به گزارش جام جم آنلاین، تحقیقات جنایی در این پرونده از بهمن سال گذشته و با افشای راز جنایتی هولناک آغاز شد. همسایههای پیرزن تنها در دهونک، وقتی به غیبت طولانی او و استشمام بوی تعفن از خانهاش مشکوک شده بودند، با پلیس تماس گرفته و ماجرا را اطلاع دادند.
ماموران کلانتری هم پس از حضور در محل و ورود به آپارتمان مورد نظر با جسد بدون سر پیرزن روبهرو شده که چند روزی از مرگش میگذشت. بررسی صحنه قتل نشان داد، فردی آشنا بهراحتی وارد خانه پیرزن شده و او را به قتل رسانده بود. بههم ریختگی خانه نیز حکایت از سرقت قاتل از آنجا داشت.
جسد به پزشکی قانونی منتقل شد و ماموران در تحقیق از اهالی متوجه شدند مردی میانسال هرازگاهی برای انجام کارهای خدماتی به خانه پیرزن میآمد. چند روز قبل از کشف جسد هم آن مرد در ساختمان دیده شده بود.
هویت این مرد به نام سامان شناسایی و در شهر کرج دستگیر شد. خودروی سرقت شده مقتول هم مقابل خانهاش پیدا شد.
متهم که سابقهدار است در تحقیقات گفت: «سوسن ــ مقتول ــ همسایه سابق پدرم بود و به خاطر اعتمادی که به من داشت کارهایش را انجام داده و در برابر آن پول میگرفتم. آخرین بار ماشینش را به تعمیرگاه بردم و وقتی آن را تحویل دادم، قصد داشت هزینهاش را پرداخت کند که دیدن دسته تراول چک، مرا وسوسه کرد.
در یک لحظه پتویی را روی سر پیرزن انداختم و او را خفه کردم. بعد دیدم تراولچکها فقط دو میلیون تومان بوده است. از ترسم جسد را به دستشویی برده و سر پیرزن را بریده و در باغچهای در حوالی خانهاش دفن کردم. با پولهای سرقتی موادخریدم و یک هفته مصرف کردم. وقتی پولهایم تمام شد دوباره به خانه سوسن رفته و وسایلی را سرقت کردم و سه میلیون تومان فروختم. آخرین بار متوجه شدم جسد متعفن شده است. میخواستم آن را مثله کرده و از خانه بیرون ببرم که همسایهها شک کردند و نتوانستم.»
با اعتراف مرد میانسال، سر مقتول نیز کشف شد و با تکمیل تحقیقات پرونده به شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران ارسال شد. سامان بهزودی محاکمه میشود در حالی که اولیای دم برای او قصاص خواستهاند.
روزنامه جام جم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
بهتاش فریبا در گفتوگو با جامجم:
رضا کوچک زاده تهمتن، مدیر رادیو مقاومت در گفت گو با "جام جم"
اسماعیل حلالی در گفتوگو با جامجم: