هرکدام از گویندههای این برنامه با چند تیپ بازی میکردند ازجمله علیرضا جاویدنیا که با تغییراتی که در صدایش میداد تیپهای مختلفی میگرفت. جاویدنیا همان سالها توسط زندهیاد منوچهر نوذری به احمد شیشهگران و سعید توکل که از بنیانگذاران این برنامه بودند معرفی شد و سالهای بسیاری در این برنامه حضور داشت.
عمده فعالیتش در رادیو و گویندگی است، اما در عرصه بازیگری هم فعالیتهایی انجام داده است ازجمله بازی در سریالهای «محاکمه»، «کارآگاه علوی» و «آزادی مشروط». با او درباره حالوهوای این روزهایش همکلام شدیم که ماحصل آن را در ادامه میخوانید:
معمولا وقتی با گویندههای قدیمی مثل شما همکلام میشویم، کمی از شرایط کاری موجود گلهمند هستند و اذعان دارند به دلایلی دیگر جایی برای آنها در رادیو وجود ندارد و جوانها جای آنها را گرفتهاند. این در حالی است که فکر میکنند هنوز هم میتوان مردم را با همان شوخیها و دیالوگها خنداند. آیا واقعا همینطور است؟
یکسری حواشی در این کار هست که باعث شده من بهشخصه از فضای رادیو کمی فاصله بگیرم. مثلا تهیهکنندهای بوده که نمیخواسته پول بدهد و یکی دوبار رفاقتی با آن شخص کار کردم، اما همچنان به این روند خود ادامه داده است. به همین دلیل من ترجیح دادم کمی از این فضاها فاصله بگیرم. البته هر وقت که بچهها و جوانها کاری داشته باشند، من سعی میکنم کارشان را راهبیندازم و با دل و جان کنارشان هستم. بنابراین گاردی نسبت به حضور جوانها در رادیو ندارم. بالاخره باید یک عده بیایند و جای کا را بگیرند؛ همانطور که ما در آن دوران آمدیم، اما نکتهای که لازم است اینجا بیان کنم این است که ما باید حرمت همدیگر را نگهداریم. هرکسی کار خودش را انجام میدهد و جای خودش را دارد. کسی جای کسی را نمیتواند بگیرد. ما ممکن است دستخوش یکسری سلایق شویم. یا اینکه برای من پیشآمده من را با شخص دیگری اشتباه گرفتند. بههرحال یکسری حواشی در این کار هست که آدم را ناچار به کنارهگیری میکند. مثلا تا من پایم را از فلان دفتر بیرون گذاشتهام، پشت سر من گفته جاویدنیا رادیویی است و به درد این کار نمیخورد. حرف من این است که بله، من رادیویی هستم و سالها تیپهای مختلف کار کردم. یک صفحه از آن متن را به شما میدهم، شما دو ساعت تمرین کن و بعد آن را اجرا کن. اگر توانستی من حرفی ندارم.
اما سؤال من چیز دیگری بود و قصد مقایسه پیشکسوتها و جوانها را نداشتم. بههرحال همه چیز رو به پیشرفت است و با وجود اینکه مردم با صدا و نسل شما خاطره دارند، اما دنبال اتفاقات جدید هستند. آیا نسل شما میتواند همواره این اتفاقات جدید را برای مخاطبان امروز رقم بزند؟
حرف من این است که نسل جوان به پلانبهپلان کارکردن عادت دارد، اما من به سه سکانس کارکردن عادت دارم. تفاوت نسل ما با جوانها در این است. بنابراین هیچکسی نمیتواند جای کسی را در این کار بگیرد. گرچه من در این سالها ثابت کردهام که خیلی اهل دوربین نیستم و رادیو را بیشتر دوست دارم، اما گاهی هم پیشآمده و پیشنهاد شده و جلوی دوربین رفتم و بازی کردم.
