مرگ ملکه انگلیس پس از ۷۰ سال سلطنت، در بدترین برهه از حیات سیاسی و اجتماعی انگلیس رخ داده است.
اگرچه نهاد سلطنت مدعی عدم دخالت در سیاست است، اما چنین ادعایی در عالم واقع صحت ندارد! فراتر از آن، قطعا هزینههای شش میلیاردی خاکسپاری ملکه در بحبوحه بحران ناشی از افزایش قیمت سوخت و انرژی در انگلیس، بار دیگر به خشم جمهوریخواهان و کسانی منجر خواهد شد که از ابتدا خواستار برچیدهشدن نهاد سلطنت بودهاند.
اخیرا دولت لیز تراس بهعنوان دولتی لرزان در راس معادلات سیاسی و اجرایی لندن مستقر شده است. لیز تراس اکنون با پنج دغدغه مهم مواجه است که حلوفصل آنها به هیچ عنوان آسان به نظر نمیرسد: مواجهه با امیال جمهوریخواهانه پس از مرگ ملکه، هدایت تحولات میدانی ــ راهبردی در جنگ اوکراین، مواجهه با تبعات اقتصادی جنگ اوکراین و مواجهه با اتحادیه اروپا در دوران پسابرگزیت!
اما دغدغه پنجم که بهمراتب پیچیدهتر از موارد قبلی محسوب میشود، مربوط به استقلالخواهی مستعمرات انگلیس و کشورهایی است که تحت حاکمیت لندن قرار دارند. بسیاری از کشورهای حوزه کارائیب که تحت سلطنت انگلیس قرار دارند، خواستار استقلال مطلق در نظام بینالملل و جدایی از این حاکمیت دردسرساز هستند. جامائیکا، آنتیگوآ و باربودا که در چارچوب کشورهای مشترکالمنافع قرار گرفتهاند، جملگی درخواست خود برای جدایی از حاکمیت انگلیس را ارائه کردهاند. در کنار این موارد، شاهد افزایش میل به استقلالخواهی در اسکاتلند هستیم. ملکه انگلیس در دوران حیات خود، جدایی اسکاتلند از انگلیس را خط قرمز پنهان خود میدانست و حتی در همهپرسی استقلال سال ۲۰۱۴ در این نقطه، از دیوید کامرون، نخستوزیر اسبق این کشور خواست تا به هر نحو ممکن مانع از تحقق چنین ماجرایی شود! اما اکنون در دوران پسابرگزیت، اسکاتلندیها برای استقلال از انگلیس آرام و قرار ندارند. قطعا مرگ ملکه از یکسو و استقرار دولتی ضعیف در لندن این مطالبه را تقویت خواهد کرد.
آنچه امروز بیش از اندازه به نگرانی انگلیسیها منجر شده است، فعال شدن گسلهای سیاسی، امنیتی و ساختاری در این کشور است. گرچه تاکنون متعاقب جابهجایی قدرت میان دو حزب محافظهکار و کارگر، برخی شکافهای سیاسی در لندن پدیده آمده بود، اما این بار، میل به «گذار ساختاری» در میان شهروندان انگلیسی بیش از پیش موضوعیت و عینیت پیدا کرده است. این گذار ساختاری، هم نهاد سلطنت و هم احزاب وابسته به این نهاد را در بر خواهد گرفت. بیدلیل نیست که بسیاری از استراتژیستها و تحلیلگران در غرب، انگلیس را به یکی از مهمترین کانونهای بحران در نظام بینالملل تشبیه کردهاند. قطعا در این معادله، فرشته نجاتی برای عبور از این بحرانها وجود نخواهد داشت! دور باطل احزاب سنتی انگلیس در خانه شماره ۱۰ داونینگ استریت، با تزلزل نهاد سلطنت در کاخ باکینگهام ترکیب شده و تلاطمهای بیپایانی را در لندن ایجاد خواهد کرد.