خاطره‌بازی با جواد انصافی از عبدلی و اوستا تا محله گل‌و‌بلبل

شوخی با تلویزیون خیلی جذاب است

جواد انصافی نزدیک به چهار دهه است که مخاطبان قاب کوچک را با برنامه‌های مختلف از سریال و فیلم تلویزیونی گرفته تا تله‌تئاتر و نمایش سرگرم کرده است. عمده فعالیت‌های این بازیگر پیشکسوت اما به آثار کمدی به‌ویژه برای کودکان و نوجوانان متمرکز بوده است.
کد خبر: ۱۴۲۴۳۵۱

مخاطبان قدیمی تلویزیون با عبدلی و اوستا که نقش‌شان را جواد انصافی و همکارش امیر پارسی بازی می‌کردند، خاطره‌ها دارند؛ زوج هنرمندی که نمایش آیینی سیاه‌بازی را در قالبی به‌روز ارائه می‌کردند.

عبدلی و اوستا تا سال‌ها حضوری پررنگ در تلویزیون داشتند و چند نسل از مخاطبان این رسانه دیداری را با برنامه‌های جذاب خودشان سرگرم کردند. جواد انصافی در گفت‌وگو با قاب کوچک ازسال‌ها فعالیتش در تلویزیون می‌گوید و با نقش‌هایی که ایفا کرده، خاطره‌بازی می‌کند.

شما از چهره‌های تلویزیونی پیشکسوت هستید که مخاطبان دیروز و امروز درقاب‌های مختلف با شما خاطره دارند. خودتان چقدر تلویزیون را دنبال می‌کنید؟
اخبار را از تلویزیون پیگیری می‌کنم. کارهای طنز چه برای بزرگسال و چه کودک را هم حتما می‌بینم‌. به محتوای این برنامه‌ها علاقه دارم و دنبال می‌کنم تا ببینم چقدر موضوعات‌شان به‌روز است و کار پژوهشی انجام داده‌اند. به‌طور کل، روی طنز و کمدی حساسیت دارم.
 
عبدلی ماندگارترین شخصیتی است که بسیاری از مخاطبان، شما را به‌دلیل ایفای این نقش می‌شناسند. مدتی است از این نقش دور شده‌اید. آیا باز هم قرار است شما را در قامت عبدلی ببینیم؟ 
نمایش «عبدلی و اوستا در عروس فراری» را از سوم مهرماه روی صحنه دارم که به نوعی نوستالژی دهه‌های ۵۰ و ۶۰ است و چهار نسل از بازیگران از پیشکسوتان دهه ۳۰ تا جوانان دهه هشتادی در این نمایش حضور دارند. 
 
کار دیگری برای تلویزیون دارید؟
یک کار ۷۰قسمتی را هم برای تلویزیون ضبط کرده‌ایم به نام «خانه آبنباتی» که ازشبکه پویا پخش می‌شود و کارموفقی است.
 
همان‌طور که گفته شد نزدیک به چهار دهه است در کارهای مختلف تلویزیونی مشغول بازی هستید اما مخاطبان قدیمی قاب کوچک همچنان شما را با مجموعه طنز عبدلی و اوستا به‌یاد می‌آورند. این گروه چگونه شکل گرفت؟
اوایل انقلاب که سیاه‌بازی می‌کردیم، ایراد می‌گرفتند که شما تبعیض نژادی دارید و سیاه‌ها را مسخره می‌کنید. نمی‌توانستیم آنها را قانع کنیم که سیاه‌بازی از گذشته‌های دور بوده است. در نتیجه به این فکر افتادیم که همان فضای سیاه‌بازی را با دو شخصیت جدید طراحی کنیم. اتفاقا فضای کار عبدلی و اوستا هم کاملا سیاه‌بازی‌ است با همان شوخی‌ها، ریتم‌ها و شگردها.
 
عبدلی و اوستا ‌زمانی خیلی در اوج بودند؛ هم در تلویزیون و هم احتمالا در مراسم‌ مختلف. چه شد که مدت زیادی کار را ادامه ندادید و گروه به نوعی از هم پاشید؟
مسئولان نخواستند. هنوز هم پیشنهاد و طرح می‌دهیم که می‌توانیم نمایش عبدلی و اوستا را به‌روز کنیم اما قبول نمی‌کنند. دلیلی هم نمی‌آورند. در هر حال، کار ادامه پیدا نکرد. سال ۸۸ هرروز در برنامه صبحگاهی «سلام تهران» عبدلی و اوستا را می‌رفتیم. از سال ۸۹ تا ۹۱ هم در شبکه جام‌جم برنامه داشتیم. بعدها عبدلی و اوستا را در برنامه رادیویی «کوی نشاط» هم اجرا کردیم.
 
زوج هنری شما در عبدلی و اوستا آقای امیر پارسی بودند و طی این سال‌ها همیشه ارتباط‌تان را با هم حفظ کرده‌اید.
بله، آقای پارسی در همین نمایشی که قرار است روی صحنه برود هم حضور دارند. ایشان دبیر ریاضی بودند و تمام شاگردان‌شان تحصیلکرده و موفق هستند.
 
تا جایی که می‌دانم خودتان کارمند مخابرات هستید. این موضوع چقدر به لحاظ مالی و روانی برای‌تان یک حاشیه امنیتی را ایجاد می‌کرد تا در کار هنری هم دست‌تان باز باشد و مثلا مجبور نباشید که هرنقشی را قبول کنید؟
از همان ابتدا از بچه‌های گروه خواسته بودم تا شغل‌های اصلی‌شان را رها نکنند. طوری هم برنامه‌ریزی می‌کردیم که بتوانیم در وقت آزاد تمرین کنیم و نمایشی را روی صحنه ببریم. الان هم بیشترشان بازنشسته شده‌اند. این امنیت مالی باعث می‌شد که هر پیشنهادی را نپذیریم و کارهایی انجام دهیم که پشتوانه علمی، فکری و پژوهشی داشته باشد.
 
پس هیچ‌وقت فعالیت‌های هنری، کار اصلی‌تان نبوده است؟
خیر، من از سال ۵۳ شروع به کار کردم اما پس از انقلاب تلاش کردم تا فضای سیاه‌بازی را از آنچه در گذشته بود، متفاوت کنم و به اصطلاح یک سیاه‌بازی خوب و به‌روز را به نمایش بگذارم. در سال‌های ابتدایی انقلاب کارهای طنز بسیاری را برای تلویزیون انجام دادم که تولید محتوای این آثار با تحقیق و پژوهش انجام شده بود. نوروز سال۶۸ هم برای اولین‌بار عبدلی و اوستا روی آنتن رفت.
 
سیاه‌بازی یکی از هنرهای نمایشی کهن ایران است. این روزها چقدر جای برنامه‌های طنز مبتنی بر نمایش‌های آیینی - سنتی مثل سیاه‌بازی در تلویزیون را خالی می‌بینید؟
واقعا خیلی زیاد. بسیاری از مراسم و آیین‌های ما به سیاه‌بازی ربط دارد. من هفت کتاب نوشته‌ام درباره موضوعاتی مانند سیاه‌بازی، نمایش‌های زنانه، نوروز، یلدا، چهارشنبه‌سوری و‌... . بسیاری از مسائل و موضوعات مطرح شده در سنت‌ها و آیین‌ها جنبه علمی دارد؛ یعنی علاوه بر این‌که به لحاظ نمایشی جذاب است، پشتوانه علمی هم دارد.
 
در دهه ۶۰ زوج‌های هنری زیادی داشتیم؛ مثل شما و آقای پارسی یا منوچهر آذری و مرحوم فرهنگ مهرپرور اما در حال حاضر این‌گونه نیست. به‌نظرتان دلیلش چیست؟
یک مقداری از احترام متقابل و گذشت‌کردن‌ها کم شده است. آدم‌ها تفکرات مختلفی دارند و این خودش زیباست اما خیلی از هنرمندان تحمل تفکرات طرف مقابل را ندارند و می‌خواهند فقط نظر خودشان اعمال شود. اگر واقعا بخواهیم گروهی شکل بگیرد و برای سالیان سال ادامه فعالیت دهد باید گذشت داشت و به تفکر یکدیگر احترام گذاشت.
 
از میان کارهایی که در این سال‌ها داشته‌اید کدام را بیشتر می‌پسندید؟
در درجه اول عبدلی و اوستا مورد توجه من است، چرا که سیاه‌بازی نمایش ملی ماست و تأثیرگذار در نسل‌های بعدی. من بعد از ۱۰سال از زمان نمایش عبدلی و اوستا به‌مناسبت یک جشن به مدرسه رفتم و دیدم ۹۵درصد بچه‌ها، عبدلی و اوستا بودند. خیلی خوشحال شدم که توانستم این نوع نمایش را به نسل‌های بعدی معرفی کنم. شوخی با تلویزیون خیلی جذاب است و این کار را ما با عبدلی و اوستا آغاز کردیم و توسط گروه‌های بعدی مثل تیم آقای مدیری فعالیت آنها ادامه داشته باشد که خیلی خوب بود.
 
تا به امروز بیشتر نقش‌های‌تان طنز بوده است، به نقش جدی علاقه ندارید؟
نقش جدی را خیلی دوست ندارم و سعی می‌کنم بازی نکنم، مگر خیلی محدود و درسریال‌های ماندگاری که کارگردانان خوبی داشته باشند؛ مثل سریال «میوه ممنوعه» کار آقای فتحی که نقشم تقریبا جدی بود. نقش‌های جدی را دوست ندارم و در ۱۰سال گذشته هم رسما اعلام کرده‌ام که کار جدی بازی نمی‌کنم.
 
نقش عبدلی را در مسیر بازیگری‌تان یک تهدید می‌دانید یا فرصت؟ منظورم این است که هیچ‌وقت احساس نکردید زیر سایه عبدلی قرار گرفته‌اید و شاید فرصت بازی در نقش‌های متفاوت دیگر را از دست داده‌اید؟
همیشه نقش‌های متفاوت به من پیشنهاد شده است. چهارسال در برنامه عمو پورنگ نقش عمو نوروز را کار کردم، الان هم نقش پدربزرگ را در خانه آبنباتی دارم که این نقش را خیلی می‌پسندم. اصولا تم سیاه‌بازی را خیلی دوست دارم و دلم می‌خواهد ادامه دهم.
 
دربرنامه عمو پورنگ با مرحوم آرش میراحمدی که به‌تازگی به رحمت خدا رفتند، همبازی بودید. خاطره‌ای از آن مرحوم دارید؟
بسیار جوان خوشرو و خندانی بود. البته درکارش خیلی جدیت داشت. مثلا وقتی می‌گفتند پنج دقیقه دیگر جلوی دکورها باشید، ایشان دقیقا سر وقت آنجا بود. واقعا به کار علاقه داشت و متاسفانه خیلی‌زود از بین ما رفت.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها