خانوادههای کمی هستند که هنوز همین سبک زندگی فامیلبازی را برای بچههایشان به ارث میگذارند و خانهشان هنوز از این سماور بزرگهای همیشه روشن دارد و گوش به زنگ عمه و دایی و خاله و عمو هستند که یک وقت هوس کنند سر زده زنگ بزنند و بیایند توو و نروند.الان زمانه پرایوسیداشتن است. مهمان تا یک حدی حبیب خداست و تا یک زمانبندی معلومی مبل میزبان گرم و نرم است اما معمولا در بعضی فامیلها یک نفر یا یک خانواده خوب اعتماد به نفس آمدن و نرفتن را دارند و خوب کفر درمیآورند.من هم جای عبدالرسول پورعباس بودم کفرم در میآمد. رئیس سازمان سنجش را میگویم. فکر کن مهمان پرحاشیه و پرشائبهای باشی و آقای رئیس را از عرش به فرش بکشی ولی با حکم دیوان عدالت اداری با اینکه مشکوک به تقلبی باز روی صندلی بهترین دانشگاههای ایران بنشینی. من هم کفرم درمیآید و استعفا میدهم آقای پورعباس از مهمانهایی که یک جوری آمدهاند و صاحبخانه شدهاند و دو قورت و نیمشان باقی است.من هم آقای پورعباس، من هم!