محل کار همسرم از خانه خیلی دور بود. ۵ و ۳۰ دقیقه صبح از خانه بیرون میرفت و در بهترین حالت ۹ و ۳۰ دقیقه شب برمیگشت. در هر دو زمان بهطور معمول بچهها خواب بودند و فقط گاهی پدرشان را موقع شببخیرگفتن میدیدند.
با آمدن کرونا اما از وقتی که چشم باز میکردند پدرشان در اتاق کناری پای سیستم بود. وسط روز میتوانستند او را ببینند و نقاشیهایشان را نشانش بدهند.
شبها قبل از خواب پدرشان کتاب قبل از خواب را برایشان میخواند و از همه مهمتر اینکه هر روز میتوانستیم ناهار خانوادگی بخوریم؛ کاری که قبلا فقط آخرهفتهها میتوانستیم انجام دهیم.
همسرم همیشه همسر و پدر خوبی بود. ولی طبیعتا با آن ساعات طولانی کاری، نمیتوانست درک درستی از احوالات من که هر روز از صبح تا شب با دو کودک یکساله و چهارساله تنها بودم داشته باشد.
فقط دو روز آخر هفته بچهها را میدید و در آن دو روز در حد توان برایشان پدری میکرد. آخرهفتهها چند ساعتی را به بازی با آنها اختصاص میداد و سعی میکرد ظرف نیازشان را به پدر برای پنج روز آینده پر کند. دورکار که شد، میدیدم که دیدن بچهها وقتی از خواب بیدار میشوند، طبق روتین روزانهشان صبحانه میخورند، سر زمان خاصی کارتون میبینند، با هم بازی میکنند، دعوا میکنند و از سر و کولمان بالا میروند برایش جذاب و جدید است.
قبل از دورکاری برنامه آخر هفتهها با برنامه طول هفته من و بچهها فرق داشت. اوایل همه چیز برای همهمان جالب و شگفتانگیز بود. ولی بعد از حدود ششماه، ماجرا کمی پیچیده شد. بچهها عادت کرده بودند همانقدر که مامان مامان از زبانشان نمیافتد بابا بابا هم بگویند.
شکایت دعواهایشان را ــ که روزبهروز با بزرگتر شدنشان بیشتر میشد ــ دیگر فقط پیش من نمیآوردند. چالشهای زمان غذاخوردن و زمان خوابشان دیگر فقط برای من نبود. او هم هفت روز در هفته پدری میکرد، نه دو روز در هفته.
حالا دیگر وقتی بعضی وقتها میروم توی اتاق سرم را میکنم زیر پتو و گوشهایم را میگیرم همسرم با تعجب نگاهم نمیکند. وقتی گاهی در روزهای تعطیل ترجیح میدهم سهنفری بیرون بروند و مرا با سکوت خانه تنها بگذارند به من حق میدهد. وقتی خانه شلوغ و بههمریخته میشود میداند که برای بار چندم دارم خانه را مرتب میکنم.
وقتی ظرفهای کثیف روی هم کوه میشوند لیوانش را به قله کوه اضافه نمیکند و وقتی دو ساعت مانده به ساعتخوابشان، آتشفشانی میشوم در آستانه فوران و اژدهایی میشوم که از مغزش دود بلند میشود، نقش خنککننده را بهخوبی ایفا میکند. از طرفی نهتنها حالا من از حجم کاری که بهطور معمول در شغلش انجام میدهد باخبرم، بلکه او هم موضعش نسبت به مادریکردن من پایینتر آمده و این برای ما یعنی یک بازی برد ــ برد.
دورکاری همسرم دو ماه پیش دوساله شد. خیلی چیزها در این دو سال عوض شده. دخترانمان حالا سه و ششسالهاند. دختر بزرگم به پیشدبستانی میرود و دختر کوچک بهزودی برای مهد آماده میشود. من کمکم دوباره به اجتماع و کار برمیگردم و کار همسرم بهزودی دوباره حضوری خواهد شد. زندگی به روال قبل برخواهدگشت.
ولی یک چیزی در خانواده ما برای همیشه عوض شد: پدری که همیشه بود! دخترانم روزهایی را تجربه کردند که شاید تا سالها از یاد نبرند، من روزهایی را تجربه کردم که همیشه آرزویش را داشتم و همسرم روزهایی را تجربه کرد که نقطهعطفی در نقش پدریاش بود. هرچند در ابتدا این تغییرات، این تجربه جدید و این درک متقابل چالشها و تنشهایی برایمان به وجود آوردهبود، ولی نتیجه برای ما قابلقبول بود و به تمام چالشها و تنشها میارزید.
گاهی با یک اتفاق در زندگی چیزهایی را ازدستمیدهی اما چیزهای دیگری بهدستمیآوری. اکثر ما عزیزانی را در این دوران ازدستدادیم و سوگوار و غمگین شدیم، شرایط اقتصادی و اجتماعی سختی را تجربه کردیم و موقعیتهای شغلی زیادی از دستمان رفت، فرزندانمان دوران شکوفاییشان را در قرنطینه گذراندند و بسیاری از تجربههای ناب کودکی را یا از دست دادند یا در بهترین حالت از پشت صفحات لپتاپ و تبلت و گوشی تجربه کردند، ولی به گمان من، هر اتفاقی فرصت رشدی را در خود نهفته دارد که شاید برای هرکسی متفاوت باشد. برای من و همسرم این دوران، فرصت رشد در والدگری و درکمتقابل نقش یکدیگر بود. فرصتی که شاید در شرایط عادی، در روزمرگیهای معمولی زندگی، هرگز آن را بهدستنمیآوردیم. اگر این فرصت نبود شاید هنوز هم من از وقتنداشتن همسرم برای بچهها مینالیدم و همسرم از خستگیهای طولانی و کمصبری گاه و بیگاه من با بچهها شاکی بود. دریچهای که این فرصت به نقشهای مقابل برایمان باز کرد، دستاورد ما از این دوران بود. دوران عجیب و خاکستریرنگی به نام «دوران کرونا».
فاطمه زارع جعفری - پژوهشگر روزنامه جام جم / ضمیمه چاردیواری روزنامه جام جم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در استودیوی «جامپلاس» میزبان دکتر اسفندیار معتمدی، استاد نامدار فیزیک و مولف کتب درسی بودیم
سیر تا پیاز حواشی کشتی در گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با عباس جدیدی مطرح شد
حسن فضلا...، نماینده پارلمان لبنان در گفتوگو با جامجم:
دختر خانواده: اگر مادر نبود، پدرم فرهنگ جولایی نمیشد