مثل اغلب داوطلبانی که این روزها به عرصه رقابت در انتخابات ریاست جمهوری وارد شدهاند و کمتر بین آنها دیده میشود که برنامهای مدون برای توسعه فرهنگ ارائه داده باشند. چرا؟ خب لابد شما هم اگر نامزد بودید، به این فکر میکردید حالا که معیشت مردم دچار اختلال است و بهبود شرایط اقتصادی باید در برنامهها و وعدههایتان حرف اول را بزند، سخنگفتن از فرهنگ، انگارهای لوس، غیرضروری و از سر شکم سیری به نظر خواهد رسید. چنین تصوری، خود بیتردید ناشی از خلأ آگاهی و هوش اجتماعی و نشان دهنده نوعی از توسعه نیافتگی در تحلیل دادههای اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی است. بدیهی است مردم انتظار دارند کاندیداهای ریاستجمهوری، برای همه خلأها برنامه داشته باشند نه صرفا بابت آنچه امروز اولویت به نظر میرسد. اما چطور میتوان به آگاهی و هوش اجتماعی برای تحلیل این وضع رسید؟ بگذارید برای پاسخ به این پرسش، به چند سال پیش بازگردیم، به آغازین ماههای بر سر کار آمدن همین دولتی که حالا باید کنار برود و جایش را به گروه تازهای بدهد.
سال 1393 را رهبر انقلاب به عنوان سال «فرهنگ و اقتصاد با عزم ملی و مدیریت جهادی» نام نهادند و در صدد تبیین رابطه دو جزء اصلی این شعار یعنی فرهنگ و اقتصاد برآمدند. در آن سلسله تبیینها، از اقتصاد به عنوان «ضرورت فوری» و از فرهنگ به عنوان «ضرورت بنیادین» یاد میشد. این سخنان در روزهایی که اهمیت نسبت بین اقتصاد و فرهنگ، از مسیر «تعیین اولویت» میگذرد، دوباره اهمیت یافتهاست. اولویتها را میتوان با دو معیار تعیین کرد؛ گاه اولویت بر «فوریت» دلالت میکند و امور بر اساس آن، به فوری و غیرفوری تقسیم میشود و گاه اولویت بر «مبنایی و بنیادین بودن» دلالت میکند و اولویت مسائل، نسبت به جایگاهشان بنا بر این معیار، به بنیادی و غیربنیادی تقسیم میشوند. ولی لزوما امر بنیادی با امر فوری منطبق بر هم نمیشوند. ظاهرا با تناقضی روبهرو هستیم که از یک طرف اولویت فوری کشور مسائل اقتصادی است و از طرف دیگر اولویت بنیادین انقلاب، در گذر فرهنگ تعریف میشود به طوری که اصول و غایات انقلاب با فرهنگ و دغدغههای فرهنگی تعریف میشود. اما تناقضی در کار نیست اگر بدانیم این دو چقدر با هم همپوشان هستند. اهمیت تبیین رابطه اقتصاد و فرهنگ، بنا بر سخنان رهبر انقلاب، امروز بیش از پیش به چشم آمدهاست. با این حال، چرا نامزدهای ریاستجمهوری، چنین امر مهمی را فراموش کردهاند؟ چرا بین وعدهها و برنامههایشان این ضرورت و فوریت با هم تجمیع نشدهاند؟ این پرسشها را با فعالان حوزههای مختلف فرهنگ و هنر در میان گذاشتهایم.
محمدحسین فرحبخش از ضرورت توأمان فرهنگ و اقتصاد میگویدفرهنگ را با «ح» جیمی مینویسند!محمد حسین فرحبخش، تهیهکننده سینما درباره غیبت فرهنگ در میان شعار نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری و ارجحیت شعارهای اقتصادی بر مباحث فرهنگی به جامجم میگوید:«به نظرم دلیل این غیبت این است که نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری، فرهنگ را شوخی میدانند. البته تا حدودی حرفش را میزنند اما به درستی نمیدانند فرهنگ با «ح» جیمی نوشته میشود یا با «ه» دو چشم. حتی آن شخصی هم که سال 76 آمد و از فرهنگ گفت، اتفاقی ویژه برای فرهنگ و هنر رخ نداد. بدی ماجرا اینجاست که معمولا آن شعارهای اقتصادی نامزدها هم عملی نمیشود و اتفاق مثبتی برای اقتصاد کشور هم رخ نمیدهد. ضمن اینکه این چهرههای سرشناسی که در این دوره نامزد انتخابات ریاست جمهوری هستند، قبلا در سمتهای دیگر حضور داشتند و عملکرد آنها را دیدهایم. اگر میخواستند کاری (در ارتباط با فرهنگ) کنند، در زمان مسؤولیت شان انجام میدادند. نکته دیگر اینکه آنها امروز حرفهایی میزنند که مردم میدانند و در فضای مجازی و رسانهای مطرح است، درحالیکه آنها باید حرفهایی را بزنند که مردم نمیدانند و از آنها مطلع نیستند.»
این فیلمساز باوجود ضرورت فرهنگی، روی فوریت و لزوم توجه جدی به اقتصاد هم تاکید دارد و میگوید: «از نظر من فعلا اول و وسط و آخر مملکت ما اقتصاد است. اگر وضع اقتصاد سامان پیدا کند، تاثیرات مثبتش را در حوزه فرهنگ هم خواهد گذاشت. اما اگر اقتصاد درست نشود، نه تنها فرهنگ که هیچ چیز دیگر بهبود پیدا نمیکند. حضرت علی (ع) میفرماید از دری که فقر بیاید، ایمان از در دیگر بیرون میرود. اگر اینجا و در بحث ما، فرهنگ را همان ایمان درنظر بگیریم، وضعیت روشن میشود. وقتی جیب شخص خالی است، دیگر متوجه نمیشود ایمان چیست، نماز چیست، اعتقادات چیست، فرهنگ چیست. البته این به معنی این هم نیست هر کس به خاطر فقر و نداری، برود و دست به هر کاری بزند. آدمهای محترم و باآبرویی داریم که برای امرار معاش به پیش پاافتادهترین کارها بپردازند اما دست به گناه و کار خلاف و غیرقانونی نزنند و شرافتشان را با هیچ چیز عوض نمیکنند. بحثم این است که درمجموع باید وضع اقتصادی مملکت درست باشد که اثرات مثبت خود را روی بخشهای دیگر جامعه به ویژه حوزه فرهنگ بگذارد.»
فرحبخش که اتفاقا سالها پیش تهیهکنندگی فیلمی به نام «دو روی سکه» را برعهده داشت، فرهنگ و اقتصاد را دو روی یک سکه میداند و میافزاید:«با اینکه فرهنگ و اقتصاد هر دو جزو ضرورتها و فوریتها هستند و من تفاوت چندانی میان آنها نمیبینم اما به نظرم آدم اول روی سکه را میبیند و بعد پشت آن را. منظور از روی سکه در اینجا همان اقتصاد است. معمولش این است که اول، رقم سکه برای آدم مهم باشد و بعد توجهش به تصاویر ارزشمند روی سکه مثلا بارگاه امام رضا (ع) و وجهه فرهنگی آن جلب میشود. به نظرم اقتصاد اگر درست شود، با تدبیر و برنامه ریزی درست، باعث رشد و ارتقای بخشهای دیگر جامعه هم میشود.»
این تهیهکننده و کارگردان ادامه میدهد: «سالها پیش از یک چهره سرشناس فرهنگی که با یکی از چهرههای اقتصادی دوستی داشت پرسیدم: اگر این آقا این موقعیت و جایگاه اقتصادی را در جامعه نداشت، باز هم با او نشست و برخاست و حتی سلام و علیک میکردید؟ کمی فکر کرد و گفت نه! بعد به او گفتم: اما اگر این چهره اقتصادی کمی هوش داشتهباشد، میتواند از شما کسب فرهنگ کند و میتواند فرهنگ، سواد و دانش خود را ارتقا دهد. اما شما به عنوان یک آدم فرهنگی، معلوم نیست بتوانید از قبل این دوست اقتصادی به موقعیت اقتصادی خوبی دست یابید. هرچند این تاثیرپذیری بخش اول، نشان از اهمیت فرهنگ دارد اما وجود و ضرورت اقتصاد است که باعث جذب فرهنگ میشود.»
فرحبخش میگوید: «این را هم میدانیم معمولا آدمهایی که از فرهنگ دم میزنند، ظاهرسازی میکنند. کسی که فرهنگی واقعی است، دم از فرهنگ نمیزند و فرهنگ در اعمال و رفتار و کردارش مشخص میشود. مثل یک متدین واقعی که حرف دین نمیزند، بلکه از رفتار، گفتار و اعمالش مشخص میشود او آدم دیندار و عاشق اهلبیت است. اسلام از انسان عمل میخواهد. نامزدهای انتخابات ریاستجمهوری باید به جای شعار برنامه اقتصادی (و فرهنگی) مدون عملیاتی ارائه دهند. انتظارم هم از رئیسجمهوری منتخب و دولت آینده این است که شرایط رفاه و ممیزی را برای اهالی فرهنگ و هنر به ویژه سینما تسهیل کند و کاری کند هنرمندان نگران معیشت فردای خود نباشند.»
سجاد نوروزی بر اهمیت درک فرهنگی تاکید میکندفرهنگ، یک امر تزئینی مؤثر
اگر به نطق افتتاحیه رقابت های انتخاباتی نامزدهای مختلف در این دوره نگاه كنید، متوجه خواهید شد كه از میان كاندیداهای انتخابات ریاست جمهوری در این دوره بهجز یكی، هیچكدام در صحبتهایش سخنی از فرهنگ به میان نیاورد. چرا كه اساسا در دوران فعلی كشور و مخصوصا در دوره ریاست جمهوری آقای روحانی، فرهنگ و هنر یك امر تزئینی است و صرفا كاركرد تبلیغاتی دارد. گویی اینكه كه دولتمردان دیگر به مقوله فرهنگ احساس نیاز نمیكنند و به كل، ذهنیتی فرهنگی و هنری ندارند. فهم آنها از تعاملات و بر ساختهای اجتماعی و آن چیزی كه جامعه انسانی را شكل و نما میدهد، یك فهم فرهنگی و هنری نیست.
آنها احساس میكنند كه فرهنگ و هنر نقشی در شكلگیری حیات اجتماعی بشر و پدید آمدن كنش سیاسی انسانها ندارد. در صورتی كه كنش سیاسی هركسی از معبر فرهنگ و هنر عبور میكند، به این معنا كه پیشفرضهای فرهنگی هر انسانی كه به واسطه مصرف یك كالای فرهنگی خاص، یا سپماتی یك مفهوم یا نحله فرهنگی بودن شكل میگیرد، به فرد كمك میكند كه در عالم سیاست چه باید بكند. به عبارت دیگر پیش فرض و پیشنیاز فهم و كنش سیاسی، فهم فرهنگی و فضای فرهنگی است كه فرد در آن تنفس میكند. در واقع قبل از اینكه شهروندان بخواهند یك تصمیم سیاسی بگیرند، درك فرهنگی است كه به كمك آنها میآید. این مساله را هیچكدام از رجال سیاسی در ایران نتوانستند بفهمند.
اگر خاطرتان باشد در دورههای قبل نیز نقش هنرمندان برای اهالی سیاست این بود كه در زمان انتخابات آنها را با خود همراه كنند و به وزارت كشور بیاورند. نتیجه این نگاه تزئینی، وضعیت باری به هر جهت و بیقاعدهای است كه امروز میتوان در فضای فرهنگ و هنر ما دید. یعنی هیچ برنامه مشخصی برای رشد، ارتقا و توسعه فضای فرهنگ و هنر كشور وجود ندارد، من این را به ضرس قاطع میگویم. در یك سال گذشته با ماجرای كرونا این ماجرا عیانتر شد. كرونا مثل تندبادی بود كه روبناها را فروریخت و ما را با یك زیربنای پوچ مواجه كرد. آیا لطیفهای بانمكتر از این وجود دارد كه وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی فعلی در باب تمام مسائل سیاسی و بینالمللی ممكن است توییت بزند، اما درباره مسائل فرهنگی هیچ موضعگیری درست و روشنی از او در چهار سال گذشته به خاطر نداریم؟ شاید آقای صالحی در تمام ادوار جمهوری اسلامی، دورترین آدم به فضای فرهنگ و هنر بوده كه این سمت را در اختیار گرفته است. حتی در دوره آقای میرسلیم نیز اتفاقاتی در حوزه فرهنگ و هنر - ولو اندك - افتاده است، اما در دوره آقای صالحی، از همانها نیز خبری نبوده است. چرا اینگونه بوده؟ چون دولتی كه برای رای جمع كردن از نردبان فرهنگ و هنر بالا رفت، بعد از بر سر كار آمدن، آن نردبان را به كناری انداخت.
