آذرماه سال ۱۴۰۲ بود که فیلم دوربین مداربسته، ضرب و شتم یک دختربچه ارومیهای توسط یک زن در فضای مجازی باعث خشم شدید افکار عمومی شد تاحدی که مراجع پلیسی و قضایی به ماجرا ورود کردند و مشخص شد زنی که دختربچه چهارساله به نام آوا را کتک میزند، نامادری اوست و برادر دختر به نام آراز نیز همراه او با نامادری زندگی میکند. در حالیکه آثار ضرب و شتم شدید روی بدن و سرو صورت آوای کوچک مشخص بود، او به بیمارستان منتقل شد اما شدت آسیبهای وارد شده، به حدی بود که کودک دوام نیاورد و پس از مرگ مغزی، جانش را از دست داد.
با رسانهای شدن ماجرا، جامجم همان ابتدا با پدر آوا گفتوگو کرد و او گفت: «تبریز بودم که همسر دومم زنگ زد و گفت آوا از پلهها افتاده و تشنج کرده است، گفتم بچهام هیچ بیماریای ندارد. از تبریز به ارومیه برگشتم و بعد از تعویض لباس، رفتم بیمارستان. براساس اعلام پزشکیقانونی، دخترم تشنج نکرده بلکه شکنجه شده بود. باور نکردم و با خودم گفتم باید دوربین خانه را چک کنم تا ببینم چه اتفاقی افتاده است. وقتی فیلم دوربین مداربسته را دیدم و متوجه شدم زنم آوا را شکنجه کرده است. دنیا روی سرم خراب شد.»
توقف اجرای حکم قصاص
با دستگیری نامادری آوا و آغاز تحقیقات پلیسی و قضایی، او برای بازسازی صحنه جنایت به خانه خود منتقل و دوباره به زندان بازگردانده شد. با پایان تحقیقات پلیسی و قضایی، حکم قصاص صادر و در دیوانعالی کشور نیز تایید شد. در حالی که خانواده مادری و مادر آوا منتظر اجرای حکم بودند اما ناگهان مادر آوا در گفتوگو با جامجم از اعلام رضایت پدر و توقف اجرای حکم قصاص خبر داد.
او به جامجم میگوید: «من و پدر آوا ۱۲ سال با هم زندگیکردیم. به خاطر مشکلاتی که داشتیم، تصمیم گرفتم از شوهرم جدا شوم. پدر آوا گفت دخترم را به من میدهد اما آراز را نزد خودش نگهداری میکند. من نپذیرفتم؛ چون میخواست بچهها را از هم جدا کند که خوب نبود. اصلا اجازه نمیداد آراز را ببینم. مدتی بعد ازدواج کرد و وقتی به مدرسه پسرم میرفتم تا او را ببینم، از من فرار میکرد. هنگامی که شوهر سابقم تماس گرفت و گفت آوا در بیمارستان است، به آنجا رفتم و با دیدن وضعیت آوا، تصمیم گرفتم از پدرش شکایت کنم اما او فیلم کتک زدن آوا توسط نامادریاش را پخشکرده بود تا خودش را تبرئه کند. نامادری بارها آوا را کتک زده بود و همه دیدند که چطور سر دختر بیگناهم را بیرحمانه به زمین میکوبید. آوا ۱۲ روز در بیمارستان بستری بود اما به دلیل خونریزی مغزی و در عین مظلومیت، جانش را از دست داد. نامادری قاتل پس از محاکمه در زندان بود و ما هم منتظر اعلام حکم دادگاه بودیم. در دادگاه هم چندبار با او روبهرو شدیم اما هیچ حسی نداشت. نه پشیمان بود و نه برای بخشش درخواستی داشت.»
آنطور که مادر آوا به جامجم میگوید، اردیبهشت امسال اولین نامه اجرای حکم قصاص برای نامادری قاتل آمد و مادر و خانوادهاش روی حکم قصاص تاکید کردند که حکم دوباره برای تایید به دیوانعالی کشور ارسال شد.
بررسی درخواست اجرای قصاص چندماه طول کشید و سرانجام با تایید دیوان، قرار شد حکم اجرا شود.
مادر آوا درادامه میگوید:«دو سه روز پیش تماسگرفتندتا برای اجرای حکم قصاص درزندان آماده شویم.روزدوشنبه دوباره تماس گرفتند که تا ۵صبح درزندان باشیم.شب قبل ازاجرای حکم، خانواده قاتل به خانهام آمدند و خواستند تا رضایت دهم اما قبول نکردم. آنها گفتند هرچقدر درخواست دیهکنی، پرداخت میکنیم یا مهدکودکی به نام آوا دایر میکنیم اما نپذیرفتم و گفتم فقط قصاص میخواهم. البته پیش از این هم بارها برای رضایت مراجعه کرده بودند. صبح روز اجرای حکم که دوشنبه همین هفته بود، ساعت ۵ صبح همراه خواهرانم، برادرم و داییهایم به زندان رفتیم تا قصاص را انجام دهیم. پدر آوا هم همراه بسیاری از اعضای فامیل نامادری آنجا بودند. قاضی اجرای حکم، نماینده پزشکیقانونی و سایر مسئولان زندان هم حضور داشتند. قاتل که در انفرادی بود به سالن زندان منتقل شد تا برای اجرای حکم بیاید. همه چیز آماده بود که در لحظات آخر، پدر آوا اعلام رضایت کرد وگفت در ازای دریافت دیه، رضایت میدهد. قاضی اجرای حکم به ما گفت در ازای دریافت دیه، رضایت میدهید که گفتیم نه. گفتند درخواست شما چیست که گفتیم فقط قصاص. گفتند پس باید دیه زن برای قصاص را پرداخت کنید. طبق قانون، مبلغ دیه زن۸۰۰ میلیون تومان است که یک سوم به دلیل اینکه من اولیای دم هستم، کسرمیشودوباقیمانده آن یعنی۵۳۴ میلیون تومان راما بایدبه صندوق دولت پرداخت کنیم تا قصاص اجرا شود. برای این کار هم ۱۰ روز فرصت دارم. تاکنون ۱۰۰ میلیون تومان جمعآوری شده است. دو سال کلی دوندگیکردیم تا به اینجا برسیم. از مردم میخواهم کمکم کنند تا مبلغ دیه برای قصاص قاتل جمعآوری شود. پدر آوا هم از موضوع جمعآوری دیه برای قصاص خبر دارد.»