البته سالها بود که در هیچ سریالی بازی نکرده بودید تا اینکه شنیدیم مقابل دوربین آقای دهنمکی رفتهاید. چطور شد که یکباره وارد چنین پروژهای شدید؟
خودم هم باورم نمیشد روزی چنین اتفاقی بیفتد. البته در این سریال حضور کوتاهی دارم. اتفاقا زمانی که آقای کلهر، دستیار آقای دهنمکی با من تماس گرفت، بدون اینکه فیلمنامه و نقش را بخوانم و اصلا بدانم قرار هست چه اتفاقی بیفتد، ابتدا نپذیرفتم اما بعد که دوباره تماس گرفت و به دفتر رفتم و دراینباره صحبت کردیم، متوجه شدم نقش یک نمایشگاهدار اتومبیل است. البته از این دست نقشها در رادیو تیپ گرفته بودم و کار کردم. به نظرم کار جالبی خواهد شد. من در این سریال با آقای فلاحیپور کار کردم که پیش از این هم تجربه همکاری داشتیم. خاطره جالبی هم برایتان تعریف کنم. روز اول که از دور آقای دهنمکی را دیدم، با رفیق قدیمیام عباس محبی اشتباه گرفتم (میخندد).
شنیدهایم برنامه جالبی در رادیو دارید که اتفاقات شیرینی در آن رخ میدهد و حسابی سر زبانها هم افتاده. از حالوهوای آن برنامه هم بگویید.
بله، در رادیوصبا برنامهای دارم که بهصورت زنده پخش میشود به نام «شبجاوید» که شبجمعهها پخش میشود. ماجرا از این قرار است که ما میپرسیم بچه کجایی؟ البته از خودم این سؤال را شروع کردم و سراغ محلههای قدیمی تهران و محل تولد و زندگی خودم رفتم. ما در این برنامه سراغ محلههایی میرویم که آدمهای تاثیرگذاری در آنجا زندگی میکردند و نیاز است نسل جوان با آنها و محلههایشان آشنا شوند. ایده برنامه از خودم بود و دوست داشتم هم نسل ما با این محلهها خاطرهبازی کند و هم بچهها با آنها بیشتر آشنا شوند. مثلا در یکی از برنامهها سراغ محلهای نزدیک میدان محمدیه که محل تولد زندهیاد خسرو شکیبایی است رفتیم. یعنی در این برنامه سراغ محلههایی میرویم که بالای ۱۰۰سال قدمت دارند و البته یک شخص تاثیرگذار هم در آن محله زندگی میکرده. حال ممکن است یک فرد عادی باشد یا یک هنرمند یا یک ورزشکار. همزمان در رادیونمایش هم با تیم خودمان کارهایی انجام میدهم.
شما در رادیو تیپ زیاد گرفتید و تقلید صدا کردهاید. بخشی از این هنر ذاتی است و بخشی هم زیر نظر اساتید آموخته میشود. شما این کار را از چه کسی یاد گرفتید؟
در آن زمان تنها کسی که در ایران خیلی خوب تقلید صدا میکرد، عبدالکریم اصفهانی بود. ایشان تقلیدصدا را بهشایستگی انجام میدادند. تقلیدصدا را تقریبا حدود چهار پنج سال انجام دادم تا اینکه از طرف حسن خیاطباشی برای برنامه «شبکهصفر» و «دوخت و دوز» که یک برنامه رادیویی بود دعوت شدم. خیاطباشی یک گروه ۳۵ - ۳۰ نفره تشکیل داده بود که زندهیاد نوذری هم در این گروه بود و بالاخره سال ۵۷ وقتی برنامه «خارج از محدوده» را اجرا کردیم، از این گروه تنها ۷-۶ نفر باقی مانده بودند.
ضربزدن را از رادیو یاد گرفتم
وی در پاسخ به این سؤال که اولین برنامه رادیویی که شنیده کدام بوده میگوید: اسم آن برنامه را به خاطر ندارم. چون مربوط به سالهای بسیار دور است و ذهن دیگر یاری نمیکند، اما همان برنامهای بود که ضربزدن را هم از آن یاد گرفتم. البته این رادیوی قدیمی را هنوز دارم و در منزل برادر بزرگم است. این برنامه را آقای مستجابالدعوه اجرا میکردند که بسیار هم با هنرمندی این کار را انجام میدادند.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد