مسجد «لب شاخه»
شاید گمان بسیاری از مردم این باشد که مسجدجامع، در دوران دفاعمقدس به یکی از نمادها و نشانههای خرمشهر تبدیل شد اما اینطور نیست. این مسجد که تاریخ ساخت آن به سال ۱۲۵۰ خورشیدی برمیگردد تاریخچه شنیدنی، پرحادثه و درخشان دارد. صفت «جامع» در گذشته به مساجدی اطلاق میشد که متعلق به عشیره، قبیله، قوم یا محله خاصی نبود و عموم مردم برای اقامه نماز و سایر اعمال عبادی از آن استفاده میکردند. این مسجد هم بهسبب موقعیت مکانی ویژهاش بهمعنای حقیقی واژه، جامع بود. مسجدجامع که آنوقتها با نام «لب شاخه» شناخته میشد، در کنار بازار مرکزی شهر برای استفاده کسبه و مشتریهایشان بنا شدهبود. مرز زمینی خرمشهر با عراق و دسترسی نهچندان مشکل به کویت رونق خوبی به بازرگانی این شهر میبخشید. این همجواری با محل تردد و تجارت مردم، چراغ مسجد را روشن نگهداشت. اصولا کارکرد مساجدجامعی که در بازارها احداث میشدند، همین تأمین نیازهای دینی عموم مراجعهکنندگان و محلی برای اجتماع مؤمنین بودهاست. نمونه چنین مساجدی در اغلب شهرهای کشورمان بهچشم میخورد.
بازسازی در ۱۳۴۳
در گذر دوران، خرمشهر توسعه یافت و مسجدجامع هم با توجه به پیشینه و حضور اقشار مختلف مردم آوازه و شهرت بیشتری پیدا کرد. سال۱۳۴۳ بنای پیر و فرسوده مسجد که حدود یک قرن از عمر آن میگذشت بازسازی شد. از قضا تجدید بنای مسجد با تغییر افکار و نگرش مردم و شعلهور شدن آتش انقلاب در کشور همراه شد. امامجماعت آنوقتهای مسجدجامع آقای سیدمحمدباقر کاشانی، نقشی مؤثر در هدایت و ساماندهی جریانهای مذهبی سنتی و انقلابی ایفا میکرد. تقویت پایگاه اجتماعی مساجد در شرایط آن ایام خرمشهر که گروههای منحرف اخلاقی و دستههای تجزیهطلب فعال بودند، اهمیت بالایی داشت. در واقع یکی از تکالیف و مأموریتهای مسجد، تربیت افراد جامعه و مصون نگهداشتن فکر و ذهن آنهاست. تکلیفی که مسجدجامع در کنار سایر مساجد و حسینیهها سعی میکرد آن را بهشکلی شایسته بهانجام برساند. همین مجاهدت علما، ائمهجماعت و مومنان دلسوز سبب شدهبود بهرغم رونق بندر و تردد بالای افراد غیربومی از یکسو و علاقه رژیم پهلوی به غربیسازی چهره شهرها از سوی دیگر، شاکله مذهبی خرمشهر حفظ شود. کمکم با همهگیر شدن نهضت امامخمینی(ره) جوانها مسجدجامع خرمشهر را به پایگاه فعالیتهای انقلابی و مبارزه با رژیم طاغوت تبدیل کردند. پس از فوت آقای کاشانی که شهرت و اعتبار بالایی در شهر داشت، سیدتقی موسوی بهعنوان امامجماعت اداره امور مسجد را برعهده گرفت. ایشان هم حامی و راهبر جریانهای مذهب انقلابی شهر بود و برنامههای معمول و مرسوم مسجد را با قدرت ادامه داد.
تحصن برای خلع سلاح عمومی
در آن برهه زمانی مسجدجامع نقطه مقابل جریانهای ضد استقلال کشور در خرمشهر بود. عناصر ضدوحدت ملی آنقدر در شیپور اختلاف و دو دسته کردن جامعه به عرب و فارس دمیدند که کار به درگیریهای مسلحانه رسید. از اواسط فروردین ۵۸ مردم و کسبه بازار چندبار در اعتراض به آشوبگران در مسجدجامع تحصن کردند و خواستار خلع سلاح عمومی و افزایش نظارت دولت در راستای تأمین امنیت مردم شدند. اغلب راهپیماییهای مردم هم در مسیرهای منتهی به مسجدجامع انجام میشد. سحرگاه چهارشنبه نهم خرداد یکی از تجمعهای اعتراضی که در واکنش به شهادت یک پاسدار صورت گرفتهبود توسط عدهای که خود را سازمان خلق عرب معرفی میکردند، مورد حمله قرار گرفت. آنها با شلیک گلوله و پرتاب کوکتلمولوتوف بهسمت مسجد، حرمت خانه خدا را شکستند. چندساعت بعد، آرامش خرمشهر بههم ریخت و گروههای تجزیهخواه شهر را به آتش کشیدند.
بیستوچهارم مهرماه ۱۳۵۹
بعثیها ۳۱ شهریور ۵۹ از سمت شلمچه وارد خاک ما شدند. نیروهای نظامی و مردم برخلاف چیزی که دشمن تصور میکرد چند روز با دست خالی جلوی متجاوزان ایستادند. خرمشهر روزهای دشوار و طاقتفرسایی را پشتسر میگذاشت. مردها هرروز برای رویارویی با دشمن، از مسجدجامع به مناطق مختلف اعزام میشدند. زنان هم با حضور در مسجد هم به اوضاع زخمیها رسیدگی میکردند و هم امور پشتیبانی جنگ را برعهده داشتند. زنان خرمشهری در کنار مسجد غذا میپختند و به رزمندهها میرساندند. کار نگهبانی از مسجد و راهنمایی رزمندههای غیر بومی هم با آنها بود. هر کسی اطلاعات یا سلاح و مهمات میخواست، خودش را به مسجدجامع میرساند. مسجد حتی یک دقیقه ساکت نمیشد؛ مدام عدهای میآمدند و عدهای میرفتند. محمد جهانآرا، فرمانده سپاه خرمشهر هم هر وقت میتوانست سری به مسجدجامع میزد. دل توی دل کسی نبود. ساعت به ساعت خبر پیشروی دشمن مثل خوره میافتاد بهجان مدافعان شهر. بالاخره در بیستوچهارم مهرماه ۵۹، مقاومت مردم و نیروهای نظامی شکست و شهر عملا سقوط کرد اما هنوز همه مردم و بچه رزمندهها شهر را خالی نکردهبودند. همه میدانستند شهر به دست دشمن افتاده ولی کسی دلِ رفتن از شهر و دیارش را نداشت. چندروز بعد ارتش صدام وارد خرمشهر شد و آخرین مدافعان شهر با اشک و غرور شکسته مجبور به ترک آن شدند...همه که رفتند مسجدجامع ماند و رد خمپارهها و جای گلولهها. عراقیها آخرین سنگر مقاومت مردم خرمشهر را به خمپاره بستند. گلولههای دشمن بخشهایی از نمای ظاهری مسجد را تخریب کرد.
تقاطع خیابانهای ۴۰چهلمتری و چاسبی
روزگار گذشت و گذشت تا اینکه سوم خرداد ۶۱ خبر آزادسازی خرمشهر مثل بمب در کشور ترکید. شهر که آزاد شد، بچه رزمندهها فورا رفتند سمت مسجدجامع در تقاطع خیابانهای ۴۰متری و چاسبی. دوربینهای خبری و تلویزیونی قابهای ماندگاری از این وصل شیرین را ثبت کردند. یکی از بچهها دوید بهسمت پشتبام مسجد و پرچم خوشرنگ کشورمان را کوبید روی گنبد. لبخند نشستهبود روی دل بچهها و همه با مشتهای گره کرده ا...اکبر میگفتند. نماز خواندن در مسجدجامع خرمشهر یکی از دلخوشیهای رزمندهها تا پایان دوران دفاعمقدس بود. بعدها مسجد بازسازی شد. از اوایل دهه ۸۰ شمسی و با راهافتادن مقولهای بهنام اردوهای راهیاننور مردم نقاط مختلف ایران برای زیارت و مرور قصه مقاومت، به آنجا میروند. مسجدجامع خرمشهر در دورههای مختلف حیاتش، رویدادها و آدمهای متعدد و مختلفی را دیدهاست ولی بیتردید دلش پر میکشد برای دیدار مجدد یاران شهیدش.
پایگاه اجتماع و هماهنگی
مسجدجامع در دهه ۵۰ شمسی یکی از چند کانون اثرگذار و تعیینکننده در خرمشهر بهحساب میآمد. هرچند بعد از ارتحال آقای کاشانی و خانهنشینی آیتا... مُهری بهعلت سقوط از پشتبام، نام آقای محمدطاهر آلشبیر خاقانی بیش از سایر روحانیون بهگوش میرسید. در سالهای مورد نظر تفکرات قومیتگرا و جداییخواه با حمایت برخی دولتهای خارجی در حال گسترش بود. انقلاب که به پیروزی رسید، مسجدجامع کمافیالسابق محوریت و شأن جریانساز خودش را حفظ کرد. در دوران گذار کشور از رژیم شاهنشاهی به حکومتاسلامی، فعالیت و تحرک گروههای جداییخواه بیشتر شد. آنها میخواستند از فرصت پیشآمده استفاده کرده و پیش از استقرار کامل نظام جدید، مناطق عربنشین را از پیکره کشور جدا کنند. مواضع شیخ شبیر، امام جماعت مسجد امامصادق (ع) به آنها نزدیک بود. در آن شرایط جماعت متدینین انقلابی به یک پایگاه جهت اجتماع و هماهنگی نیاز داشتند. برای تحقق این منظور چه جایی بهتر از مسجدجامع خوشسابقه و مورد تأیید مردم.
قرارگاه مردمی برای دفاع از شهر
در ماههای بعد هم مسجدجامع مهمترین محل حضور نیروهای انقلابی بهشمار میرفت. اوضاع ناآرام خرمشهر با روی کار آمدن صدام ملتهبتر هم شد. حالا بچههای مسجدجامع خرمشهر باید همت مضاعفی برای حفظ امنیت و روشنگری مردم انجام میدادند. رفت و آمد جوانهای انقلابی و برگزاری جلسات سخنرانی و محافل خصوصی و عمومی، جایگاه محوری مسجدجامع را هر روز بین مردم مستحکمتر میکرد. همین امر موجب شد هنگام هجوم سراسری عراق، مسجد به یک قرارگاه مردمی برای دفاع از شهر تبدیل بشود.
اسکناس ۲۰۰۰ریالی
چیزی حدود ۲۰سال تصویر «مسجد جامع خرمشهر» روی یکی از اسکناسهایی چاپ شدهبود که مردم در داد و ستدهای روزمره از آن استفاده میکردند؛ روی قطعه اسکناس سرخرنگ ۲۰۰۰ریالی. در تصویر مورد نظر، جمعی از رزمندهها جلوی مسجد جامع مشغول ابراز شادمانی از آزادی خرمشهر بودند. طراحان پول کشور در سمت راست عکس هم نوشتهبودند «آزادی خرمشهر» تا مخاطب مکان و علت جمعشدن رزمندهها را متوجه شود. کمکم با تغییر واحدهای پولی، ۲۰۰۰ریالی یا همان ۲۰۰تومانی رایج در فرهنگ عامه، از دنیای اقتصاد ملی خارج شد و به خاطرهها پیوست.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد