۳۴سال همراه با ورزش و مردم

یکی از نوستالژیک‌ترین چهره‌های رسانه‌ای ورزش ایران سال۱۳۳۵ در پامنار تهران، چشمش به جهان روشن شد و ۱۷مهر۱۳۹۷ در بیمارستانی در‌همین تهران بر اثر عارضه قلبی برای همیشه چشم از تماشای دنیا فروبست.
کد خبر: ۱۳۸۲۶۲۸
نویسنده نوشین مجلسی - گروه رسانه
نامش برای بسیاری از ما که پای تلویزیون قد کشیدیم و پیش از ظهر جمعه، تصویر و صدایش را از شبکه یک سیما دیدیم و شنیدیم آشناست. احتمالا حدس می‌زنید درباره بهرام شفیع، مجری و گزارشگر ورزشی می‌نویسیم. او که با صدای گرم و تکیه‌کلام‌های خاصش در ذهن مخاطبان زنده است. پس از انقلاب، بهرام شفیع وارد سازمان صداوسیما شد و همکاری‌اش را با این رسانه به‌عنوان گزارشگر آغاز کرد. عشقش به گزارشگری ورزشی، اما سابقه دیرینه‌تر از این دارد. او از نوجوانی به این حرفه - هنر علاقه‌مند بود و مدتی هم در جوانی به عضویت یک تیم فوتبال در پایتخت درآمد. شفیع که مدرک کارشناسی ارشدش را در رشته علوم سیاسی از دانشگاه تهران گرفته بود، کارشناسی ارشد تهیه‎‌کنندگی و گزارشگری را هم از اتحادیه رادیوتلویزیونی آسیا - اقیانوسیه دریافت کرد. در نوشتار پیش‌رو یادی از این مجری و گزارشگر پیشکسوت کردیم.

اگر اهل تماشای ورزش باشید، «ورزش و مردم» را به‌عنوان یکی از قدیمی‌ترین برنامه‌های تلویزیون به یاد دارید. برنامه‌ای که حالا با تهیه‌کنندگی و مجری گری پیمان یوسفی روی آنتن می‌رود، اما سال‌های زیادی با تهیه‌کنندگی و اجرای بهرام شفیع پخش می‌شد. شفیع گرچه بنیان‌گذار این برنامه نبود، اما بیش از هرکس حیاتش روی آنتن با این برنامه پیوند داشت. ورزش و مردم هر هفته جمعه‌ها از ساعت ۱۱ و ۴۵ دقیقه تا ۱۴ از شبکه یک روی آنتن می‌رفت.

از گزارشگری فوتبال تا مدیریت هاکی

زنده‌یاد بهرام شفیع، گزارشگر و مجری تلویزیون که سال‌ها تصویرش را کنار نشان برنامه ورزش و مردم دیدیم، به‌جز اجرای این برنامه و همچنین گزارش مسابقات فوتبال، رئیس فدراسیون هاکی هم بود. همان‌طور که اشاره شد نام و چهره شفیع بیش از هر چیز با ورزش و مردم گره خورده و برای مخاطبان با اجرای این برنامه شناخته می‌شود. برنامه‌ای که از حدود سال ۱۳۶۳ با آن همراه شد و تا زمان حیاتش اجرای آن را بر عهده داشت. برنامه‌ای که جزو خاطره‌انگیزترین برنامه‌های سیما در حوزه ورزش است.

مثل تیری رهاشده از چله کمان

برای کسانی که زنده‌یاد شفیع را می‌شناسند، یکی از ویژگی‌های او که اجرا و گزارش‌هایش را متمایز می‌کرد بیان یک‌سری اصطلاحات و به‌کاربردن تکیه‌کلام‌های خاص خودش بود. «عجب شوت اُس و قُس داری» یکی از همین جملاتی است که اهالی فوتبال را یاد او می‌اندازد. مثل تیری که از چله کمان رها شده، الان کار اون گوشه زمین گره خورده، حالا فرصت برای همه کار هست، مزمزه می‌کنه بزنه یا نزنه، چهارتا دروازه روی هم، سیه‌چرده، می‌ریم که داشته باشیم و ... ازجمله این عبارات بودند که استفاده بجا از آن‌ها حین گزارش و اجرا، کار شفیع را متمایز می‌‎کرد. این لحن ویژه و صدای بم زنده‌یاد شفیع به‌خصوص زمانی که که تعداد گزارشگران کم و شمار برنامه‌های ورزشی صداوسیما محدود بود، او را بیش از پیش مورد توجه قرار داد و در دهه ۶۰ به یکی از سلاطین گزارشگری بدل و به ثباتش برای سال‌ها در دل مخاطبان و قاب‌جادو کمک کرد.

خلاقیت در محدودیت

سال‌ها بود که زنده‌یاد بهرام شفیع گزارشگری نمی‌کرد. این سال‌ها محدود به سال‌های ۹۷ تاکنون نیست بلکه او در سال‌های پایانی عمرش نیز کمتر در استودیو برای گزارش مسابقات فوتبال حاضر می‌شد. می‌شود گفت از دهه ۷۰ و با ورود گزارشگران جدید به‌تدریج از فعالیتش در این زمینه کاسته شد. آخرین گزارش فوتبال او دیدار ایران و کره‌شمالی در تاریخ ۱۳۸۴/۰۳/۱۳ در مقدماتی جام جهانی۲۰۰۶ بود. نقل است در مسابقه ایران و کره‌شمالی در بازی‌های آسیایی پکن وقتی فهرست بازیکنان کره‌شمالی موجود نبود، این گزارشگر خبره با مدیریت بحران، شروع به ساختن نام‌های ساختگی برای آن‌ها کرد و با همین روند گزارش را تا پایان پیش‌برد. شاید همین خلاقیت و کارکشتگی بود که به‌رغم ورود گزارشگران تازه‌نفس و محبوب که میان جوانان شناخته‌شده‌تر از زنده‌یاد شفیع بودند، از او با عنوان کاپیتان گزارشگران نام می‌بردند. همین است که برای مخاطبان دیروز تلویزیون، هنوز خاطره گزارش مسابقه ایران و چین برای مرحله انتخابی جام‌جهانی سال ۱۹۹۰، رقابت ایران و عربستان در نیمه‌نهایی جام‌ملت‌های سال ۱۹۸۸، فوتبال خارجی برزیل و فرانسه در مرحله یک‌چهارم نهایی جام‌جهانی سال ۱۹۸۶، در دهه ۶۰ و ابتدای دهه ۷۰ شمسی خاطره‌انگیز‌است.

یک خاطره

از زنده‌یاد شفیع درباره ورودش به تلویزیون در یک مصاحبه چنین نقل است: «همیشه روزنامه را بلند بلند می‌خواندم. در منزل یا مدرسه و دبستان و... خیلی علاقه داشتم. یک روز مادرم با خاله‌ام سبزی پاک می‌کردند که چشم‌شان می‌خورد به روزنامه‌ای که زیر سبزی‌ها قرار داشت و آگهی آزمون صداوسیما بود. به من گفتند تو که همه چیز را بلند بلند می‌خوانی و اعصاب ما را خراب می‌کنی، برو امتحان بده، شاید قبول شدی. نگاه کردم، دیدم فردای آن روز مهلت تمام می‌شود.

سریع مدارکم را جمع کردم و فرستادم. ۴-۳ ماه بعد در دبیرستان البرز، حدود ۳۰-۲۰هزار نفر گرد هم آمدیم که چیزی از کنکور کم نداشت. آن روز برف و باران می‌آمد و شیشه‌های سالن ورزشی دبیرستان البرز هم شکسته بود. یادم هست اواخر دیگر خودکار را لای مشتم می‌گرفتم و تست‌ها را می‌زدم، بس که سرد بود. بالاخره قبول شدم و نوبت به تست صدا و تصویر رسید.

هیات داورانی که برای استخدام ما تشکیل شده بود، همه از قدیمی‌ها بودند. بعد از تکرار تست‌ها فهمیدم که روی من نظر دارند. چون بقیه یک مرتبه تست می‌دادند و تمام می‌شد. دو سه روز متوالی در چند نوبت تست گرفتند که بنده فرم مربوطه را یواشکی برداشتم و هنوز هم آن را دارم. درنهایت من و آقای افشار که حالا گوینده خبر است قبول شدیم. ایشان رفت گروه معارف و من هم آمدم گروه ورزش.»

روزنامه جام جم 
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها