد.البته مدرکی دال بربرگزاری مراسم چهارشنبه‌سوری نداریم اما از زمان زرتشت درباره آتش، مطلب داریم که گفته است:«کسی اجازه ندارد در آتش چیزی بیندازد که تولید صدا و وحشت کند.» ترقه‌بازی برای ما نیست و بعدها انگلیس‌ها واردکردند تا آیین ما راخراب کنند.ما ازدوران زرتشت به ارزش آتش باور داشتیم.الان هم مهم‌ترین مسأله آتش است. می‌توان گفت تمام اتاق‌های استریل بیمارستان‌ها با حرارت بالای۱۰۰۰به استریل می‌رسند که ارزش آتش را نشان می‌دهد. 
   
اصغر سمسارزاده: خاطره‌بازی رفقا
اصغر سمسارزاده و جواد انصافی در کار مشترک جمعه ایرانی با هم همکاری داشته‌اند. به تازگی غرفه جام‌جم در نمایشگاه رسانه فرصتی شد تا دوباره کنار هم قرارگیرند وازحال وهوای کار بگویند. اصغر سمسارزاده می‌گوید: من در سال ۱۳۳۷ کارم را آغاز کردم و امروز که اینجا هستم، ۸۳ سالم است. انصافی در میان صحبت‌هایش می‌آید که «آن سال‌ها من درس می‌خواندم!» سمسارزاده ادامه می‌دهد: طول عمر من به دلیل این بوده که فقط به کار تئاتر فکر می‌کردم. دنبال مسخره‌بازی و عیاشی نبودم. حتی قبل از انقلاب هم همین‌طور بودم. وابستگی به چیزی نداشتم. 
انصافی با تعارف می‌گوید: من هم که شاگرد ایشان بودم دقیقا همین حال و هوا را داشتم. سمسارزاده هم رو به او می‌کند و می‌گوید: ایشان هم آدم باسوادی است. مخابرات ایران زیرنظر او بود. انصافی می‌گوید: من ۱۰سال از ایشان کوچک‌ترم و شاگرد او هستم. سمسارزاده رو به او می‌کند و به شوخی می‌گوید: حالا تقصیر من چیست که کوچک‌تر هستی؟ 
سمسارزاده از خاطرات مشترک خود با جواد انصافی می‌گوید: کار مشترک‌مان جمعه ایرانی بود. ۴۳ سال است در رادیوایران هستم و فقط در برنامه صبح جمعه یا همان جمعه ایرانی بودم. غیر از بزرگواری از جواد انصافی ندیدم. انسان باسوادی است که تئاتر را خوب می‌شناسد. از کمدین‌هایی است که سیاه‌بازی را حفظ کرده است. این سیاه‌بازی پایه تئاتر ایران است. برشت فاصله‌گذاری را کشف کرده بود. همان زمان، نشستند این را درآوردند که همان، وقفه سیاه‌بازی است.
انصافی هم صحبتش را تایید می‌کند: مهم‌ترین مسائلی که برشت مطرح می‌کند و تمام تئاتر جهان او را تایید می‌کنند، همین اصولی است که در سیاه‌بازی رعایت می‌کنیم؛ این‌که دیواری بین تماشاگر و بازیگر وجود نداشته باشد. برشت حتی مسأله فاصله‌گذاری را مطرح می‌کند که در سیاه‌بازی هم به گونه دیگری آن را داریم. مثلا آن فردی که نقش ارباب را در سیاه‌بازی دارد، با یک وقفه در کار نشان می‌دهد خودش لنگ ۵۰ تومان پول است.

