پس از روزهای نوروز امسال و پایان سریال هایی که مربوط به آن ایام از شبکه های مختلف سیما پخش می شد، تقریبا از اوایل اردیبهشت ماه ، 3 سریال با آغاز و شروعی نزدیک به هم و تقریبا همزمان ، روی آنتن رفت
کد خبر: ۱۳۶۷۳۸
؛ راه بی پایان ، سالهای برف و بنفشه و مدار صفر درجه که در این میان موسیقی تیتراژ مدار صفر درجه تفاوت و ویژگی های خاصی را داشت که بهانه ای شد تا تاملی داشته باشیم بر موسیقی تیتراژ سریال های تلویزیون.

نام و عنوان سریال «سالهای برف و بنفشه» نشان می دهد که حسرتی و حزنی با عبارتی حاکی از حسن سلیقه و ذوق و قریحه ، جانمایه فیلم است. حسی از جنس نوستالژی همراه با غبن و نگاهی حسرتبار به سالهایی نه چندان دور که در بین ایرانیان و باور عمومی جامعه ، گل بنفشه چونان پرستو پیک بهاری بود، پرستو پرنده نوروز و بنفشه پیام آور گیاهی و پیک نباتی نوبهار به شمار می آمد (و حتی زودتر و جلوتر از چلچله که با کوچ ، چاووش خوان صدای پای بهار بود، بهار بیانی بود بنفشه که از خاک می دمید)
و امروز که بنفشه و بهار و بوی گندم و گیاه در چنبره مدرنیته و ماهواره و مانیتور و در هجوم بیرحمانه دود و سیمان و آهن ، از سلطه و سیطره ماشین و منیت و مصلحت... یا مرده اند یا درمانده یا بربادها، از یادها رفته و رفته اند و... حیف.
به هر حال این نکته صرفا اشارتی بر نام سریال بود و بدون هرگونه قصد و نیت نمره دهی و امتیاز بخشی (بین هر 3 سریال) فقط به لحاظ واژه برف یا کلمه بنفشه بر قلم جاری شد. اما موسیقی سریال مدار صفر درجه به دلیل تفاوت در نوع و ژانر موسیقی با 2 سریال دیگر (و همچنین سریال های مشابه آنان) مورد سخن ماست ، بویژه این که موسیقی تیتراژ این سریال با اجرایی زیبا و شنیدنی و شعری ارزشمند و قابل اشاره است. در فیلمی چون دلشدگان یا سریال هایی مثل سلطان صاحبقران ، دلیران تنگستان ، هزاردستان ، میرزاکوچک جنگلی ، سربداران ، کیف انگلیسی و... سریال جدید «زیرتیغ» بروشنی و وضوح ، کاربرد و کارآیی فرمهای موسیقی ایرانی و استفاده از سازهای ملی و سنتی احساس می شود و البته مضمون فیلمهای مزبور (تاریخی - ملی) بدین نقش همراه و هماهنگی دلخواه دامن زده است و صدالبته این تاثیر در فیلمها و سریال های مذهبی و اعتقادی مثل امام علی ، تنهاترین سردار، ولایت عشق و... نیز مشهود است.

سمپل یا سمبل!


شعر یا کلام تیتراژ سریال را می توان از زمره کارهای به یاد ماندنی دکتر یداللهی ثبت و ضبط نمود واگرچه بنده همه ادبیات را در حافظه ندارم و نمونه مکتوبش را نیز هم اما در مصرعی که آورده اند «چیزی نمی دانم از این دیوانگی و غافلی»، گویا غافلی و دیوانگی ، هم معنی و هم ردیف آورده شده که بایستی با کمال احترام اشاره کنم در مقام معرفت و شناخت و یا در مفهومی عادی و زمینی و نیز چه از منظر فلسفی و هستی شناختی و اساسا در هر وادی و حوزه ، دیوانگی و غافلی به کلی متفاوت و بعضا متضادند که دیوانگی و جنون مندی و شوریدگی فوق دانایی و آگاهی است در حالی که غفلت... نیازی به توضیح ندارد.
«سیل دریا دیده هرگز برنمی گردد به جوی
نیست ممکن هر که مجنون شد دگر عاقل شود»
البته اشاره به دو نکته نیز ضروری است: یک این که استفاده از سمپل به نوعی با سمبل کاری و سرسری انگاری مترادف شده بود که صداوسیما در جهت رفع این نگرش گامهای خوبی برداشته است و دیگر این که ، تلاش موثر برنامه سازان و عزیزان شوراهای طرح و برنامه یا بررسی و برآورد به روشنی مشهود است و امروزه تقریبا می توان مدعی شد موسیقی هر فیلم در قد و قواره و حد و اندازه محتوا و ساخت فیلمها ظاهر شده است

روزهایی بود که تیتراژخوانی برای خوانندگان آواز ایرانی (اصیل ، سنتی یا هر نام پذیرفتنی دیگر) چون گناهی کبیره و غیرقابل بخشش ، محسوب می شد و پیش از آن دورانی بود که موسیقی فیلم ساختن هم شانی و مرتبتی نداشت و برخی و بسیاری از اساتید، از ثبت و درج نام خود در پای صفحه معرفی عوامل فیلم ، ابا و اجتناب داشتند (سطح و پایه و مایه فیلمها در ایجاد این نگرش و تفکر البته بسیار موثر بود)...
چه لازم است تو بد نام قتل ما باشی
زمانه ای و سپهری و روزگاری هست
پس از مرتضی خان حنانه و در سالهایی بعد مجتبی میرزاده (با فیلم درشکه چی) و اسفندیار منفردزاده (در فیلمهای کیمیایی) باعث شدند کم کم این نوع نگاه و نگرش تعدیل و تصحیح شد و امروز، موسیقی فیلم و پرداختن بدان ، از دشوارترین و نیز هنری ترین بخشهای موسیقایی به شمار می آید. [روشن است که موسیقی های موجه و معتبر موردنظر ماست نه هر آنچه امروزه به لحاظ عددی و کمی ، متاسفانه وجه غالب موسیقی فیلمها و سریال هاست و به قول نصیبی نیریزی:
(خط فرنگی ، خال هندی لب بدخشانی بود / ترک ما چیزی که کم دارد مسلمانی بود)]

بهترین شیوه برای بیان موسیقایی و آوازی در سریال های تاریخی ملی بهره گیری از حنجره های پخته و آموزش های ردیفی دستگاهی موسیقی ایرانی است

آری قبح تیتراژ خواندن نزد آوازخوانان حوزه موسیقی اصیل تا همین چند سال قبل هم کماکان برقرار و معتبر بود تا این که جوانان و نامجویان این ساحت ابتدا توسط علیرضا قربانی در سریال شب دهم این تابو را شکست و پس از او سالار عقیلی و سپس همایون شجریان نیز با آواز و تصنیف خوانی در تیتراژ، راه و نگاه نویی را ایجاد و آغاز کردند و به نوعی اثبات نمودند که بهترین شیوه برای بیان موسیقایی و آوازی در سریال های تاریخی ملی یا مذهبی عقیدتی ، استفاده و بهره گیری از حنجره های پخته و تربیت یافته و بهره مند از ظرایف و آموزش های ردیفی ، دستگاهی موسیقی ایرانی است (البته خوانندگانی چون محمد اصفهانی ، علیرضا شهاب و... که در راه بین سنتی تا پاپ همواره در تردد هستند نیز می توانند در دایره سخن و صحبتها قرار گیرند).
(از معنی دعای بت و بر همن مپرس / این رام رام نیست همان الله الله است بیدل)
تیتراژ: همکاری مجدد علیرضا قربانی و فردین خلعتبری که با سریال شب دهم آغاز شده بود، در سریال مدار صفر درجه جامه اجرا پوشید و عاملی شد که اینک یکی از بهترین موسیقی های تیتراژ را شاهد باشیم اگرچه موسیقی سریال مزبور به نسبت موسیقی شب دهم ، کمتر رنگ و بوی ایرانی دارد اما توانایی های علیرضا قربانی و تسلطاش بر دقایق و ظرایف موسیقی ردیفی و نیز قوام و شکل گیری حنجره اش درین شیوه آوازی ، باعث شده تا برآیند و فرآیند تیتراژ، قابل قبول خواص و مقبول طبع عامه مردم واقع شود؛ بویژه فهم و درک جوهره و روح شعر به وسیله خواننده که موضوعی فراتر از آشنایی با واژه ها و عبارت هاست.
فهمیدن تصنیفی که در چند بیت نخستین به اصطلاح ادبا «موقوف المعانی» محسوب می شود و پی بردن به نیت شاعر مشروط به ادامه ابیات تا بیت نهایی است: (وقتی گریبان عدم با دست خلقت می درید، وقتی عدم چشم تو را پیش از ازل می آفرید، وقتی زمین ناز تو را در آسمان ها می کشید، وقتی... وقتی...» تا بیت آخر این بند که شاعر پس از ایجاد چند فضای مشروط توسط واژه «وقتی»، آن گاه می گوید: «من عاشق چشمت شدم...» و علیرضا قربانی در بیان مقصود و منظور شاعر به لحاظ «خوانندگی یا آوازخوانی» خوب و موفق عمل کرده است که بدیهی است بستر موسیقایی ایجاد شده در اثر مزبور توسط سازنده آهنگ (فردین خلعتبری)، در بیان قوی و به اصطلاح چکشی ابیات مبتدایی و شرطی و در ادامه فرم خوانی در بیت نهایی که رمزگشایی نیز می نماید (از مقصود شاعر) به او یاری بسیار نموده است.
بخش همسرایان (گروه کر) که اتفاقا از گروههای ورزیده و موجه در ایران به شمار می آیند، با رهبری ها و راهنمایی های علیرضا شفقی نژاد که او نیز برآمده و هنر آموخته مکتب استاد محمد نوری است با صدادهی قابل اعتنا و تاثیرگذار بر جلوه های کار افزوده است.
فقط ادای واژه ها و بیان کلمات قدری گنگ و نامفهومند و گویا به نظر عبری می رسند (شاید به دلیل موضوع فیلم و شاید هم فقط به نظر یا به گوش عبری می آید) و در قسمت دوم کرخوانی جای سخن دارد تنظیم تیتراژ به دلیل زیبایی ها و نکات مثبتش از نقاط قوت اثر است و شایسته است که اشارتی در خور و سزاوار بدان کرد. کارشناسان و صاحب نظران موسیقی فیلم معتقدند و به دیگران و شاگردان خویش می آموزند که چنانچه صحنه ای از شب پخش می شود و موسیقی ای هم در همان صحنه به گوش می رسد اگر صحنه شب با صحنه ای از روز عوض شد و نور و روشنایی و وضوح بصری تغییر یافت ، استمرار و ادامه همان ملودی و آهنگ ، اشتباه و خطاست و ملودی حداقل باید سرزنده تر (ریتمیک تر) شود اگر تغییر گام و مایه نمی دهد و... حال چقدر این معیار در سریال مذکور لحاظ شده بایستی به دقت تماشا کرد و سنجید.


علیرضا پورامید
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها