نگاهی به قیمت‌های قدیمی در قصه‌های تلویزیونی

خنده‌هایی که گران شده‌ است!

شنیده‌ایم که می‌گویند آثار نمایشی می‌تواند همچون یک سند تاریخی درباره برهه زمانی که به تصویر می‌کشد عمل کند.
کد خبر: ۱۴۰۴۴۹۵
نویسنده نوشین مجلسی - گروه رسانه

ساده‌ترین‌هایش که به راحتی در قاب تصویر هم دیده می‌شود المان‌هایی چون پوشش، وسایل نقلیه، سروشکل خیابان‌ها و حتی وضعیت سیاسی و اقتصادی است که از خلال دیالوگ‌ها و قصه می‌توان دریافت. قیمت‌ها، موضوعی که همیشه مورد توجه است و با زندگی روزمره مردم پیوند دارد یکی از نکاتی است که در این اسناد تصویری ثبت و ضبط شدند.

به همین دلیل است که با افزایش بی‌رویه قیمت‌ها در سال‌های اخیر بعضی از سکانس‎های سریال‌های تلویزیونی که در آنها حرفی از قیمت بوده منتشر می‌شود و تماشایش هم مایه خنده است و هم افسوس.

سریال‌هایی که برای مثال و به فراخور قصه در برخی از آنها ارزش ریالی ارثیه‌هایی که یک خانواده را از هم می‌پاشاند خنده‌دار است یا حتی رقم‌های پیشنهادی آدم‌رباها برای آزادی گروگان‌شان این روزها بیشتر به شوخی شباهت دارد و... در اینجا برخی از این سکانس‌ها و رقم‌های مطرح شده در آن را مرور کردیم.

۵ تا پیتزا ۱۳ تومان!
«- دو تا پیتزا قارچ، سه تا سبزیجات، دو تا گوشت و پیاز، دو تا سیب‌زمینی، دو تا سالاد و سه تا نوشابه
- ۳۷ هزار و ۳۰۰ تومان
- چقدر؟
- ۳۷ هزار و ۳۰۰ تومان؟ اشتباه نکردید؟ من فقط پنج تا پیتزا خواستم!
- اجازه بدهید من یک لحظه دوباره ببینم. معذرت می‌خواهم! ۱۳هزار و ۶۰۰ تومان. ببخشید! من یک لحظه اشتباه کردم.»

این بخشی از دیالوگ‌های یکی از سکانس‌های قسمت اول سریال کمدی «جایزه بزرگ» است که نوروز ۱۳۸۴ روی آنتن رفت و این روزها و در خلال بحث درباره قیمت‌ها به کنایه در فضای مجازی منتشر می‌شود. سریالی که اساسش درباره یک ماشین گران‌قیمت بود که به‌عنوان جایزه حساب بانکی به اشتباه نصیب دو نفر شده بود و به همین دلیل باید زمانی را با همدیگر صرف می‌کردند تا این هدیه را تحویل بگیرند. خط اصلی قصه حول محور مسائل اقتصادی می‌گردد.

خریدن تهران با ۳میلیون
خانواده آقا‌هاشم را یادتان است که با هزار امید و آرزو راهی تهران شدند تا در این شهر بزرگ خانه و زندگی برای خود دست و پا کنند و به پیشرفت برسند.

این آرزوها اما در مواجهه با حقیقت زندگی در پایتخت شلوغ و دشواری‌های اقتصادی رنگ می‌بازد و به دردسر بدل می‌شود.

به‌دلیل مشکلات اقتصادی که شخصیت‌های اصلی قصه با آن دست به گریبان هستند در طول این سریال بارها اعداد و قیمت‌هایی را به عنوان رقم‌هایی کلان می‌شنویم که با شرایط اقتصادی روز چندان مطابقت ندارند.

در یکی از سکانس‌ها با بازی علی صادقی عباس) و ملیکا زارعی (معصومه)، این دو به عنوان زوج جوان قصه به دفتر مشاوره املاک سر می‌زنند و با تظاهر به لاکچری بودن می‌خواهند خانه‌ای در تهران اجاره کنند. مشاور املاک، واحد ویلایی مستقلی را با شرایط تخلیه و همراه سونا جکوزی، استخر، آیفون تصویری و... با ماهانه سه میلیون اجاره پیشنهاد می‌دهد.

قیمتی که ممکن است هنوز برای بسیاری تامینش مشکل باشد اما نسبت به امکانات مطروح، این روزها نمی‌توان چنین موقعیتی را در پایتخت یافت.

جالب‌تر این‌که در این سکانس بازیگر نقش عباس فکر می‌کند اجاره پیشنهادی برای چنین خانه‌ای ۳۰۰۰تومان است! و حتی ۳۰هزار تومان هم به نظرش مبلغی گزاف است و می‌گوید «مگر می‌خواهیم تهران را بخریم؟»

پرایدسواری با ۶ میلیون
چندتایی از این سایت‌های خرید و فروش را جست‌وجو کنید تا قیمت یکی از خودروهای معمول مصرفی مردم یعنی همان پراید دست‌تان بیاید. گاهی آن‌قدر همه چیز به یکباره تغییر می‌کند که فراموش می‌کنیم تا همین چند وقت پیش قیمت یک پراید دست دوم در بازار چند بود حالا به کجا رسیده است.

با همین جست‌وجو یا پرس‌وجوی ساده و مقایسه‌اش با یک سکانس از سریال در حاشیه که نوروز ۱۳۹۴ روی آنتن رفت، چندبرابرشدن قیمت را به تصویر هم می‌توان دریافت و تلخندی بر آن زد. در یکی از سکانس‌های سریال با محوریت معامله پراید، قیمت پیشنهادی فروشنده که قاعدتا دست بالا را هم گرفته است

۱۳ تا ۱۴ میلیون است؛ اما خریدار می‌گوید، شش‌ میلیون می‌ارزد.

پاورچین تا اوج گرفتن یورو
این روزها با بالا رفتن قیمت ارز به‌ویژه دلار و یورو، بازار داغ خرید و فروش آن و تاثیر فاحشی که بر قیمت‌ کالاها می‌گذارد کمتر کسی است که نداند امروز ارزهای رایج در بازار آزاد و صرافی‌ها با چه قیمتی معامله می‌شوند. برای همین سکانسی مرتبط با همین سوژه از سریال پاورچین پس از سال‌ها بیشتر مورد توجه قرار گرفته است و به مثابه یک سند تلویزیونی تاریخی از مسیری که در افزایش قیمت ارز طی کردیم در شبکه‌های اجتماعی مجازی دست به دست می‌شود.

در این سریال که برای نخستین بار سال ۱۳۸۲ -۱۳۸۱ از شبکه تهران روی آنتن رفت. شخصیت فرهاد طی مکالمه‌ای که با داوود دارد به او می‌گوید: «تو اصلا می‌دانی ۲۰هزار یورو یعنی ۲۰میلیون تومان» و همین گفته کافی است تا شاید تعجب‌های معروف آقا داوود (داوونه) با بازی جواد رضویان باشیم. یعنی ۲۰ میلیون تومان در آن زمان برای خودش ابهتی داشته و ضمنا این در حالی است که امروز یورو ۴۰ و چند هزار تومان در بازار معامله می‌شود، پس خودتان حساب و کتاب کنید که ۲۰ هزار یورو چقدر با رقم بیان شده در این سریال فاصله دارد.

خندیدن به طبقه متوسط ممنوع!
«خانه به دوش» از خاطره‌انگیزترین سریال‌های رمضانی سیماست که هنوز هم تماشای آن خنده بر لب‌مان می‌آورد. خنده‌ای که البته با یادآوری مصائب زندگی آقاماشاا... و موقعیت‌های مشابه در زندگی خودمان گاهی کام‌مان را هم تلخ می‌کند. درست به تلخی و البته شیرینی سکانس گل‌فروشی در یکی از قسمت‌های این سریال که ماشاا... با بازی حمید لولایی با بودجه ۱۵۰۰تومانی می‌خواهد سبد گل تهیه کند و به خانه باجناق ثروتمندش، اصلان ببرد. قیمتی که او بیان می‌‎کند حتی در سال۱۳۸۳ هم دور از ذهن است و خنده بر لب دیگر مشتری مغازه می‌آورد و همین موضوع ماشاا... را عصبانی می‌کند و او با لحنی تلخ می‌گوید آخرین بارت باشد که به طبقه متوسط می‌خندی. هر چند این رقم برای خریدن یک سبد گل در آن زمان هم کم بوده اما با یک حساب سرانگشتی حتی اگر قیمت را چیزی حدود ۱۰برابر هم تصور کنیم باز با امروز تفاوت فاحشی دارد. زمانی که حتی نمی‌توان یک شاخه گل رز را هم با این قیمت‌ها خرید.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها