اما با توجه به مشکلات و مصائبی که ساخت چنین سریالهایی دارد، باز هم میتوان اسامی سریالهای پلیسی موفقی را نام برد که با اقبال مخاطبان روبهرو شد. ازجمله سریالهای: پلیس جوان، سرنخ، خواب و بیدار، هوش سیاه، ترور خاموش، سارق روح، گاندو و... در سالهای اخیر بحث امنیت نیز به تم سریالهای پلیسی اضافه شد و از همینرو جذابیت کارها نیز برای مخاطبان بیشتر شد. یکی از دلایل موفقیت این سریالها در کنار جذابیتهایی که برای مخاطبانش دارد، این بود که در این بین کارشناسان بسیاری بهعنوان مشاور هم پای کار آمدند و قصههای پلیسی سر و شکل بهتری پیدا کرد. پای پروندههای واقعی هم به داستانهای این سریالها باز شد و تعاملی که تلویزیون با پلیس و نیروی انتظامی برقرار کرد، همذاتپنداری و باورپذیری و تأثیرگذاری بیشتری برای مخاطبان ایجاد شد. نمونههای بسیاری را هم میتوان در این زمینه نام برد که جدیدترین آنها سریال «محرمانه» است که مورد توجه مخاطبان بسیاری قرار گرفت. این سریال روایتگر چند دانشمند است که به دنبال تهیه واکسن کرونا هستند اما غربیها مانع تراشی میکنند، به همین دلیل پای پلیسهای امنیتی به میان میآید، پلیسهایی که حافظ پزشکان هستند و نمیخواهند اتفاقی رخ دهد. در این گزارش قصد داریم با گفتوگویی که با سازندگان سریالهای پلیسی داشتیم به چند و چون سختیهای این آثار بپردازیم.
احمد معظمی را با سریالهای پلیسی و امنیتی که تا به امروز برای تلویزیون ساخته، میشناسیم. کارگردان مجموعههایی چون: «ترور خاموش»، «سارق روح»، «خانه امن»، «سایبر» و «بازپرس».
وی در گفتوگو با جامجم درباره چالشهایی که برای ساخت این سریالها داشته، توضیح میدهد: در وهله اول برای ساخت فیلمنامههایی که در ژانر پلیسی، اکشن یا جنایی و معمایی قرار میگیرند که البته ژانر اکشن با معمایی تفاوت دارد، باید علاقه و تخصص و توانایی وجود داشته باشد. در کارهای اکشن نیاز به پروداکشن عظیمی است که فیلمنامه منسجمی هم داشته باشد؛ یعنی بتوان کاری را ساخت که این اتهام را به سازندگان آن اثر نزنند و نگویند کپیبرداری از فلان فیلم و سریال خارجی است.
چون اصولا فیلمنامهای که در ایران نوشته میشود، نویسندههایش یکسری برداشت آزاد دارند یا عدهای هم کپیبرداری میکنند و در نهایت برخی هم براساس پروندههایی است که در اختیارشان قرار میگیرد و نویسنده هم براساس آن پروندهها داستانی را مینویسد. اولین چیزی که در یک کار اکشن و پلیسی برای من اهمیت دارد، ایرانی بودن آن اثر است. یعنی درگیر ادا و اصول فیلمها و سریالهای هالیوودی نمیشوم.
وی درهمین زمینه ادامه میدهد: متاسفانه ما در برخی آثار نمایش خانگی شاهد هستیم که عین سریال خارجی را که ۱۰ سال پیش ساخته شده، کپی کرده و ساختهاند. به همین دلیل است که میگویم ایرانی بودن کار باید چه در قصه و چه در ساختار حفظ شود. ما وقتی سراغ یک سوژه اکشن و پلیسی میرویم، احتیاج به فیلمنامهای داریم که برای مخاطب باورپذیر باشد. نباید بهگونهای باشد که مخاطب بگوید من نظیر این قصه را زیاد دیدهام. تماشاچی به یک کار جدید و تازه برای دیدن احتیاج دارد. یعنی به ایدهای نیاز دارد که جدید و بهروز باشد. از طرفی فیلمنامه کار اکشن مهندسی خودش را دارد؛ یعنی صحنههایی که بهوسیله نویسنده به نگارش درمیآید، باید مهندسی شود.
وی همچنین میافزاید: در اجرا و کارگردانی هم احتیاج به یک تولید فشرده درست با چارچوبی که در تعریف کارهای اکشن هست و باید رعایت شود، نیاز دارد. در کل میتوانم بگویم فیلمنامهای که نوشته و بعد ساخته میشود، اگر فرهنگ ایرانی بودن از آن کار گرفته شود، تماشاچی به هیچ عنوان با آن ارتباط برقرار نمیکند. من در گذشته در حوزه سریال سازی شاید درگیر سر و شکل و نوع پلانبندی بودم اما امروزه سعی کردهام درگیر قصه و محتوای اثر باشم، چون مخاطب از تهیه کننده، نویسنده و کارگردان قصه خوب میخواهد. در کنار قصه مهمترین نکتهای که برای مخاطب اهمیت دارد، انتخاب درست بازیگران است. یعنی بازیگرانی انتخاب شوند که مناسب آن نقشها باشند و در واقع بتوانند نقشهایی را که ایفا میکنند برای مخاطب باورپذیر کنند. اینها چالشهایی است که بر سر راه کارگردان و گروه سازنده یک اثر پلیسی قرار دارد.
معظمی میگوید: ساختن کار اکشن سخت است و نیاز به امکانات و شرایطی دارد که یکی از آنها بودجه است. بنابراین وقتی شما به عنوان کارگردان قصد دارید وارد یک کار اکشن پلیسی شوید، تماشاگر از شما صحنههای اکشن میخواهد. بعضی اوقات ترجیح من در بعضی سریالها این است که اگر ۳۰صحنه اکشن در فیلمنامه نوشته شده، من پنج صحنه بگیرم اما صحنههای خوب و حرفهای بگیرم. یعنی صرفا صحنه اکشن گرفتن در یک اثر پلیسی ملاک جذابیت آن نیست.
باید آن سکانسها درست و حرفهای گرفته شود. منظورم این است بهجای ۳۰صحنه اکشن ضعیف، پنج صحنه خوب و درست با پروداکشن عظیم بگیریم. این به لحاظ صنعت فیلمسازی در همه جای دنیا اتفاق میافتد. به این معنی که هزینههای بسیاری برای یکسری صحنهها و سکانسهای اکشن متقبل میشوند. با این حال قرار نیست تمام فیلم و سریال را با صحنههای اکشن پر کرد. فقط باید در صورت لزوم از این صحنهها استفاده کرد.
این کارگردان درباره استفاده از پروندههای پلیس در آثار نمایشی عنوان میکند: ترجیح من این است که روی پروندههای واقعی کار کنم. مثلا در تحقیق و پژوهشی که نویسنده یا تیم نویسندهها روی پروندههای واقعی انجام میدهد، از دل آنها قصههایی را استخراج میکنند که باعث باورپذیری مخاطب میشود و هم اینکه مخاطب خودش را مقابل یک سوژه بکر و جدید میبیند. بنابراین پروندههایی را که نهادها و ارگانهای مختلف مثل قوه قضاییه در اختیار گروه سازنده قرار میدهند، میتواند به جذابیت آن اثر بیفزاید. چون همه چیز به واقعیت نزدیکتر است و میتواند برای مخاطب هم باورپذیرتر باشد. بنابراین با تجربهای که در این ژانر دارم، مخاطب خیلی راحتتر و بهتر میتواند با چنین قصههایی ارتباط برقرار کند تا اینکه قصهها تخیلی و از ذهن نویسنده بیرون آمده باشد. ضمن اینکه در پروندههای واقعی اتفاقی که میافتد این است که از سادگی به پیچیدگی میرسیم اما در تخیل از پیچیدگی به سادگی میرسیم.
وی میگوید: امیدوارم روزی برسد که همه طراحیها در ژانر اکشن چه در سینما و چه درتلویزیون توسط کسانی انجام شود که برای این کار ارزش قائل هستند. یعنی به این حوزه ساده نگاه نکنند.
سریال «هوش سیاه» را میتوان یکی از آثار موفق پلیسی دانست که در چند فصل طراحی و ساخته شد و مورد توجه مخاطبان بسیاری هم قرار گرفت. سیدعباس فاطمی، رئیس سابق سیمای استانها و از تهیهکنندگان این مجموعه درباره سختیها و چالشهای ساخت چنین مجموعههایی به جامجم میگوید: در این حوزه پروندههایی وجود دارد که باید مورد استفاده قرار گیرد. ما برای ساخت هر دو فصل سریال «هوش سیاه» تلاش کردیم با روابط خوبی که با مدیران وقت معاونت اجتماعی ناجا داشتیم، پروندههای واقعی را در اختیار داشته باشیم و برای طراحی داستان این سریال استفاده کنیم. بااین حال چنین امکانی برای همه فراهم نیست و گروه سازنده معمولا در این زمینه با مشکلات و چالشهایی روبهرو میشوند.
وی در ادامه میافزاید: ساخت سریالهای پلیسی هزینههای بیشتری نسبت به سایر سریالها دارد. جابهجاییهای زیادتری دارد و با تعدد لوکیشن در این سریالها روبهرو هستیم. همچنین به حضور هنرمندان بیشتری نیاز است. جلوههای ویژه و جلوههای رایانهای هم که جزو بخشهای مهم یک سریال پلیسی است و همچنین به خلاقیتها و طراحیهای صحنه ویژهای نیاز دارد. معتقدم سریال پلیسی باید نگاه به آینده داشته باشد و لااقل چند قدم جلوتر از فنآوری و دانش و نرمافزار و سختافزار رایج باشد. چیزی که ما در «هوش سیاه» تلاش کردیم انجام دادیم. مثلا صفحه نمایش بزرگ روی میز عملیات اتاق پلیس با حرکت دست (تاچ) کار میکرد. فناوری این محصولات چند سال بعد به بازار آمد و در برنامههای هواشناسی استفاده شد. آن زمان هم ما این اتفاق را با جلوههای ویژه رایانهای محقق کردیم و در عالم واقع وجود نداشت. بنابراین چنین امکاناتی نیاز به هزینه بیشتر و زمان و دقت بالاتری در تولید دارد. به همین دلیل فراجا باید به ساخت چنین سریالهایی کمک ویژه کند.
فاطمی همچنین توضیح میدهد: ما در «هوش سیاه۱» برای وسیله نقلیه و سلاح و تجهیزات به ناجی هنر هزینه پرداخت کردیم. البته بعدها که این سریال با اقبال روبهرو شد، هزینههای ما را برگرداندند و قرار شد در فصل دوم هم مشارکت کنند که به دلایلی این اتفاق نیفتاد. البته رسانهملی تا جایی که امکان داشت به ما و پروژهمان کمک کرد. در هر صورت ساخت کاری در سطح عالی کیفیت نیاز به پشتیبانی دارد که اگر این پشتیبانی صورت نگیرد، گروه سازنده با چالش و مشکل روبهرو میشود. وی در بخش دیگری از این گفتوگو درباره پتانسیل به تصویر کشیدن پروندههای واقعی پلیس هم عنوان میکند: حوزه نمایش به محتوای غنی نیاز دارد. پروندههای پلیس دستمایه خوبی برای سریالسازی است. اما اصل کار که تبدیل یک پرونده واقعی به درام است به یک نویسنده توانمند و حرفهای نیاز دارد. ما هم برای این سریال پنج، شش نویسنده داشتیم که با اینکه نویسندگان خوبی بودند اما کارشان مورد قبول ما قرار نگرفت. بنابراین با اضافه شدن آرش قادری و تلاش و خلاقیتهای او متن دگرگون شد و بیشک بخش قابل توجهی از موفقیت هوش سیاه به دلیل حضور آرش قادری بود. از این رو پروندههای واقعی میتواند کمک کند اما عامل اصلی موفقیت یک اثر نیست. اصل کار، درام و پرداخت است.
این تهیهکننده همچنین درباره چالشهای ساخت سریالهای پلیسی اکشن و همچنین معمایی و جذابیت آن برای مخاطب میگوید: به نظر من این دو از هم جدا نیستند. یعنی پلیسی که ایستا باشد و حرکت نداشته باشد، برای مخاطب جذابیتی ندارد.
در عین حال پلیسی که دنبال درگیری و مقابله فیزیکی با متخلفان باشد هم به تنهایی جذاب نیست. بنابراین ترکیب زیرکی، شم پلیسی همراه چابکی و عملیات اکشن پلیسی است که اثر را برای مخاطب جذاب میکند. درباره سختیهای کار هم باید بگویم ساخت اثری که هم اکشن داشته باشد و هم معمایی و کارآگاهی کار راحتی نیست.
وی بیان میکند: معمولا در برخی سریالها و فیلمهای پلیسی، پلیس خانواده ندارد. اما پلیس هوش سیاه، همسر و فرزندان دختر و پسر داشت چون تصمیم گرفتیم پلیس ما خانواده داشته باشد و این خانواده را در فرهنگ سازی عمومی مشارکت دادیم.
محسن شامحمدی را میتوان جزو اولین سریال سازهای پلیسی در ایران بعد از انقلاب دانست که ساخت مجموعههای پلیسی بسیاری چون کلانتر، تصمیم نهایی، هشدارهای پلیس، گارد ساحلی و آینه عبرت را در کارنامه کاریاش دارد. او درباره تولید سریالهای پلیسی و چالشهای پیشروی کارگردان توضیحاتی را ارائه میکند: امروز که به گذشته نگاه میکنیم، متوجه میشویم آن روزها چالش چندانی وجود نداشت. تمام مسائلی که با آن روبهرو بودیم یک سری مشکلات معمولی بود که بهسرعت حل میشد. در آن سالها خوشبختانه تلویزیون هم اشتیاق فراوانی به ساخت آثار گوناگون و متنوع داشت و نیروی انتظامی هم تازه به عرصه فیلمسازی پا گذاشته بود و همکاری تمام عیاری از خود نشان میداد. نمونه بارز آن راهاندازی جشنواره فیلم پلیس بود که بسیار حرفهای و خوب برگزار میشد. آن موقع به نظر میرسید همگی تلاش دارند تا کیفیت آثار پلیسی بالا برود و در عین حال رشد چشمگیری هم داشته باشد و برای این منظور تا آنجا که مقدور بود، موانع را از میان برمیداشتند. در میان اهالی فیلم و رسانه هم جنب و جوش خاصی برقرار بود و همگی در تلاش بودند تا دل بیننده را با ساخت آثار خوب به دست بیاورند. در این میان اگر مشکلی هم پیش میآمد با کمی تعامل آن را حل میکردند. اگر میگویم آن زمان و آن دوران، برای این است که من خیلی در آن سالها سریال میساختم و الان مدتی است کمتر کاری در این خصوص میسازم. اما برخی سریالها هستند که براساس پروندههای واقعی ساخته میشوند. در این باره باید گفت اصولا پروندهها هنگامی تشکیل میشوند که جرم اتفاق افتاده و متهم درگیر بازجویی و سؤال و جواب قرار گرفته است. شاید در میان صفحات پرونده بشود به یک طرح کلی داستانی دست یافت ولی من شخصا هیچوقت بهدنبال آن نبودهام، چراکه در میان این پروندهها به آن قسمت از روابط پیچیده انسانی که به وقوع این اتفاقات منجر شده هرگز اشارهای نمیشود. در صورتی که برای من همیشه این اهمیت داشته که داستانهای ما بتوانند به عمق وجودی آدمها و روابط و افکارشان وارد شوند تا شاید از طریق آن مخاطب به این مطلب برسد که چه نکتههای باریکی میتواند سرنوشت یک انسان را برای همیشه تغییر دهد و او را به لبه پرتگاه سقوط برساند. در عین حال اکثر آن پروندهها مربوط به بزهکاران حرفهای است که آنها خیلی در کارهای من جایی نداشته و ندارند. اکثر متهمان آثار من شهروندان معمولی هستند که خیلی ساده به دردسر میافتند و گاهی زندگیشان به خاطر یک بیاحتیاطی تا مرز نابودی پیش میرود. اصولا خلافکارهای حرفهای هیچوقت دستمایه کارهای من نبودهاند، زیرا اعتقاد دارم نمایش فیلم یا سریال نمیتواند تاثیری بر رفتار آنها داشته باشد. البته به این دلیل است که فضای جامعه در آن سالها با امروز خیلی متفاوت است. طبیعی است که یک سریال پلیسی که در آن دوران ساخته میشد با سریالی که امروز ساخته میشود کاملا متفاوت است. من معتقدم هر کاری که دارای فیلمنامه قوی و ساختار محکمی باشد، مورد توجه بیننده قرار خواهد گرفت. ولی اصولا این موضوع در کشورهای مختلف فرق میکند. وقتی در کشوری امکانات و دانش کافی برای ساخت یک کار اکشن خوب یا حتی متوسط وجود ندارد، کارهای معمایی بهتر میتواند مورد قبول بیننده قرار بگیرد. اما معتقدم مخاطب، یک قصه معمایی خوشساخت را به یک کار اکشن ضعیف و بیکیفیت ترجیح میدهد. هر چند که ساخت یک کار معمایی موفق خیلی هم ساده نیست و مهمترین ابزار آن داشتن یک فیلمنامه قوی با نویسندگانی خلاقی است که گاهی کمیاب و اصولا نایاب است.
با توجه به تجربیاتی که در این زمینه دارم، میتوانم بگویم تنها مانعی که بر سر راه ساخت یک سریال پلیسی وجود دارد یکسری مسائلی است که از جانب سفارشدهنده بهوجود میآید و باعث میشود روی کیفیت آثار هم تاثیر بگذارد. به هر حال آنها نیز قوانین و شرایطی برای خودشان دارند که ممکن است روی کار تاثیر بگذارد، البته که سفارش دهنده هم میخواهد کار قابل قبولی ارائه بدهد اما گاهی این اتفاق نمیافتد و موانعی بر سر راه فیلمساز ایجاد میشود که به کار لطمه وارد میکند. اگر میبینید چند سریال پلیسی خوب میتوانیم نام ببریم که هم حرفهای ساخته شدهاند و هم مخاطب آنها را دوست دارد و همچنان در بازپخشها هم آن سریال را تماشا کرده و با آن ارتباط برقرار میکند، تنها با ممارست و تلاش کارگردان و تهیهکننده و گروه سازنده است که به سرانجام میرسد. بنابراین ساخت سریال پلیسی خوب و جذاب و باکیفیت واقعا کار سختی است و به همین دلیل کمتر کسی در این حوزه فعالیت میکند. من در تمام این سالها همه مدل سریال ساختهام و در هر ژانری تجربه دارم. بهخصوص سریال پلیسی که سریال «گشت پلیس» را چند سال پیش ساختم و با اینکه مینیسریال بود اما به اندازه یک سریال ۳۰ قسمتی دیده شد و مورد توجه قرار گرفت. در همه جای دنیا موضوع اصلی سریالها و فیلمهای پلیسی، پروندههای واقعی هستند اما تخیل بخش دراماتیک اثر را تقویت میکند. بنابراین میتوان گفت پروندههای واقعی میتواند دستمایه خوبی برای نگارش یک فیلمنامه باشد. باقی کار بهعهده نویسنده، کارگردان، تهیهکننده و عوامل یک اثر نمایشی است.
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد