تاکنون بارها گفته شده است حقوق بشر آمریکایی، یک ابزار برای اعمال سلطه این کشور بر دیگر کشورهای دنیا و بهخصوص کشورهای مخالف نظام سرمایهداری است. بدیهی است به دلیل اصالت نداشتن حقوقی آنچه حقوق بشر آمریکایی خوانده میشود، منظومههای ظاهری و پوچی که بر مبنای همین دروغ بزرگ شکل میگیرد نیز از اصالت و واقعیت برخوردار نیست.
یکی از مصادیق حقوق بشر آمریکایی، نژادپرستی ساختاری و سیستماتیک است. این نوع نژادپرستی برگرفته از اهداف نظام سیاسی آمریکا بوده و دموکراتها و جمهوریخواهان نیز در استناد و عمل به آن، کمترین تفاوتی با یکدیگر ندارند. نباید تصور کرد آنچه حزب دموکرات یا حزب جمهوریخواه در آمریکا خوانده میشود، در حوز حقوق بشر (مانند دیگر حوزهها) با یکدیگر تفاوتی داشته باشند. من دو حزب دموکرات و جمهوریخواه را در حقیقت دو شاخه از یک حزب میدانم که هر دو درصدد تفسیر وارونه از حقایق دنیا و تلاش برای سلطهگری بر نظام بینالملل هستند.
تاریخ سیاسی آمریکا پر از دروغ و خیانت است. این روند در گذشته محدود باقی نمانده و امروز نیز خود را در مناسبات سیاسی این کشور نشان میدهد. حوادثی که در آمریکا رخ میدهد، انعکاسی از استمرار نژادپرستی در این کشور است. کشته شدن سیاهپوستان به دست افسران پلیس آمریکا، آن هم بهصورت تکراری و سلسلهوار نشان میدهد قاتلان سیاهپوستان، از نوعی مصونیت برخوردارند. این مصونیت را علاوه بر تاریخ آمریکا، نهادهای قدرت در این کشور ایجاد میکنند. نهادهایی که در ظاهر دم از رعایت حقوق اولیه انسانها میزنند و در عمل، مناسبات قدرت را به گونهای نامتوازن و در راستای تقویت منافع جریان نژادپرست میچینند.
این همان خیانتی است که امروز در جامعه آمریکا مشاهده میکنیم. بیدلیل نیست که تاکنون کسی افسران پلیس را بابت کشتار عامدانه و بدون دلیل سیاهپوستان مجازات نکرده است. بسی قابل تامل و البته مضحکانه است که در چنین شرایطی برخی افراد از دموکراسی در آمریکا سخن به میان میآورند. این ادعا در حالی مطرح میشود که استمرار نژادپرستی گستردهای که در ایالات مختلف وجود دارد، زمینه را برای بروز شورشی گسترده در آمریکا آماده میکند. نقض حقوق بشر و آزادی انسانها و اعمال تبعیض نژادی، موضوعی نیست که قابل بخشش افکار عمومی و وجدانهای بشری باشد. حقیقتی که نظام سیاسی آمریکا بهزودی متوجه آن خواهد شد.