سیاه‌بازی نشان داد تئاتر ایران غنی است
سمسارزاده می‌گوید: به نظرم افرادی مثل جواد انصافی با نقش‌هایی که بازی می‌کرد، پایه‌گذار تئاتر در ایران بوده‌ است. انصافی هم که تاکنون پژوهش‌های بسیاری درباره سیاه‌بازی انجام داده، به کتابش اشاره کرده و می‌گوید: تنها کتابی که درباره سیاه‌بازی چاپ شد، سیاه‌بازی از نگاه یک سیاه‌باز بود که بررسی سیاه‌بازی و قیاس آن با کمدیا دلارته و کمدی در کشورهای دیگر و بیان نزدیک‌بودن آنها بود.
سمسارزاده هم در تایید صحبت‌هایش عنوان می‌کند: این نشان می‌دهدکه تئاترماچقدرغنی است. انصافی ادامه می‌دهد: برشت می‌گوید دیوار بازیگر را بشکنید. ما آن‌قدر در سیاه‌بازی ارتباط ومشارکت داریم که مخاطب بازیگر می‌شود. مثلا دریک نمایش به مخاطبان می‌گفتم «اطرافیان این پادشاه ما رفته‌اند.دونفر بیایند نیزه‌دار شوند.»مخاطب می‌آمد بازیگرمی‌شد.تعزیه نیزهمین است.وقتی می‌گوید «جوانان بنی‌هاشم بیایید»،مردم می‌دوندومی‌آیند. درواقع مخاطب به بازیگر تبدیل می‌شود. سمسارزاده می‌گوید: باید قدر افرادی مثل انصافی را دانست. سیاه‌باز زیاد داریم اما باید توجه بیشتری به این مسأله سنتی و مردم‌پسند ایرانی داشته باشیم.
انصافی سیاه‌بازی را نمایش ملی می‌داند که به گفته او، باید این همه پشتوانه فکری را قدر دانست. او به پژوهش‌هایی که درباره چهارشنبه‌سوری داشته، اشاره می‌کند: من بحث علمی چهارشنبه‌سوری را باز کرده‌ام. اگر بحث آن را درست بیان کنیم، دیگر کسی ترقه‌بازی نمی‌کند. آتش برای ایرانیان مقدس بوده و مفاهیمی مثل توجه به سالمندان برای‌مان بسیار مهم بود و در پاسداشت چهارشنبه‌سوری آن را رعایت می‌کردیم.
   
شاغلام همه را غافلگیر می‌کند 
انصافی که در برنامه گفت‌وگومحور برمودا، نقش آبدارچی یک دفتر مطبوعاتی را دارد، درباره کاراکتر شاغلام می‌گوید: شخصیت شاغلام پیچیده است. افرادی که در آن دفتر کار می‌کنند، به‌مرور متوجه می‌شوند که شاغلام باسواد است و چهار نسل گذشته در این دفتر مطبوعاتی بوده است. شاغلام در توفیق و گل‌آقا قلم می‌زده است. گاهی خود آقای نجف‌زاده می‌گوید مشکوک هستی. شخصیت او به‌مرور آشکار می‌شود. در واقع شاغلام دوست ندارد دفتر تعطیل شود و خودش را در حد آبدارچی پایین آورده است. می‌گوید نمی‌خواهم مطبوعات تعطیل شود و می‌توانم آبدارچی هم باشم. می‌خواهد تفکر و قلم از بین نرود. می‌خواهد فرهنگ مردم همیشه بالا بماند. ما در برمودا می‌گوییم جایی برای پیدا شدن، شاغلام هم می‌گوید جایی برای پیدا شدن تمدن و فرهنگ‌مان باشد تا تفکر ما بالا رود. تا زمانی که مطبوعات باشد، فرهنگ مردم بالا می‌رود. کتابخوانی و تئاتر نیز همین است.
   
رسول نجفیان: زنده‌شدن خاطرات کودکی در بهار
رسول نجفیان بازیگر، نویسنده و کارگردانی است که سال‌هاست درعرصه هنر فعالیت می‌کند.وی نوروز گذشته در برنامه «زندگی پس از زندگی» حضور داشت و از تجربه مرگ برای عباس موزون گفت. او که علاقه بسیاری به ادبیات و آداب و رسوم کهن ایرانی دارد، در گفت‌و‌گو با جام‌جم درباره حال و هوای نوروز وبهار می‌گوید:هربار که بهار از راه می‌رسد، خاطرات کودکی برایم در ذهن تداعی می‌شود.چون تمام همسایه‌‌های ما مسیحی ویهودی بودند،نوروزبرایم درآن خانه بزرگی که درتهران زندگی می‌‌کردیم، خیلی جذاب بود. به همین دلیل من این شعر را برای مادربزرگم و به یاد او سرودم:«از راه رسیده دوباره بهار/ به صحرا نشست لاله داغدار/ وزیدن گرفت نسیم از کوهسار/ تو کوه‌ها پیچید نعره آبشار/ چه خالی جات توی این بهار/ آی بی‌بی گلزار/ توی تحویل سال/ برامون بخون دعای خوش حول و الاحوال/ بعدم حافظ و گرفتن فال/ بچه‌ها شادی شور و قیل و قال».وی می‌افزاید:بهار برای من خیلی حال وهوای خاصی دارد وهمواره من رابه یاد خانه مادربزرگ می‌اندازدکه برایش شعر سرودم. نجفیان ادامه می‌دهد:برای مردم ایران آرزوی عزت وسربلندی دارم وامیدوارم مشکلات معیشتی‌شان حل شود. چون مشکلات معیشتی باعث می‌شود ما به مشکلات فرهنگی کمتر فکر کنیم. امیدوارم آدم‌ها به فرهنگ والا و ارزشمند ادبیات ما مثل فردوسی، حافظ و مولانا و سعدی برسند. 
 
عذرا وکیلی: ‌آرزو دارم هیچ بچه‌ای غمگین نباشد
عذرا وکیلی، گوینده رادیو و تهیه‌کننده رادیو است.«سلام کوچولو» ازمعروف‌ترین برنامه‌هایی است که وکیلی اجرای آن را برعهده داشت. او کارخود را ازسال۱۳۴۵ در رادیو با اجرای برنامه نوجوانان شروع کرد و توانست در سال ۱۳۴۸ به برنامه قصه‌های شب بپیوندد. وی در گفت و گو با جام جم درباره حال و هوای نوروز و عید می‌گوید: من با دگرگونی بهار به یاد خالق هستی می‌افتم. همچنین به یاد عظمت خلقت وخالق هستی می‌افتم که چقدر دگرگونی ایجاد می‌کند.وی می‌افزاید: من وقتی این تغییر و دگرگونی را در کل هستی می‌بینم، نوعی نشاط روحی در من به وجود می‌آید. حال و هوای دیگری پیدا می‌کنم. وکیلی به عنوان یک هنرمند پیشکسوت و مادر آرزو‌های قشنگی برای همه مردم دارد و بیان می‌کند: آرامش، خوشحالی و خوشبختی و سلامتی برای مردم کشورم آرزو می‌کنم. از آنجایی که من بیشتر عمر کاری‌ام را با بچه‌ها و برای بچه‌ها گذرانده‌ام، به همین دلیل در درجه اول آرزویم این است که هیچ بچه‌ای غمگین نباشد و مشکل خانوادگی نداشته باشد و خوشحال و سلامت باشد. اگر کودکی در بیمارستان بستری است، از خدای بزرگ می‌خواهم هر چه زودتر سلامتی‌اش را به‌دست بیاورد و کنار سفره پدر و مادر بنشیند. از پزشکان و پرستاران و کادر پزشکی بیمارستان‌ها تقاضا می‌کنم حال و هوای این بچه‌ها را بیشتر درک کنند.
   
مهران رجبی: دل‌مان بهار است
مهران رجبی، بازیگر تلویزیون که چند وقتی است اجرای برنامه دورهمی را هم در دست دارد، در خصوص خاطرات و حال و هوای خود در بهار و نوروز، به جام‌جم می‌گوید: اصولا وقتی بهار می‌شود، انگار تحولی در وجود آدم ایجاد می‌شود. در ایران این حال و هوا همیشه وجود داشته. شاید در جای دیگر به شیوه دیگری باشد. ما درایران همزمان با نوروز تغییر فصل را شاهد هستیم. مثل وقتی در خیابان قدم می‌زنیم و شاهد هستیم که برگ درختان سبزمی‌شود. اینها دل آدمی را خوش می‌کند. این دلخوشی در وجود ما ایرانیان همراه با کلمه عید است. به همین دلیل به ما بیشتر از مردمی خوش می‌گذرد که پسوند عید را ندارند.وی ادامه می‌دهد: قید کلمه عید برای ما زیباست و تحول بزرگ‌تری برای‌مان است. این خودش حال خوش است و دوست داریم همیشه در حال و هوای عید باشیم. در عین حال، یک حس دریغ نسبت به درگذشتگان‌مان احساس می‌کنیم. انگار عید برای‌مان نقطه عطف است که ما از نبود آنها احساس درد می‌کنیم. این‌که وقتی با آنها بودیم جوان‌تر بودیم و خاطرات حاشیه عید یعنی بازی‌ها و عیدی گرفتن‌ها را به خاطرم می‌آورد. اینها مکث روحی است که به عنوان کلمه نوستالژی در ذهن داریم.رجبی درباره حفظ مراسم نوروز هم این‌طور بیان می‌کند: هنوز تلاش می‌کنیم مراسم ایرانی را داشته باشیم چون زیباست. به‌جز رسم چهارشنبه‌سوری که تغییر یافته، بقیه هیچ منعی برای انجام دادن ندارد و اساس آن بر اساس کنار هم بودن است. به خصوص امسال که دیگر مسأله کرونا را نداریم و ماه مبارک رمضان هم با نوروز همزمان شده است. این باعث می‌شود که عید امسال دلنشین‌تر باشد. آرزوی سلامتی برای همه مردم ایران دارم. 
   