انتخابات در ایران ماهیت غیر حزبی دارد و تصمیمگیری برای انتخاب رئیسجمهور كشور صرفا در یك بازه محدود - و به طور مشخص در ده دوازده روز پایانی كه تنور انتخابات داغتر است - انجام میشود. از این منظر انتخابها انتخابهایی نیست كه پشت آنها نگاه همه جانبهای وجود داشته باشد. در این ماجرا مردم گناهی ندارند، این ساز و كاری است كه ما برای مردم چیدهایم. ما به مردم گفتهایم كه تعدادی از اهالی سیاست اواخر اردیبهشت ثبتنام میكنند، یك ماه تبلیغات میكنند و شما باید در همین یك ماه تصمیم بگیرید كه میخواهید به چه كسی رای بدهید. هرگز نیامدهایم با بهكارگیری نظام حزبی، كاری كنیم فردی كه میخواهد در انتخابات شركت كند، یك سال به فعالیت بپردازد و با مردم تعامل داشته باشد.
سیدضیاء هاشمی چندان امیدی به تغییر نگاه به مقوله فرهنگ ندارد
حیاط خلوت فرهنگ
سید ضیاء هاشمی تهیهکننده باسابقه سینما درباره عدم برنامه ارائه شده از سوی کاندیداها برای حوزه فرهنگ و هنر گفت: در ابتدا باید به این مهم توجه داشت که اگر این افراد که کاندیدای ریاست جمهوری شدند تنها به انگیزه خدمت به مردم ثبتنام کردند چرا این قدر یکدیگر را مورد حمله قرار میدهند. خدمت اینگونه است که باید بیایند و به دلیل خدمات ارزنده پیشین از فرد دعوت شود اگر افراد صلاحی هستید و به دنبال قدرت نیستید باید صبر کنید تا از شما دعوت شود تا در جهت خدمت به مردم قدم بردارید. اینکه این افراد همگی پیشتر در یک پستی مشغول بودند و مملکت بعد از 42 سال با این مشکلات عدیده رو به روست جای سوال دارد. این افراد اگر میتوانستند به درستی خدمت کنند که در زمان فعالیت خود در پست محوله درست عمل میکردند و روزگار ما این نمیشد. من اگر جای شورای نگهبان بودم همه این افراد را رد صلاحیت میکردم زیرا این افراد نشان دادند که توانایی خدمت به مردم را ندارند. از ابتدای انقلاب تا به امروز اغلب رئیس جمهورها در کشور به شعار تبلیغاتی خود عمل نکردهاند. به خصوص در امر اقتصاد و فرهنگ علی الخصوص در امر فرهنگ که همگی صفر هستند. دولت دوازدهم به نظرم بی فرهنگترین دولت بوده و خوشبختانه ادعایی هم ندارد.
این کاندیداها که ثبت نام کردند حداقل درباره فرهنگ اظهار نظر کنند تا ببینیم نظرشان درباره فرهنگ و هنر چیست؟ آیا این افراد از فرهنگ و هنر همین قدر میدانند که در دوران کودکی نقاشی میکشیدند و نمره کسب کردند. به اعتقاد ما اگر این افراد بیایند و مشاوره هم بگیرند نه عمل میکنند و نه در این حوزه اطلاعاتی دارند. تقسیمبندی دولتها را نگاه کنیم میبینیم به جای شایسته سالاری، رفاقت سالاری حاکم میشود. وزیر کار به سخنگو تبدیل میشود یا معاون اجرایی رئیسجمهور به سرپرست وزارت ورزش و جوانان و بعد وزیر صنعت، معدن و تجارت میشود .و دوره بعد به وزارت کار و امور اجتماعی منصوب میشود. یک حلقه صد نفره که مسؤولیتهای مهم کشور در میان این افراد میچرخد و با بازی جناحبندیهای چپ و راست مردم را مشغول میکنند. این نوع چینش نشان از این دارد که این افراد تخصص کافی ندارند و سالها مردم را سرکار میگذارند و مملکت به این بدبختی اقتصادی رسیده است. ما به لحاظ انرژی و معادن هیچ کمبودی نداریم و چهار فصل داریم اما هیچ امکان مناسبی برای مردم فراهم نمیآورند.
