به گزارش
جام جم آنلاین، قضیه خیلی ساده و درکش بسیار سادهتر بود و اصلا هم به ذوق و هوش سرشار نیازی نداشت. یک فیلم به نام برادران لیلا پیش از دریافت پروانهنمایش از سازمان سینمایی، حقوق بینالمللی فیلم را به کمپانی Wild Bunch فروخته و توسط این کمپانی در بخش مسابقه اصلی جشنواره فیلم کن شرکت داده شدهاست.
چنین اقدامی صریحا در مخالفت با ماده ۵ از «آییننامه نظارت بر نمایش فیلم و اسلاید و ویدئو و صدور پروانه نمایش آنها» مصوب جلسه مورخ ۱۹مرداد ۱۳۸۲ هیأت وزیران بود. در ماده فوق آمدهاست: «صدور فیلمهای ایرانی به کشورهای دیگر به منظور فروش، اجاره یا شرکت در جشنواره مستلزم صدور پروانه مخصوص میباشد.»
به نظر میآید خیلی واضح نوشته شده و نیازی به توضیح و تفسیر اضافی هم ندارد، اما تهیهکننده فیلم که ظاهرا با سابقه هم به نظر میرسد، گفته «ارسال فیلم به جشنواره کن قبل از پروانه نمایش یک روال جاری در سنوات گذشته بوده که مدیریت جدید با آن مخالف بود و ما هم طبق روال مرسوم عمل کردیم.» جلالخالق!
یعنی مثلا مدتی به عبور از چراغ قرمز راهنمایی ایراد نگرفتند و جریمهای اعمال نکردند و خودروها همینطور با تصادف و برخورد به عابر پیاده و ویراژ دادن و انواع و اقسام قانونشکنیها از چراغ قرمز رد شده و حقوق دیگران را هم پایمال کردند. حالا اگر بعد از این مدت، قانونمداری حاکم شده و جریمه وضع شود، آیا باید به آن اعتراض کرد یا آن را نادیده گرفت و همچنان بیخیال از چراغ قرمز عبور کرد؟! یا در یک جلسه امتحان مدرسهای، ناظری برخلاف قانون به امتحاندهندگان سخت نگرفته و اجازه دهد شاگردان از روی کتاب و دست همدیگر و رد و بدل کردن ورقهها و... تقلب کنند، حالا ناظر دیگری آمده که بر اساس قانون عمل میکند و اجازه تقلب (یا نادیده گرفتن و پایمال کردن حقوق دیگران) را نمیدهد؛ آیا باید آن قانونشکنی را روال مرسوم دانست و برقراری مجدد قانون را برنتابید؟!
بگذریم که به رغم اذعان به برقراری قانون، بازهم بر قانونشکنی خود اصرار کرده و فیلم برادران لیلا را بدون پروانه نمایش در جشنواره مونیخ به نمایش درآوردند. البته تقصیری هم ندارند، وقتی همه حقوق پخش فیلم را به یک کمپانی خارجی بفروشید، دیگر دست شما نیست که کجا ببرد و کجا نبرد و کجا نمایش دهد. آن کمپانی میتواند فیلم شما را حتی در اسرائیل هم پخش کند.
شبه فیلمساز ورشکستهای که با تک فیلم تقلیدی کسالتبارش حتی حامیان خود را هم ناامید کرد، در اعتراض به صادرنشدن پروانه نمایش برای برادران لیلا، نوشته اصلا «کی گفته فیلم برای شرکت در جشنوارههای خارجی نیاز به پروانه نمایش دارد؟ کجا نوشته؟ چرا نوشته؟ ماده ۵ کدام آییننامه؟ کدام عقل متفکری این آییننامه را نوشته؟ کدام کارشناسی؟ با چه استدلالی؟... باید روشن کنید این آییننامه از کجا آمده...؟!»
طرفه آنکه مشکل همه این پرسشهای بجا و نابجا فقط با قدری سواد خواندن و نوشتن حل میشود. نیازی به دانش آنچنانی ندارد. آییننامه در همان صفحه وبسایت سازمانسینمایی که برای ثبت فیلمنامه میروند، وجود دارد و اگر مکان و تاریخ تصویبش را نگاه کنند، مشاهده میکنند مربوط به هیاتوزیران همان دولتی است که زمانی برایش آفتاب بالانس میزدند و یقه میدراندند و گریبان چاک میکردند و احتمالا همین الان هم برایش قسم میخورند. متاسفانه همان مغزهای متفکر و بقایای آنها در دولتهای بعدی چنین مدعیانی را به صحنه سینما آوردند و فیلم بیدر و پیکر و پا در هوایش را نه تنها به جشنواره فجر برده که شوربختانه به آن جایزه هم دادند. اگرچه او به همه شان و کلیت جشنواره بیاحترامی کرد، ولی حداقل صادقانه این حقیقت را اعتراف کرد درون فیلم الکن و کپیکار شده ناقصش هیچ نگاه نویی به چشم نمیخورد.
به نظر میآید اشکال کار این حضرات مدعی، نخواندن آییننامههای مربوط باشد که با وجود در دسترس بودن آنها، احتمالا از خواندنش عاجز بودهاند؟! شاید ورای همه آن اظهارنظرهای فضایی و بیپایه، مطلوبتر این باشد که سواد خواندن و نوشتن پیدا کنند. خوشبختانه هنوز کلاسهای نهضت سوادآموزی برقرار است و حالا که این مدعیان در سینما و فیلمسازی گلی به سر کسی نزده و به کلی مردود شدهاند، لااقل در کلاسهای نهضت سوادآموزی شرکت کنند، شاید با یادگیری الفبای خواندن و نوشتن، حداقل مشکلات خودشان را حل کنند.
منبع: روزنامه جام جم