چرا غربگرایان به طوفان الاقصی نگاه متفاوتی دارند

دو سیمای یک نبرد

چرا این حماسه غزه، حتی اگر هزار بلا بر سرش بیاورند، تا ابد ضربه‌ای به اسرائیل، این زرادخانه سلاح و جنایات غرب وارد آورده که از یاد نرفتنی و نقطه بازگشت‌ناپذیری است و راه پیروزی را هموار می‌کند؟ 
چرا این حماسه غزه، حتی اگر هزار بلا بر سرش بیاورند، تا ابد ضربه‌ای به اسرائیل، این زرادخانه سلاح و جنایات غرب وارد آورده که از یاد نرفتنی و نقطه بازگشت‌ناپذیری است و راه پیروزی را هموار می‌کند؟ 
کد خبر: ۱۴۲۵۹۲۷
نویسنده احمد میراحسان - نویسنده و پژوهشگر

سیماچه نسخه‌های مهلک انحلال‌طلبان 

پرسش جدی و منصفانه‌ای درباره نبرد کنونی فلسطینی‌ها وجود دارد؛ چرا جنگ اسرائیل علیه غزه را امری جنایتبار ارزیابی می‌کنیم و جنگ غزه علیه اسرائیل را بی‌نظیر، شکوهمند، حماسی و دلیرانه می‌خوانیم؟ این یک بام و دو هوا نیست؟ چرا هست و واقعا یک جنگ از منظر هر طرف یک حال و هوای دیگری دارد. درک نکردن این تفاوت و تضاد، نشان بی‌اطلاعی و جهل، یا اغراض آگاهانه و ظالمانه خواهدبود، چرا؟ 

دلایل چنان بدیهی و مکرر است که نیازی به بازگویی نیست. آن‌که فرق عیان بین ظالم و مظلوم را پرده پوشی می‌کند، دچار مشکلی درمان‌ناپذیر است. میلیارد‌ها انسان به روشنی می‌دانند تفاوت جنگ غاصب برای سرکوب صاحب حق، برابر با جنگ مغصوب یا غصب شده برای احقاق حق نیست. هردو قتال می‌کنند، اما این کجا و آن کجا. 
اکنون قصدم تحلیل چرایی ارزش قهرمانانه نبرد کنونی و علت آن نیست که نقطه عطف بازگشت‌ناپذیری است. هر چه فلسطینیان بیشتر پایداری کنند و ادامه دهند، عزیزترند و بر عکس، هرچه غاصبان بیشتر کشتار و ویران کنند و کاشانه‌ها بر باد دهند، نامی درنده‌تر بر پیشانی خود حک می‌کنند. می‌خواهم به جریانی میان ما پاسخ دهم که به سبب سرشت تسلیم‌طلبانه‌اش برابر قدرت غرب همواره در بزنگاه‌ها با سیماچه لیبرال، نسخه‌های مهلک انحلال‌طلبانه پیچیده که اگر افسار دست اینان بود، صدبار مرکب ایران را از پرتگاه مرگبار به ته دره نوکری مجدد شیطان بزرگ فرستاده‌بودند؛ چه در مقاومت برابر جنگ نیابتی با صدام، چه در جنگ سی و سه روزه لبنان، چه زمان حمله صدام به کویت، چه زمان سناریوی انفجار برج دو قلو، چه زمان اشغال عراق به وسیله آمریکا، چه وقت اشغال افغانستان، چه ماجرای داعش و حمایت از سوریه، و چه در مقابله‌شان با سردار سلیمانی، یا پیوستن به بریکس و چه اکنون در قیام غزه. ما صد‌ها سند از سیاست داخلی و خارجی غربگرایان داریم که مجرمانه است. حتی در بستن یا نبستن قراردادها...، اما اکنون و جهاد غزه!

آنان که از نام مقاومت نگرانند

رفرمیست‌های غربگرا حالا چه می‌گویند و بهانه‌شان در تضعیف جبهه مقاومت عملا به سود اسرائیل چیست؟ و چرا آن‌ها همواره از پیروزی هر جریان مقاومت ناراحت می‌شوند و آرزوی شکست می‌کنند که حرف‌شان درباره نادرستی ایستادگی برابر شیطان وحشی به کرسی بنشیند و ایران به موجودکثیفی مانند عضو ناتوی نوکری آمریکا و اسرائیل مثل ترکیه اردوغان تبدیل شود. این ویژگی قرآنی منافقان نیست؟‌

می‌گویند در برابر عملیات طوفان الاقصی، باید از هر اقدامی که باعث خدشه‌دار شدن منافع ملی شود اجتناب کنیم و از اقدامات ضد عقل و برخلاف منافع ملی بپرهیزیم. منافع ملی و امنیت ملی برای ما در اولویت است. چه کسی با این نصایح مبرهن مخالف است؟ اما موضوع آن است که غربگرایان بار‌ها درست آنچه را که حفظ و دفاع از امنیت و منافع ملی ما بود باژگونه معرفی کردند، نظیر امروز که تکلیف دفاع علنی از ملت مظلوم مسلمان و مغصوب الحق را که فرمان قرآن، عقل، آدمیت و عدالت است ناهوشیاری و خلاف منافع ملی نام می‌گذارند یا دفاع رسانه‌های انقلابی را با غیظ جنگ لفاظی‌های فراوان رسانه‌ای می‌نامند. در حالی که خوب می‌دانند جنگ رسانه‌ای در دفاع از سیاست ملی و اسلامی و انقلابی جمهوری اسلامی و راه صحیح صد باره به اثبات رسیده ولایت‌فقیه نامش لفاظی نیست و لفاظی ادای عقل درآوردن و پوشش بزدلانه در انفعال برابر ظلم وحشیانه دشمنان انسانیت و آزادگی و عدالتخواهی میلیارد‌ها مردم مسلمان و مستضعف و روال چاکرانه برابر اربابان متفرعن جهان است. نصایح پوچی که به معنی دهان باز کردن و نهان کردن است لفاظی است. این که بگوییم شاید (بله شاید!) از جنگ برابر نتانیاهو گریزی بود یا نبود! اما باید همیشه خواهان پایان عادلانه و شرافتمندانه جنگ بود که عوارض آن را کسانی تحمل می‌کنند که لزوما طرف‌های اصلی میدان نیستند! 

آیا این سخن بیماردل و نهان‌روش، عادلانه و شرافتمندانه است؟ کدام مظلومی جنگ را شروع و بنا می‌کند. جنگ مظلوم که مأوا دفاعی است حتی وقتی به تجاوزگر حمله می‌کند، طرف اصلی میدان به‌حساب نمی‌آید؟ وقتی حق و تاریخ و مقاومت یک ملت گواهی می‌دهد طرف اصلی میدان همان مدافعان حقوق بی‌شرمانه نقص شده‌شان هستند؛ این‌گونه تردیدافکنی موذیانه شرافتمندانه است؟ لفاظی حقیقی همین نیست؟

ماهوا متضاد و پایداری که جوانه زد

اولین نکته‌ای که آنان عملا به فراموشی می‌سپرند وجود ماهوا متضاد مردم غزه و اشغالگران صهیونیست است. مردم غزه نماد مردم فلسطین‌اند. نماد ستمی که به فلسطین رفته، فشرده اشغال، فشرده صبرا و شتیلا و رنج بی‌حد اردوگاه‌ها و، اما همه درندگی مورد حمایت قدرت‌ها و نهاد‌های بین‌المللی، سبب تسلیم و سازش نشده‌است. سالیان طولانی غاصبان محاصره کردند و زجرشان دادند و کشتند و دربه‌درشان کردند و به زندان‌شان افکندند، اما از شهادت و محبسی به‌نام غزه در قفس افکندندشان. اما دراین قفس شکوهمندترین پایداری جوانه زد. غزه روح آوارگی و شکیب بر رنج‌هاست. ۷۰ درصد آواره، این جغرافیای ۳۶۴ کیلومترمربعی را پرکرده. پس آوارگی فلسطینی در هیچ‌جا، چون غزه زیسته نشده‌است. تصادفی نیست که روح مقاومت فلسطین در غزه فوران می‌کند. غزه کابوس اسرائیل است. اگر فتح به دام‌چاله بی‌باوری به جهاد در‌غلتید برعکس، مقاومت در حماس فرزند غزه به اوج رسید. سیاست سرکوب تحریم، کشتار در غزه همواره بر طبل کوفت. غزه جوانه انقلاب اسلامی است. ذلت نمی‌پذیرد. روح حسینی دارد از سرچشمه انتظار می‌نوشد و تا چنین است و رو به خدا و جهاد برای خدا و عزت اسلام و رها از خرافات دولت‌های نفتی و نژادگرایی عربی دارد، عزیز است.

اگر نبرد اخیر هیچ دستامدی نمی‌داشت این‌که پیش چشم اسرائیل عملیات بزرگی علیه اسرائیل شکل گرفت که مایه رسوایی نهاد‌های امنیتی، اطلاعاتی و نظامی اوست، کفایت می‌کند که طنین مرگ صهیونیسم از غزه شنیده شود.

پیروان ایده‌های اسرائیل

غربگرایان ما که تحمل پیروزی جبهه جهانی مقاومت ضداستکباری را ندارند در این مواقع شبهاتی می‌پراکنند تابه نفع دشمنان انقلاب اسلامی طعم پیروزی را با تلخی شکست دیگرگون کند. مثلا می‌گویند ما برای پیشرفت اقتصادی نیازمند امنیت هستیم و نباید به فضای درگیری که تأثیر منفی بر توسعه اقتصادی ما می‌نهد، دامن زنیم. یا درگیری دیگران ربطی به ما ندارد و ما باید مشغول ساختن ایران باشیم. یا یک بام و دو هوا چرا. اسرائیل خشونت می‌ورزد بد است، چرا خشونت اهل غزه را حماسه تلقی کنیم یا اسرائیل به قصد نابودی غزه تجاهل کرد که این عملیات را کشف نکرده و خود اجازه داد تحقق یابد و بعد غزه را نابود کند. بدون شک این ایده‌ها را اسرائیل بیش از هرکس می‌پراکند و کذب محض است. به قیمت فروپاشی همه اعتبار و ابهت مرعوب‌کننده نمی‌توانند نقشه‌ای را اجرا کنند که به آتش اطراف‌شان می‌افزاید و بی‌اعتبارشان می‌کنند و ناقوس پیروزش طنین مرگ فردای‌شان را در جهان به صدا در‌می‌آورد. بعد چگونه قتال کسانی که مدام شهید می‌شوند امری مذموم است و کشتار ۸۰ ساله جانیان با آن مقایسه می‌شود. این کمال مسخ‌شدگی است که جهاد و رستاخیز و راندن و کشتن صهیونیست‌های غاصب را با سایش عقل، دین، عواطف انسانی و فطرت خود مساوی کشتن فلسطینی‌ها قلمداد کنیم. البته تقوی و اخلاقیات الهی حتی در برابر شمر هم قواعدش معتبر است و در انتقام و دفاع مسلمانان خود‌رأی و وحشیانه و درنده، چون اسرائیل عمل نمی‌کنند و بر دین و راهنمایی خدا عمل می‌کنند که قتال و جهاد با کافران حربی هم احکامی لازم‌الاجرا دارد. این را با شعار‌های کاذب غربگرایان همدل با اربابان ظالم یکی نگیریم.

آغازی برتر برای پیروزی نزدیک‌تر 

کسانی که ایمان دارند و وعده و سنن الهی را قطعی می‌دانند، قدرتی برتر در خود دارند که عقل و براهین عقلانی ایستادگی انقلابی‌شان را قوام می‌بخشد. جریان غربگرا و شرق‌گرا فاقد این نیروی ایمان به هدایت فراعقل بشری و وحیانی قرآن حکیم هستند. پس مثلا اصلا متوجه معنایی نیستند که ورود فلسطین از موضعی دفاعی به تهاجمی جمع‌بندی دارد و این نقطه‌عطف مرگباری برای اسرائیل است. این آغازی برتر و نزدیک‌تر به پیروزی است.

همه گمان‌زنی‌ها در‌باره نقشه اسرائیل و برنامه حذف غزه و تبدیل غزه به موضوعی بین‌المللی از نظر اداره آن و کشانده پای آمریکا و اروپا به معرکه فلسطین از سوی غربگرایان، یک نکته اساسی را نمی‌بیند. اگر اشغال و کشتار راه‌حل بود ۸۰ سال اسرائیل، چون کفتاری مطرود و منفور در سرزمین غصب شده عزادار مشروعیتش و در‌گیر مقاومت پایان‌نا‌پذیر نمی‌زیست. مقاومت فلسطین ممکن نیست بنا به سنت الهی ریشه‌کن شود. پس ببینیم که این نبرد بناگزیر فقط می‌تواند به یک نقطه برسد. طرد اشغالگر و زندگی همه ادیان در صلح در کشور اسلامی! بدا به حال کسانی که سرنوشت جنگ را با سازمان ملل و اسناد آن گره زده و از این قبله، حاجات می‌طلبند و نهاد ماهوا ابزار تقسیم جهان و وضع فلسطین را داور عادل می‌دانند و نه جهاد و قدرت ملتی مجاهد و قدرت ایمان به حق و حق‌خواهی را! سرنوشت فلسطین را فقط خدا تعیین می‌کند و به امر خدا استقامت و توان‌یابی و خلوص مقاومت در راه حق و باور قرآنی و مقابله با انواع امراض نفاق شرک. نومید‌نشدن و پایداری در انتظار گشایش و در ظلمات دنیا به‌دنبال نور بخش بزرگ راه پیمودن تنها مسیر درست است و تنها با اسلام ناب و پذیرش هدایت ولایت الهی در زمین و پیروی از الگوی عصمت در صبر و جهاد، پیروزی تحقق غایی می‌یابد و وعده پیروزی خدا یقینا محقق خواهد شد. مقاومت شکوهمند غزه پس از شکست و حذف فیزیکی و مسمومیت عرفات و فضاحت بردگی الفتح و خیانت عباس یکسره از جریان نفاق عربی و چشم دوختن به سران بزدل و خائن و شیوخ نفتی و نوکران دشمنان اسلام رها و الگوی انقلاب اسلامی را پذیرفت. از اینجا تا دل دادن به ولایت الهی و پیروزی باطنی و ظاهری فقط یک گام فاصله است در آن صورت حتی تکه پاره‌کردن غزه هم از فتح‌الفتوح فلسطین و نابودی اسرائیل جلوگیری نتواند کرد.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها