«پیپ» پسر بچه یتیمی بود که با خواهربدخلق و شوهرش جوگارجری که آهنگری مهربان بود، زندگی می کرد. ماجرا از آنجا آغاز شد که شب کریسمس، وقتی پیپ به سر خاک پدر و مادرش که در حیاط کلیسا دفن بودند، رفت در زمین های باتلاقی اطراف کلیسا با متهمی فراری به نام «مگویچ» که در غل و زنجیر بود ، برخورد کرد.
مرد فراری با آن چهره خبیثش آن قدر تحکم آمیز از پسرک کمک خواست که او چاره ای نداشت جز این که پنهانی سوهان جوگار را از آهنگری بردارد و... البته بعدها که متهم دستگیر شد نامردی نکرد و پیپ را لو نداد. ماجرای بعدی، آشنایی پیپ با خانم هویشام بود.یک زن بیوه و منزوی در عمارتی که بوی نا وکهنگی اش به مشام می رسید؛ نامزد خانم هاویشام درست هنگام مراسم عروسیشان بیرحمانه او را تنها گذاشته و همین موجب تنفر و عطش انتقام خانم هاویشام از مردان شده بود. لباس عروسی و میز شام باشکوهی که تار بسته بود را یادتان هست؟! معاشرت پیپ با این زن شامل همبازی شدن با دخترخوانده اش «استلا» هم می شد. آشنایی با استلای مغرور،دیدگاه ساده پیپ را به زندگی کاملا عوض کرد .
اما درفصل سوم داستان دیدیم که وکیلی در لندن به نام آقای جگرز، به او خبرداد که فردی ناشناس هزینه تحصیل او را در لندن متقبل شده و برای او ثروتی هنگفت به ارث گذاشته و آن فرد کسی نبود جز «مگویج»! سفر به لندن و زندگی شهر نشینی و برخورد دوباره با استلا ... هم برای خودش ماجراها داشت.
کارتون آرزوهای بزرگ - با نام اصلی:Great Expectations - محصول سال 1983 استرالیا است.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
بهتاش فریبا در گفتوگو با جامجم:
رضا کوچک زاده تهمتن، مدیر رادیو مقاومت در گفت گو با "جام جم"
اسماعیل حلالی در گفتوگو با جامجم: