مادر را باید از چشمهایش فهمید و انگار همین نقطه، وجه اشتراک همه مادران است. رسانهملی در طول تمام سالهای فعالیت خود، تلاش کرده تصویری درست و واقعی از مادرانی را نشان دهد که هرکدام تکهای از قلبشان به گوشهای افتاده و چشمبهراه فرزندانشان هستند. از مادران شهدا گرفته تا مادرانی که در خانه سالمندان تنها ماندهاند و روزگار میگذرانند.
به مناسبت روز مادر، با سه بازیگری گفتوگو کردیم که در بهتصویرکشاندن این نقشها بیشتر از دیگران در خاطر مخاطب ماندهاند. رابعه مدنی که بیشتر او را با نقش مادران شهدا میشناسیم پوراندخت مهیمن که به گفته خودش دختر ندارد اما تلاش کرده حس مادری را در نقشهایش منتقل کند و مینا جعفرزاده که همیشه نقش مادر و مادربزرگ محکم و فعال را ایفا میکند.
مادر منتظر
رابعه مدنی، بازیگر تلویزیون را بیشتر به واسطه نقشهایی میشناسیم که در فیلمهای مرتبط با شهدا بازی کرده است. او در مجموعههایی مثل مدینه، از سرنوشت، خانه اجارهای و وضعیت سفید هم بهخوبی توانست نقش یک مادر را برای مخاطب به تصویر بکشد. خودش معتقد است که بازیگری را با دل و جان انجام میدهد و برای همین هم دیگران نقش او را دوست دارند. مدنی به مناسبت روز مادر و در گفتوگو با جامجم با اشاره به سختیها و خاطرات بازی در نقش مادر میگوید: من بیشتر نقش مادر را بازی کردهام. در این نقشها هم بیشتر به مادرانی پرداختهام که دور از فرزند یا داغدیده بودهاند. داغ چیز آسانی نیست. وقتی نقش مادران شهدا را بازی میکردم هم همین حس را داشتم. من بازیگر دورهدیده نیستم اما توانستم با همین حس و حال، در این راه موفق باشم. من در نقشم وارد میشوم و سعی میکنم ادا در نیاورم. دو سه سال قبل بود که به همایش مادران چشمبهراه که مربوط به مادران شهدا بود رفتم. وقتی از در وارد شدم، همه دور من جمع شدند و میگفتند تو بخشی از حالوهوا و درد ما را به تصویر کشیدی. من فقط بخشی از لحظات آنها را به تصویر کشیده بودم.
مدنی درباره خارجشدن نقشهایش از کلیشه میگوید: هر کاری را با عشق انجام دهیم، تاثیر خودش را میگذارد. مثلا مادری که غذا درست میکند، اگر با عشق آشپزی کند، نتیجه آن را دیگران هم احساس کرده و همه از آن غذا تعریف میکنند. عشق به کار مسأله اساسی است. من وقتی معلم بودم هم همین حس را داشتم. هر وقت یکیشان غایب میشد، احساس دلتنگی داشتم. پیگیری میکردم ببینم چرا نیامده است. وقتی هم همان دانشآموز میآمد و وارد کلاس میشد، دوان دوان به سمت من میآمد و بغلم میکرد.
مدنی تصریح میکند: من با جانودل با شاگردهایم کار میکردم. بین بچهها هم تبعیض قائل نمیشدم. خیلی وقتها که سمت پایینشهر تدریس میکردم و متوجه میشدم بضاعت کمتری دارند، تلاش میکردم میوه یا نان مورد نیازشان را جوری تامین کنم.
اینها محبتهایی است که آدمی تا عمر دارد فراموش نمیکند. خلاصه کلام اینکه آدم باید کارش را دوست داشته باشد.
هر کاری که مربوط به خانواده شهدا بود قبول کردم.
نقشهای نوستالژیک مادری
بسیاری از مخاطبان تلویزیون با نقشهای مینا جعفرزاده خاطره دارند. این بازیگر تلویزیونی در برخی از نوستالژیترین مجموعههای تلویزیونی مثل عطر گلیاس، آوایفاخته، خالهخانم، رسمعاشقی، هتلپیادهرو و تفنگسرپر نقشآفرینی کرده است. در همین سالهای اخیر هم در سریال «چادر گلدار» توانست نقش مادربزرگی فعال و دلسوز به نام مامانپری را بازی کند که برای رفع گرفتاری نوهاش به هر دری میزند. از ویژگیهای نقش او میتوان به فعال بودن و قدرتی اشاره کرد که در قالب یک مادر و مادربزرگ به نمایش میگذارد. او در گفتوگویی که به مناسبت روز مادر با جامجم داشت به نقش مامانپری در سریال چادر گلدار اشاره کرده و میگوید: من در زندگی شخصی هم برای نوهام خیلی ارزش قائلم و برایم شیرین است. در این سریال هم مامانپری بهعنوان یک مادربزرگ، سرپرستی نوه را برعهده دارد. این مادربزرگ همهجوره پشتیبان نوهاش است تا گرفتار نشود. وقتی قصه سریال را برایم تعریف کردند همین نقش برجسته مادربزرگ در زندگی نوهاش برایم جذاب و دلچسب بود. البته دوست ندارم نقشهایم به هم شبیه باشند. ایفای این نقش برای خود من هم کار آسانی نبود. در گرمای مردادماه در خیابان بودیم و پاها و کفشهایم را خیس میکردم تا بتوانم گرما را تحمل کنم. او ادامه میدهد: من همیشه اول قصه را میخوانم و میفهمم، بعد سعی میکنم از همبازیهایم شناخت پیدا کنم که در بازیگری خیلی اهمیت دارد. بدهبستانهای کلامی و رفتاری با همبازی باید درست از آب دربیاید که در سریال چادر گلدار، خانم مهتاج نجومی، پارتنر خیلی خوب و همراهی بودند. درمجموع، هیچ عاملی بهاندازه قصه اهمیت ندارد. مثلا من دو سه کار داشتهام که نقش یک فرد آلزایمری را بازی کردهام یا مثلا نقش یک نابینا را. سعی میکنم در انتخاب نقش، وسواس داشته باشم و نقشهای متفاوتی را انتخاب کنم. گاهی کمدی بازی میکنم، گاهی هم یک نقش درام را. نقش مورد علاقه خودم در سریال «حامی» است که یک کار درام بود و نقش مادری را بازی میکردم که فرزندش پس از بزرگشدن قرار است بفهمد که او مادر واقعیاش نیست.
چالش مادری که دختر ندارد
پوراندخت مهیمن در طول سالهایی که در نقشهای مختلف بازی کرده، بیشتر به واسطه نقشهای مادریاش شناخته شده است. او در مجموعههایی مثل «معراجیها»، «خداحافظ بچه» و «کیمیا» بازی کرده که در کنار فیلمهای تلویزیونی دیگر، توانسته نقش مادری را بهخوبی ایفا کند. مهیمن پیش از این درباره روز مادر گفته بود که حس خوبی نسبت به این روز ندارد چراکه مادرش را از دست داده است. او درعینحال به این مسأله هم اشاره کرده بود که دوست دارد نقش یک مادر بداخلاق را بازی کند. مهیمن در گفتوگوی تازه خود با جامجم با اشاره به نقشهای مادرانهای که تاکنون بازی کرده عنوان میکند: من حدود ۱۶۰کار داشتهام که نقش مادر بوده است. سخت میتوانم بگویم کدام برایم عزیزتر بوده است. فیلم «رابطه» چون ارتباط من با یک کودک ناشنوا بود و پدر و مادرش را دیده بودم، تاثیر زیادی بر من گذاشت. تجربه این سالهای بازیگری و تلاش من برای متفاوت بازیکردن، باعث شده تا هرکدام از نقشها ویژگی خاص خود را داشته باشد. درواقع حتی در بازی نقشهای تکراری هم تلاش میکنم کاری کنم که مردم بازی من را دوست داشته باشند. وی درخصوص چالشهای بازی در نقش مادر میگوید: چالش بازی در نقش مادر زیاد است. من دختر ندارم اما وقتی در نقش مادر بازی میکنم، تمام تلاشم این است حس مادرانی که دختر دارند را به مخاطب منتقل کنم. مادرانی که همیشه با دخترانشان صحبت میکنند و با آنها همدل هستند. در این نقشها تلاش من این است که به نقش تازگی اضافه و یک نقش واقعی را منتقل کنم. دلم میخواهد نقش یک مادر متفاوت مثلا یک مادر بداخلاق را بازی کنم اما دوستان میگویند که به قیافه شما نمیخورد نقش مادر بداخلاق را بازی کنی، به همین دلیل همیشه نقشهای مثبت به من داده میشود.
روزنامه جام جم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در استودیوی «جامپلاس» میزبان دکتر اسفندیار معتمدی، استاد نامدار فیزیک و مولف کتب درسی بودیم
سیر تا پیاز حواشی کشتی در گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با عباس جدیدی مطرح شد
حسن فضلا...، نماینده پارلمان لبنان در گفتوگو با جامجم:
دختر خانواده: اگر مادر نبود، پدرم فرهنگ جولایی نمیشد