مطالبه‌گری شفافیت در رسانه‌ملی
در گفت‌وگوی«جام جم»با نمایندگان مجلس شورای اسلامی بررسی شد

مطالبه‌گری شفافیت در رسانه‌ملی

گفت‌وگو با راویان رادیوی ویژه دوران دفاع‌مقدس

صدای ما را می‌شنوید از رادیوجبهه

با شروع جنگ تحمیلی همه کسانی که در رادیو بودند خود را آماده یک جهاد رسانه‌ای کردند، در این میان عده‌ای بودند که نامشان کمتر شنیده می‌شد درحالی‌که پا به پای همکاران‌شان در تمام عرصه‌ها قدم برمی‌داشتند.
کد خبر: ۱۳۸۱۲۹۵
نویسنده لیلا قصاب‌زاده و زهره زمانی و محسن گودرزی 

نیروهای ستادی و پشتیبانی همچون واحد ترابری نقش عمده و قابل توجهی در تسهیل حضور گزارشگران و برنامه‌سازان رادیو در خطوط جبهه داشتند. در طول هشت سال دفاع‌مقدس ما شاهد حضور گزارشگران رادیو در خطوط مقدم جبهه‌ها بودیم که لحظه به لحظه حماسه‌ها را ضبط و به سمع مردم می‌رساندند. ما هم به بهانه هفته دفاع‌مقدس گفت‌وگویی با گزارشگران، گویندگان، اولین صدابردار جنگ و یکی از همکاران پیشکسوت واحد ترابری از دوران دفاع‌مقدس  معاونت صدا داشتیم.

 

برنامه‌سازی در اوج بمباران شیمیایی
اکبر ارمنده، از گزارشگران رادیو جبهه است. او به مهم‌ترین چالش پیش روی آن دوران اشاره کرد و گفت :یکی از چالش‌های پیش روی گزارشگران و برنامه‌سازان کمبود امکانات، سختی کار، طولانی‌بودن راه، هماهنگ‌کردن‌های طولانی برای ورود به خط مقدم در بیشتر مواقع و مسائلی از این دست چالش‌های پیش رو برای گزارشگران بود. ارمنده در ادامه بیان خاطراتش از گزارشگری‌ در دوران جنگ می‌گوید: من آن زمان که برای اولین بار عازم جبهه‌ها شدم شاید تصور متفاوتی داشتم با آنچه از نزدیک دیدم و واقعا هم همین طور بود. در جبهه‌های جنگ دنیای دیگری را تجربه کردم؛ دنیایی که گذشت، مقاومت، ایثار، محبت، برادری و برابری در آن موج می‌زد. وی خاطرنشان کرد : خاطرم هست در کردستان به سمت ماوت عراق به یکی از گردان‌های ارتش رسیدیم و شب را آنجا سپری کردیم. صبح که شد داشتیم آماده می‌شدیم برای تهیه گزارش که ناگهان هواپیماهای عراقی شروع به بمباران شیمیایی کردند. من آنچنان مضطرب و نگران شدم که خودم را یک لحظه فراموش کردم. البته محل استقرار گردان مورد نظر در کنار رودخانه در عمق دره‌ای مستقر بود. هنگام حملات شیمیایی باید به سمت ارتفاعات پناه می‌بردیم که من در آن لحظه چون ماسک خودم را در اختیار نداشتم به سمت یکی از رزمندگان رفتم و از صورتش ماسک را با زور درآوردم که دیدم آن برادر رزمنده کوچک‌ترین مقاومتی نکرد و ماسک خودش را به من داد و آنجا بود که می‌شد گذشت و ایثار را شاهد باشیم.

با شهید همت گفت‌و‌گو کردم 
احمد طبعی یکی از گزارشگران فعال رادیو در طول هشت سال دفاع‌مقدس بود که گزارش‌های بسیاری را در ارتباط با جنگ برای رادیو تهیه کرده‌است. او می‌گوید: یک هفته بیشتر نبود که من در رادیو مشغول شده‌بودم که قرار شد همراه دوستان دیگر به جبهه برویم. اولین‌ بار به اتفاق شهید هوشنگ نوری و دو نفر از دوستان به جبهه رفتیم. دو سه هفته بعد از شکستن حصر آبادان ما به شوش دانیال رفتیم و گزارش‌هایی گرفتیم، بعد به اهواز و بعدش هم به چذابه و بستان رفتیم. یکی از بچه‌های رزمنده برای راهنمایی ما به چذابه آمده‌بود. او ادامه داد: شب بود که به خاکریز رسیدیم و ما را به فرمانده خط معرفی کردند. تا آمدیم بجنبیم و آماده تهیه گزارش شویم، خمپاره‌ای به خاکریز خورد و راهنمای ما دستش از آرنج قطع شد. این اولین حادثه تلخی بود که در اولین حضورم در جبهه به چشم خود دیدم. احمد طبعی در مورد همکاری با رادیو جبهه گفت: رادیو سال65 راه‌اندازی شد و تا قبل از آن تنها یک شبکه در رادیو داشتیم. رادیو جبهه که راه افتاد تمامی مسائل جنگ حتی مسائل اجتماعی جبهه را نیز انعکاس می‌داد.

گفتن از جنگ از زبان بچه‌ها
اسماعیل براری یکی از گزارشگران زوایای پیدا و پنهان سال‌های جنگ تحمیلی بود. او در مورد اولین حضورش در جبهه و رادیو می‌گوید: سال 1359 وارد رادیو شدم. در تیرماه۱۳۶۰ و برای اولین‌بار به خطوط دفاع‌مقدس رفتم. برادرم در کرمانشاه سرباز بود و همکاران شهیدمان جوزی و شقاپی در منطقه دالاهو به ایفای مسئولیت مشغول بودند. در آن سفر فقط برای برنامه کودک گزارش تهیه کردم چون عضو گروه کودک و نوجوان بودم. اولین گزارش جنگی‌ام را در آذرماه ۱۳۶۰ تهیه کردم که گفت‌وگویی با یک کودک جنگزده قصر‌شیرینی بود اما اولین حضورم در جبهه به‌عنوان گزارشگر رادیویی در خوزستان بود و موضوع مأموریت من در این سفر برنامه‌سازی رادیو برای برنامه «آینده‌سازان» بود، نه تهیه گزارش.  حضور بچه‌های رادیو در خطوط جنگ، بسیجی‌وار بود. بارها در جبهه می‌شنیدم که بسیجی‌ها می‌گفتند: وقتی صدای شهید غلامرضا رهبر را می‌شنویم حس می‌کنیم یک تیپ به حمایت ما آمده‌است. رزمندگان، رادیو و بچه‌های مخلص رادیو را نیروهای قدرتمند پشتیبانی و پدافند جبهه می‌دیدند. حتی گاهی یک رزمنده برای بالا رفتن از یک دکل 40 یا 50 متری و گفت‌وگو و مصاحبه با یک دید‌بان طوری به من کمک می‌کرد که انگار دارد به یک آر‌پی‌‌جی‌زن کمک می‌کند. 

پیوند بین رزمندگان و گزارشگران 
مجید جیران‌پور هم یکی از فعال‌ترین گزارشگران رادیو از بدو پیروزی انقلاب ‌تا دهه 70 بود. او می‌گوید: پیش از شروع رسمی‌جنگ، حملاتی پراکنده به قصرشیرین می‌شد. بعضی‌ها حتی به‌طور پراکنده اقدام به مین‌‌گذاری جاده‌های مرزی می‌کردند. اولین حضور من در مناطق مرزی غرب در چنین مقطعی بود. در یکی از بعدازظهرهای مرداد 1359 نخستین خمپاره‌ ۱۲۰عراقی‌ها در نزدیکی من فرود آمد و از ناحیه کتف مجروح و به تهران منتقل شدم. بنابراین در روز شروع جنگ در تهران بودم. دقیقا ساعت14 روز ۳۱ شهریور 1359 در رستوران رادیو مشغول خوردن ناهار بودیم که صدای بمباران هوایی بلند شد و بلافاصله برای تهیه گزارش عازم فرودگاه مهرآباد شدم. در اولین اعزام رادیو از طریق پایگاه یکم شکاری و همراه گروه  تلویزیونی به اهواز اعزام شدم. صدای شلیک توپ‌ها خبر از نزدیک شدن دشمن به شهر می‌داد و ما به پیشنهاد دوستان به دانشگاه جندی‌شاپور که نزدیک‌ترین نقطه به خط تماس عراقی‌ها بود، رفتیم و از آنجا گزارش‌هایی برای رادیو تهیه کردیم. 
جیران‌پور اظهار کرد: ۱۵تا ۲۰ نفر در گروه گزارش کار می‌کردند که همه آنها علاقه‌مند به حضور در جبهه‌ها بودند و معمولا رقابت سختی میان آنها وجود داشت. از طرفی با مشکل کمبود نوار هم مواجه بودیم و یکی از عادت‌های عمومی‌گزارشگران و حتی برنامه‌سازان، جمع‌آوری خرده نوارهای ادیت‌شده برای استفاده مجدد بود، تازه بعد از تهیه نوار و موفقیت در مسابقه اعزام به جبهه با ممانعت‌ها و احتیاط‌ فرماندهان خطوط مواجه می‌شدیم که به‌سختی اجازه حضور در خطوط مقدم را به گزارشگران می‌دادند.
جیران‌پور در مورد تعامل روحی گزارشگران با نیروهای رزمنده گفت: حضور گزارشگران در جبهه‌ها به تقویت روحی نیروها کمک می‌کرد و حس پیوند با جامعه را در آنها ارتقا می‌بخشید. از طرفی ما پل ثابتی بودیم که ارتباط رزمندگان با عموم مردم را از طریق گزارش‌های‌مان برقرار می‌کردیم و مورد لطف و توجه هر دو طرف رزمندگان و مردم بودیم.
او همچنین با اشاره به مشکلات گزارشگری در جبهه گفت: گاهی در یک روز باید به چند گردان سر می‌زدیم که چند کیلومتر با هم فاصله داشتند؛ این جابه‌جایی‌ها در زمان عملیات شکل دیگری به خود می‌گرفت و برای بیان آن فقط باید از قوه تخیل خود استفاده کنید، فردی را در‌نظر بگیرید که ضبطی به وزن چند برابر یک آرپی‌جی و چند حلقه نوار و یک ماسک ضدگازهای شیمیایی با خود حمل می‌کند و همواره در حال دویدن به این‌سو و آن‌سوست و در عین‌حال هربار که می‌خواهد گزارشی تهیه کند باید خستگی و سختی این دوندگی‌ها را فراموش و به شماره افتادن نفس‌های خود را از رزمندگان پنهان کند که با هیجان کمتر در زیر آتش باران دشمن حرف بزنند. 

آخرین گزارش در عملیات خبر و قطع پا
محمدرحمان نظام‌اسلامی، مجری و گزارشگری است که بیشتر او را با اجرای برنامه‌های ملی مناسبتی و همین‌طور اجرای چندساله برنامه صبحگاهی «صبح بخیر ایران» می‌شناسیم. او می‌گوید: یک اتفاق ساده، سرنوشت زندگی مرا تغییر داد. من در بیمارستان شهید معیری در خیابان 17شهریور، پشت مجلس فعلی بستری بودم. یادم است که دوستان شبکه‌ دوی سیما برای انجام گفت‌وگو و مصاحبه با مجروحان به بیمارستان آمده‌بودند اما خبری از گزارشگرشان نبود، درست زمانی که داشتند امکانات و تجهیزات مصاحبه و تصویربرداری‌شان را جمع می‌کردند که برگردند، عزیزی به آنها پیشنهاد کرد و گفت در طبقه دوم جوانی به نام نظام اسلامی‌بستری است که هم سر و زبان دارد و هم در همین بیمارستان کارهای فوق‌برنامه برای هم‌قطارانش انجام می‌دهد. آنها سراغم آمدند و از من خواستند گفت‌وگوها را انجام بدهم و من برای اولین‌بار در عرصه فعالیت رادیویی و تلویزیونی‌ام در سال 1361، میکروفن را به‌دست گرفتم و بدون این‌که وقفه‌ای در ضبط صورت بگیرد  45دقیقه اجرا کردم. وی ادامه می‌دهد در ادامه به‌عنوان نویسنده تامین برنامه رادیو مشغول فعالیت شدم و چند ماه بعد از آن اتفاق، برادرم در جبهه به شهادت رسید و تقاضا کردم به منطقه اعزام شوم. گفتند خبرنگاران عادی را اعزام نمی‌کنند و شرطش این بود که امتحان خبرنگاری بدهم. خلاصه قبول شدم و اولین گزارشم از مناطق عملیاتی تقدیم شنوندگان شد. نظام اسلامی‌اضافه کرد : آخرین گزارشم در عملیات خیبر بود که منجر به قطع پایم شد. با این‌که نزدیک  به دو سال در بیمارستان شهید مصطفی خمینی تهران بستری بودم اما رفیق صمیمی‌ام، ناگرایی که با آن مصاحبه‌ها را ضبط می‌کردم همراهم بود و در آن دو سال تمام گفت‌وگوهای رادیو با مجروحان و جانبازان دفاع‌مقدس را من از همان بیمارستان تامین می‌کردم.
او با بیان این‌که در این مسیر دوستان زیادی شهید یا جانباز شدند از دشواری تولید برنامه در آن زمان گفت و افزود: در حوزه سیما هم دوربین‌ها وزن 30تا40کیلویی داشتند و اصلا قابل مقایسه با تجهیزات و امکانات امروز نبود. مصاحبه‌ها روی نوار ضبط می‌شد و از راه پرواز، پست یا به‌صورت نفر به نفر به صداوسیما منتقل می‌شد. اصلا صداوسیما دفتری در فرودگاه مهرآباد تشکیل داده‌بود که تصاویر و گزارش‌های ارسالی را از آنجا دریافت می‌کرد و به جام‌جم می‌فرستاد. وی با اشاره به این‌که بهترین بازخورد، رضایت مادران بود، افزود: در آن دوران امکان دسترسی چندانی به رزمندگان نبود لذا در رادیو برنامه صبحگاهی داشتیم که در آن با آنها گفت‌وگو می‌کردیم. رزمندگان اسم و شهر محل اعزام‌شان را اعلام می‌کردند و به خانواده‌ها می‌گفتند که حالشان خوب است. به نوعی می‌شود گفت رسانه‌ملی حلقه اتصال میان والدین با فرزندان‌شان شده‌ بود. 

انتقال حا‌ل و احوال رزمندگان به خانواده‌ها
مرتضی حافظی از گویندگان شناخته شده در دوران دفاع‌مقدس رادیو‌ست و خاطرات شیرینی از آن دوران دارد. حافظی با اشاره به خاطرات خود می‌گوید: بسیاری از برنامه‌های رادیو، حال و هوای جبهه داشتند و پخش خبرهای جنگ، نقطه اوج شوق‌ورزی مشترک اصحاب رادیو و مخاطبان آنان بود. هنگامی که صدای مارش نظامی ‌بلند می‌شد، به‌نظر می‌رسید جشنی عظیم در رادیو برپا شده‌است. همکاران به اتاق فرمان و استودیوی پخش هجوم می‌آوردند و ولوله‌ای برپا می‌شد. هرکس به‌نوعی خواستار تقبل وظیفه‌ای داوطلبانه بود و برخلاف معمول که باید برای ضبط و پخش یک برنامه تک‌تک عوامل را از پیش تعیین و خبر کرد، مسابقه‌ای فراگیر برای تصاحب سهم بیشتری از برنامه‌های مرتبط با جنگ میان همکاران گوینده، نویسنده، صدابردار، تهیه‌کننده و دیگران در می‌گرفت. وی ادامه داد: یکی از برنامه‌های روزانه رادیو در این مقطع، برنامه «در جبهه چه می‌گذرد» بود. ابتدا اکبر هرانر، گویندگی این برنامه را برعهده داشت و سپس این وظیفه که شامل ارائه اخبار جبهه و جنگ و پیام‌های سلامتی رزمندگان اسلام به خانواده‌هایشان بود به‌عهده من قرار گرفت. مطالبی که در این برنامه خوانده می‌شد گاهی چنان پرشور بود که عنان احساس را از من گوینده می‌ربود و گاهی چنان مسئولانه بود که باعث شرمساری من از احساس فاصله میان خود و نویسندگان آنها یعنی رزمندگان اسلام می‌شد. برنامه «صدای جبهه» نیز از برنامه‌هایی بود که گاهی توفیق اجرای آن نصیب من می‌شد.

حکایت اولین صدابردار رادیو در دفاع مقدس
صدابرداران، نقشی پیچیده و تاثیرگذار در برقراری ارتباط موفق میان برنامه‌سازان و مخاطبان رادیو دارند که ایفای این نقش در زمان بحران بسیار دشوارتر است. جمال احمدی‌پور از صدابرداران اصلی رادیو جبهه بود و می‌گوید: مهم‌تر از اولین نفر بودن، صادقانه کار کردن است. وی افزود: مشکل عمده صدابردار، هم لول کردن صداهای داخل استودیو و صدای گزارش‌ها و مصاحبه‌هاست. این کار در رادیو جبهه به‌سختی انجام می‌شد چرا که گزارش‌ها نوعا در فضای جنگی و در محوطه باز و گاهی در حالت جنگ و گریز و دوندگی تهیه می‌شد و غالبا صداها اشکال فنی داشت. همین مشکل را گاهی با گوینده‌ها هم پیدا می‌کردیم چون خیلی وقت‌ها مطالب هیجانی و احساسی بر خود آنها اثر می‌گذاشت و صدایشان بالا می‌رفت یا بر اثر هیجان‌زدگی جابه‌جا می‌شدند. این مشکل زمانی جدی‌تر می‌شد که عملیات بود و برنامه زنده داشتیم.

گزارش ویژه از عملیات‌ها 
فضل‌ا... عسگری از همکاران قدیمی ترابری رادیو‌ست که در دوران دفاع‌مقدس از شمال تا جنوب جبهه‌‌های غرب را با گزارشگران رادیو طی کرده‌است. او درباره آن دوران می‌گوید: قرار بود از میاندوآب به مهاباد و بعد به بوکان برویم. میان راه به‌علت ناامنی، جاده را بر‌گرداندند و صبح روز بعد با ستون نیروها به سمت بوکان حرکت کردیم. در مأموریت‌های مختلف چندبار با کمین دشمن مواجه شدیم و یک‌بار اتومبیل ما که خوب استتار نشده‌بود زیر رگبار دشمن قرار گرفت. نیروهای سپاه کرمان ما را نجات دادند و به تهران برگردانده شدیم و برای مأموریت بعدی اتومبیل دیگری گرفتیم. او افزود: در مأموریتی که از 27 مهر 1362 شروع شد برای پوشش عملیات والفجر3 به بانه رفتیم. آنجا با بچه‌های صداوسیمای اردبیل آشنا شدیم که همگی در حال تهیه گزارش، شهید شدند. زمانی که سکوی البکر آزاد شد برای تهیه گزارش آنجا رفتیم و در مرداد 1365 هم که فاو آزاد شد به آنجا اعزام شدیم و گزارشی از اولین عملیات تهیه کردیم و تا آخرین که عملیات مرصاد بود حضور داشتم و بعد از آن هم در اسفند 1368‌ برای استقبال و تهیه گزارش از ورود آزادگان به کشور به کرمانشاه اعزام شدم. وی همچنین خاطراتش را در «قرارگاه بیقرار» مکتوب کرده‌است. 

منبع: ضمیمه قاب‌کوچک روزنامه جام‌جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها