از اتفاقات این سریال میتوان به معرفی یک خواننده جدید اشاره کرد؛ محمد علیزاده، خواننده تیتراژ پایانی خروس بود که اولینبار از طریق این سریال شناخته شد. خروس روایتی از زندگی پدری است که دچار مشکل غیرمنتظرهای میشود. این مشکل خانواده را به تکاپو میاندازد و پسر خانواده با همفکری دوستانش تلاش میکند تا چارهای برای رفع این مشکل بیندیشند. در نقشه بچهها، مغز متفکر یک خروس است.
خروس برخی از کژتابیهای سطح جامعه را در قالب زبانی شیرین و خودمانی مطرح میکند اما این سریال هم به وضعیتی مشابه سریالهایی از این دست یعنی پرگویی و آشفتهگویی مواجه شده است.
انگار که سازندگان این سریال برای خودشان رسالتی قائل بودند تا همه مشکلات اجتماعی، اقتصادی، اخلاقی و فرهنگی را یکجا مطرح کنند! هرچند که مسأله ارتباط عاطفی پسر جوان و پدرش، واقعا خوب از آب درآمده و مسأله اخلاقی مهمی است که به آن پرداخته شده است.
مشکل اساسی خروس، غیرواقعی و غیرقابلباور بودن ماجراهای آن است. بهخصوص اینکه داستان برمبنای اتفاقی نهچندان ملموس و بیمنطق بنا شده است؛ یک فرد در بیمارستانی گیر افتاده و پسرش تلاش میکند تا وی را به سبک فرار از زندان از بیمارستان رها کند! در ادامه نیز اتفاقاتی رخ میدهد که همه خارج از دایره امکان ــ حداقل در زندگی عادی ــ هستند. مثل این ماجرا که دو دوست سعی میکنند تا چند انسان عاقل و بالغ را فریب داده و در قالب ساخت یک فیلم قلابی، از آنها پول بگیرند! سؤالی که پیش میآید این است که آیا این آدمها از حداقل عقل و خرد بینصیب ماندهاند که این گونه وارد بازی آنها میشوند؟ ضمن اینکه مضامین اخلاقی سریال چندان موثر نیست و در سطح روایت باقی میماند. علاوه بر اینها، اغلب بازیگران خروس، ازجمله جواد رضویان، یوسف تیموری و حمید لولایی، تجربه بازیگری متفاوتی در این سریال نداشتند و مشابه نقشهای قبلی خودشان ظاهر شدند.
منبع: ضمیمه قابکوچک روزنامه جامجم