رئیس جامعه صنفی تهیهکنندگان تاکید کرد: هر دولتی که مستقر میشود آن موقعیت را حیاط خلوتی برای لابی کردن میکند. در دولت 3هزار و چند پست وجود دارد با هر دولتی این افراد تغییر میکند و مدیران پایینی مجموعهها نیز شامل این تغییر میشوند و افراد به هر ترتیبی وارد میشوند (قراردادی، پیمانی و...) نظام برنامهریزی، بروکراسی و... فاجعه است و هیچ برنامهای نداشتیم. بیسوادترین افراد را وزیر اقتصاد و برنامه و بودجه در نظر میگیرند و این افراد به خصوص در حوزه برنامه و بودجه گاها با معادلات ریاضی کار را پیش نبرده و منابع را با روش علمی به ارگانها و نهادها تخصیص نمیدهند زیرا یا با روش غوغا سالاری منابع تخصیص داده میشود یا رفاقت بازی.
بنابراین ما هیچ انتظاری از این شخصیتها که کاندیدا میشوند و بعدها ممکن است رئیس جمهوری باشند نداریم . 42 سال است تجربه کردیم هیچ قولی عملیاتی نمیشود. افرادی که قول اقتصادی میدهند که فقط در حد قول است. افرادی که کاندیدا شدند همه در حوزه فرهنگ و هنر و اقتصاد و... پیشتر حضور داشتند اما کاری از پیش نبردند. به نظر میرسد اگر کاندیداهای تعیین صلاحیت شده برنامهای در حوزه فرهنگ و هنر دارند با قسم یاد کردن به مردم متعهد شوند که برنامه اعلام شده را اجرا و در صورت عدم اجرا توبه کرده و استعفا کنند.
علیمحمد مودب معتقد است برای هر پیشرفتی ابتدا باید سراغ فرهنگ را بگیریم
فرهنگ مظلوم است
علیمحمد مودب به عنوان شاعری که مدیریت فرهنگی در سطوح مختلف را تجربه کرده و حالا هم چند سالی است مدیر موسسه شهرستان ادب است، هر دو سویه موضوع مورد بررسی ما را در همه این سالها رصد کرده است؛ هم به امر اقتصادی در حرکتهای فرهنگی فکر کرده و هم کنش اقتصادیاش را همراه با ایدههای فرهنگی پیش برده است. به هر حال او ناشر کتاب است و دیگر فعالیتهای فرهنگیاش ذیل موسسه متبوعش، باید ناظر بر اقتصاد کار فرهنگی نیز باشد. بنابراین او جزو کسانی است که میتواند به پرسشهای ما، پاسخهایی دقیق بدهد؛ پاسخهایی که هم از جانب یک ناظر امور فرهنگی و هم از سوی یک کنشگر در نشر محتوای فرهنگی که خود امری اقتصادی نیز محسوب میشود، میتواند واجد اهمیت باشد.
او معتقد است نه فقط حالا در برنامهها و وعده نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری 1400، بلکه به طور کلی در جامعه ما، اهمیت فرهنگ به عنوان امری زیربنایی، شناخته نشده است.
او میگوید فرهنگ، زیربنای اقتصاد است و اینگونه گزارهاش را توضیح میدهد: «به حرکتهای اقتصادی که مبتنی بر تزریق پول و اجرای سیاستهای از بالا به پایین هستند دقت کنید؛ این سیاستها هیچگاه اثرگذار نبودهاند. به عبارت بهتر، اگر هم چنین سیاستهایی اثری بر جای گذاشتهاند، بسیار موقت و بسیار کوتاه بودهاند. چنین حرکتهایی اگر زیر بنایی باشند، اثرشان ماندگار خواهد بود.»
مودب در رابطه با عوامل ماندگاری حرکتی اقتصادی میگوید: «مبادی فرهنگی هر حرکت اقتصادی، زیربنای آن حرکت است. کسی به این مبادی فرهنگی توجهی نمیکند. با اینکه عدهای اذعان دارند هر رویکردی در سیاست و اقتصاد، باید مبتنی بر مبادی فرهنگی باشد اما ایدهای برای اجرای این اصل و پایبندی به آن ندارند.»
این مدیر فرهنگی معتقد است زیربناها مثل پیهای ساختمان هستند، در حالی که این باور ساده، چندان درک نشده است.
گفتوگو با کوروش زارعی درباره جای خالی فرهنگ در برنامه کاندیداها
فرهنگ هیچ وقت اولویت نیست
تا اینجای کار و با توجه به تحرکات فعلی نامزدها، به نظر شما فرهنگ در اولویت نامزدهای ریاستجمهوری هست؟هیچوقت در اولویت شان نبوده است. مشکل بزرگ این کشور، بیفرهنگی است چه در حوزه سیاست، چه اقتصاد، چه ورزش، چه در هنر... در همه جا این مشکل بیفرهنگی را داریم. اصلا ما آنقدر که مشکل فرهنگ داریم، مشکل اقتصاد نداریم. باور من این است بالاخره مردم این کشور سر گرسنه زمین نمیگذارند و یک نان و پنیری هست که با آن شکمشان را سیر کنند اما معضل بی فرهنگی در این مملکت بیداد میکند برخلاف این که اتفاقا همه مان هم ادعا داریم ملت متمدن با سابقه 2500 ساله هستیم! البته نمیخواهم همه را جمع بزنم اما واقعا معضل بیفرهنگی عمیقا در بین ما نفوذ کرده است. من فکر میکنم آنقدر باید هزینه کنیم تا این فرهنگ را بین بچههایمان، بزرگسالانمان، سیاستمدارانمان و سایر اقشار درست کنیم. البته سیاستمداران ما که بی اخلاقیهای فراوان دارند. همین الان بعضی از این کاندیداها آنقدر برای رای آوردن بیاخلاقی میکنند که آدم شرم میکند بگوید این فرد، کاندیدای ریاست جمهوری اسلامی ایران است.
یعنی ریاست جمهوری به هر قیمتی؟ پس اخلاق اسلامی ما کجا میرود؟ همه انبیای الهی برای اخلاق مبعوث شدند، پیامبر اسلام (ص) فرمودند من مبعوث شدم که مکارم الاخلاق را تمام کنم. والسلام. اما در کشور ما که خیلی هم ادعای اسلامی داریم واقعا اخلاق چقدر مبنای کارهاست؟ این کاندیداها که نماینده جمهوری اسلامی هستند و خیلیهایشان هم متصل به سلسله جلیلالقدر روحانیت هستند، اخلاق را رعایت میکنند؟! هنوز هم مانده. حالا وارد کورس انتخابات بشویم اوضاع از این بدتر هم میشود.
نامزدها چه برنامههایی را میتوانند برای ارتقای فرهنگ داشته باشند؟
ما این پیشنهاد را دادیم که برای به صحنه کشیدن درست مردم در گونههای تئاتری، آثاری ارائه کنیم، به طوری که بیاخلاقیها در جامعه را طرح و حل کنیم و در عین حال دفاعی از کاندیدایی نباشد. تئاتر به خاطر زنده بودنش این ظرفیت را دارد که میان جامعه بیاید و مردم را به منظور حضور حداکثری برای انتخابات که مدنظر رهبر معظم انقلاب است، کمککار باشد. تئاتر میتواند ایجاد نشاط و انگیزه کند و درباره چالشهای موجود هم حرف بزند. ما چند پروژه را در حوزه تئاتر خیابانی و امثالهم در دست اجرا داریم که تا همین الان هم طبق گزارشها بسیار موثر بودهاند. درباره انتخابات هم پیشنهاد و چند ایده ارائه دادیم که حاضریم برای این که شاهد حضور حداکثری مردم در پای صندوقها باشیم، با گونههای مختلف نمایشی به میدان بیاییم و هم به فرهنگ درست انتخاباتی کاندیداها بپردازیم و هم مشارکت مردم را در انتخابات کمک کنیم که بالا برود.
کاندیداها برنامهای برای حوزه فرهنگ ارائه کردهاند؟
خیر متاسفانه هیچکدام برنامهای ندارند. مگر دورههای قبل برنامهای داشتند. بزرگترین معضل ما، بیفرهنگی است. شما ببینید هیچ نمایندهای حاضر نیست به کمیسیون فرهنگی برود! بیشتر نگاه میکنند ببینند کدام کمیسیون بیشتر میچربد که آنجا بروند. باید التماسشان کرد مگر این که کسی مانند دکتر منتظری - الان رئیس کمیسیون فرهنگی هستند و دغدغه و تجربه و سابقه دارند- به این سمت بیایند. اما رفع کردن مشکل فرهنگی کشور از نان شب واجبتر است. این را از این جهت نمیگویم که من هنرمند هستم، بلکه همگی داریم میبینیم این معضلات از نان شب هم واجبتر شدهاند. به علاوه دولتهای گذشته آنقدر به مساله فرهنگ و هنر بیتوجه بودند که خود رهبر معظم انقلاب به میدان آمدند تا سکان فرهنگ و هنر را به دست بگیرند. رهبر ما در این ماجرا مظلوم هستند.
میان جریان مختلف سیاسی که الان در صحنه هستند، از حیث توجه به فرهنگ و هنر تفاوتی وجود دارد؟ کدام جریان بیشتر توقع میرود به فرهنگ و هنر توجه داشته باشد؟
از هر دو طیف به واسطه ادعاهایشان توقع میرود. آقایان اصلاح طلب داعیه دارند ما آدمهای پیشرویی هستیم و همه چیز برایمان مهم است اما از آن طرف فرهنگ را آخر میگذارند. جریان مقابل آقایان اصولگرا هم ادعا دارند که اصول انقلاب و مبانی آن را پاسداری میکنند. بالاخره از عناصر اصلی بچههای این جریان هم اعتقاد به اسلام و بچه مسلمان بودن و حزباللهی بودنشان است. طبیعتا در اسلام هم اخلاق بالاترین جایگاه را دارد. اما باز هم سستی میبینیم. به نظر من حتی آن کاندیداهای مستقل از هر دو جریان هم باید همین رویکرد اسلامی را در جمهوری اسلامی ایران، وجهه همت خود قرار دهند. اما هیچکدام از این کاندیداها فرهنگ و هنر را در اولویت نمیگذارند.
به نظر شما مهمترین مسائل اهالی فرهنگ و هنر که لازم است کاندیداها به آن توجه داشته باشند، چیست؟
خواهش من این است کاندیداها مطالبات هنرمندان و جامعه فرهنگیان کشور را دغدغه خودشان قرار دهند. واقعا هنرمندان ما همیشه جزو ضعیفترین و محرومترین اقشار جامعه بودهاند. نگاه کنید در این دو سال، کرونا چه بلایی بر سر هنرمندان کشور و اهالی تئاتر و موسیقی و تجسمی آورده است. بچهها بیکار شدهاند. اصلا کسی اینها را شغل حساب نمیکند که در حوادثی مثل کرونا حق و حقوق بیکاریشان را بگیرند. خیلیها محتاج نان شبشان هستند و صاحبخانههایشان آنها را بیرون انداختهاند. آیا این در شان هنرمند کشور ماست؟ کسی که دارد برای فرهنگ کشور زحمت میکشد شایسته چنین برخوردی است؟ چرا بودجه فرهنگ و هنر کشور کمترین بودجههای بخشهاست؟ دولتها واقعا به فرهنگ ظلم کردهاند. به خصوص دولت اخیر که به همه بخشهای هنر و فرهنگ واقعا ظلم کرد و امیدواریم دولت بعدی دیگر اینطور نباشد.
منبع: گروه فرهنگ و هنر / روزنامه جام جم