شاهد احمدلو: عید من روزی است که کشورم گلستان باشد
شاهد احمدلو هم درزمینه بازیگری فعال است و هم در کارگردانی. او این روزها سخت مشغول بازی در سریال «ناریا» است.  وی که این اواخرمجموعه «چشم بندی» را برای تلویزیون ساخته بود، درباره بهار طبیعت و نوروز به جام‌جم می‌گوید: حقیقت این است که حال وهوای این سال‌های اخیر به حال و هوای گذشته نمی‌رسد. من به‌شخصه زمانی و جایی حالم خوب است و نوروز و سال نو برایم معنای مخصوص به خودش را دارد که حال آدم‌هایی که در اطرافم هستند، خوب باشد. من نمی‌توانم به تنهایی حالم خوب باشد.
وی ادامه می‌دهد: باید همه حال‌شان خوب باشد و چون می‌دانم که حال بعضی‌ها خوب نیست، صادقانه می‌گویم که بهار و عید معنای گذشته را برای من ندارد. البته از لحاظ طبیعت و کائنات و محبت‌های خدا باز هم شاکر هستم که دوباره به من فرصت می‌دهد یک سال دیگررا تجربه کنم وبتوانم یک سال دیگرخورشید و ماه و ستاره و به طور کلی روز و شب را ببینم و توانایی کار داشته باشم. 
احمدلو ‌می‌افزاید: بهانه‌هایی که ثانیه به ثانیه برای شکرگزاری مان نسبت به خدا وجود دارد زیاد است. اما منظورم این بود وقتی می‌بینم بعضی از آدم‌ها گرفتارند یا به هر دلیلی حال‌شان خوب نیست، من هم ناراحت می‌شوم و شور و شوق گذشته را به نسبت سال‌های قبل ندارم. وی در پاسخ به این سؤال که چقدر به آداب و رسوم و سنت‌ها همچنان پایبند است هم توضیح می‌دهد: معادلات زندگی و روابط اجتماعی و خانوادگی از همان دوران کرونا تاکنون شکل و شمایل گذشته را ندارد. وقتی من در اخبار می‌بینم که مردم توان خرید آجیل و میوه و شیرینی عید را ندارند، یعنی وقتی می‌بینیم اکثریت جامعه المان‌های اساسی نوروز باستانی‌مان را نمی‌توانند اجرا کنند، طبیعتا حس و حال نوروز را برای ما تغییر می‌دهد. به همین دلیل کودکی و خاطرات‌مان و تمام لحظاتی که داشتیم در ذهن ما مدام فلاش‌بک می‌شود.اگر دقت کرده باشید علایق مردم به گذشته‌ها و نوستالژی‌ها بیشتر شده است. من نمی‌توانم نوروز ا با خانواده‌ام جشن بگیرم وقتی می‌بینم سیستان‌وبلوچستان زیر آب رفته و مردمش سرپناه ندارند. عید من روزی است که همه جای این سرزمین گلستان باشد؛ نه‌فقط من و خانه‌ام.بازیگر سریال «رهایی» برای مردم آرزوهای خوبی دارد و می‌گوید: برای تمام بیماران آرزوی سلامتی دارم، چراکه بزرگ‌ترین نعمت در قدم اول سلامتی است. دوم خیر و برکت و شادی و صفا در ثانیه به ثانیه زندگی تمام مردم ایران است؛ از هر قوم و نژاد و دین و مذهبی. سوم این‌که آرزو می‌کنم خداوند امید را به نسل جوان برگرداند و موفقیت را در ثانیه به ثانیه زندگی و علایق‌شان جاری کند.
 
علی خلیلی: حس تازگی و نو شدن در بهار
علی خلیلی، مجری وتهیه‌کننده اهل فلسطین است که با برنامه«ساعت به وقت قدس» شبکه یک در ایران به شهرت رسید. وی که چند سالی است در ایران سکونت دارد و تا حدودی با آداب ورسوم ایرانی‌ها آشنا شده است، درگفت‌وگو باجام‌جم درباره نزدیک‌شدن به بهار وعید نوروز وحال‌وهوایی که دارد بیان می‌کند:همه‌ساله با نزدیک شدن به نوروز،همواره شاهد تغییراتی در رفتار وکردار مردم ایران هستم.یعنی خانه‌ها تکانی اساسی می‌خورند،خیابان‌ها تزیین می‌شوندومردم به خرید لباس نووتهیه خوراکی‌های مخصوص عید می‌پردازند.وی ادامه می‌دهد: این شور و اشتیاق مردم ایران، حس‌امید و تازگی را به من القا می‌کند. گویی با آمدن بهار، همه چیز دوباره از نو شروع شده و فرصتی برای نو شدن و دگرگونی فراهم می‌شود.خلیلی می‌افزاید: من فکر می‌کنم نوروز در ایران فرصتی برای تجدید دیدار با خانواده ودوستان است که این موضوع،حس صمیمیت وهمبستگی را در جامعه تقویت می‌کند. در مجموع، نوروز رامی‌توان یک جشن باستانی وفرهنگی دانست که در آن ‌امید، تازگی، صمیمیت و همبستگی به اوج خود می‌رسد.وی در پاسخ به این سؤال که چه آیینی در نوروزایرانیان هست که برای او جذابیت دارد هم می‌گوید: نوروز برای من جذابیت‌های زیادی دارد. یکی از جذابیت‌های نوروز، حس تازگی و نو شدن است که با آمدن بهاربه وجودمی‌آید. همچنین همان‌طور که گفتم نوروز فرصتی برای تجدید دیدار با خانواده و دوستان است واین موضوع، حس صمیمیت و همبستگی را در جامعه تقویت می‌کند. من تابه‌حال خودم سفره هفت‌سین نداشتم ونچیده‌ام، اما درمورد آن اطلاعات زیادی دارم.هفت‌سین نمادی ازهفت عنصر مهم درفرهنگ ایرانی است که عبارتند از: سبزه، سنجد، سماق، سیر، سرکه، سکه و سیب. هرکدام ازاین عناصر،معنای خاصی دارند. به‌عنوان‌مثال، سبزه نماد شادابی و سرزندگی، سنجد نماد سلامتی، سماق نماد صبر وبردباری،سیر نمادسلامتی و دفع بیماری، سرکه نماد چاشنی زندگی، سکه نماد ثروت وسیب نماد زیبایی وسلامتی است.من معتقدم که سفره هفت‌سین، نمادی از آرزو‌ها و ‌امید‌های مردم ایران برای سال جدید است. خلیلی در پایان هم آرزو‌های خوبی برای مردم ایران و دنیا و به‌خصوص مردم فلسطین دارد و می‌گوید: آرزو می‌کنم صلح دردنیا برقرارشود ومردم کشورم به‌زودی کشورشان را از غاصبان پس بگیرند و همه مردم دنیا سلامت و شاد باشند و من هم بتوانم خیلی زود به کشورم بروم. 

وکیلی: من با دگرگونی بهار به یاد خالق هستی می‌افتم
نجفیان: برای مردم ایران آرزوی عزت و سربلندی دارم
سمسارزاده: سیاه‌بازی ماغنی‌ است
انصافی: پیام نهایی نوروز،جشن اتحاد وهمبستگی است
خلیلی: شور و اشتیاق مردم در بهار حس‌امید را به من القا می‌کند
احمدلو: آرزوی خیر و برکت برای مردم ایران را دارم
رجبی: در سال جدید مراقب سلامتی‌مان باشیم
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
اجتهاد زنان سیره عُقلاست

درگفت‌وگو با رئیس دانشکده الهیات دانشگاه الزهرا ابعاد بیانات رهبر انقلاب درخصوص تقلید زنان از مجتهد زن را بررسی کرده‌ایم

اجتهاد زنان سیره عُقلاست

نیازمندی ها