به گزارش
جام جم آنلاین، ماجرای قتل فجیع بابک خرمدین، کارگردان تحصیلکرده به دست پدر و مادرش، یکی از دلخراش ترین قتل هایی است که به معنای کامل باعث تشویش اذهان عمومی شده. اما این خبر تلخ، اولین مورد از فرزندکشی نیست و موارد زیادی را می توان مثال زد که هرکدامشان خراشی به روحمان کشیدند که اصلا «چرا» و «چطور توانستند!».
سید سهیل رضایی، روانشناس و مشاور در خصوص علل اجتماعی فرزندکشی در جامعه می گوید: فرزندکشی و فرزند آزاری و کلا هر مبحث روانشناختی در افراد مختلف، دلایل مختلفی دارد. به عبارت دیگر من به عنوان روانشناس نمی توانم ریشه روانی واحدی برای تمام کسانیکه فرزندانشان را در کودکی یا بزرگسالی می کشند، قائل شوم. باید با هر فردی که مرتکب این قتل می شود ساعت ها و روزها صحبت کرد، به گذشته آن فرد و خانواده اش برگشت تا قدم به قدم دلیل کاری که انجام داده مشخص شود، اما در حالت کلی توصیه می کنم که جامعه ما به این باور برسد که انسان بودن بر مادر، پدر، عمو، خاله و هر نسبتی غلبه می کند. یعنی انسان موجودی است که هر کاری می تواند از او سر بزند و حتی پدر یا مادر بودن نمی تواند مانع از بروز این ویژگی در او شود. وقتی در جامعه ای پدر و مادر قدیس جلوه داده می شوند چشم ها به روی اشتباهات کوچک و بزرگ شان بسته می شود و بعضا آنها خود را محق به انجام هر کاری نسبت به فرزندانشان می بینند.
او می افزاید: هیچ ابر تئوری ای در علم روانشناسی یا علم دیگری وجود ندارد که انسان ها را از واکنش هایی مثل فرزندکشی، فرزندآزاری و غیره باز بدارد و ما فقط می توانیم به خرده روش هایی که هر کدام روی یکسری از انسان ها جواب می دهند، تکیه کنیم. به این معنا که روی بعضی از انسان ها روانشناس اثرگذار است، روی بعضی دیگر پیش نماز مسجد و روی بعضی انس با موسیقی و... . در صورت بها دادن به خرده روش هاست که به انسان ها اجازه می دهیم با روشی که درخورشان است در جهت سلامت روحی شان گام بردارند. هر چه افراد یک جامعه از نشاط و سلامت روان بیشتری برخوردار باشند، خشونت کمتری نشان می دهند.
رضایی درباره ویژگی های والدینی که مرتکب فرزندکشی یا فرزندآزاری می شوند، معتقد است: علت های روانشناسی، قواعدی کلی و جهانشمول ندارد و فرد به فرد باید مورد بررسی قرار بگیرد. خشم، نفرت، پول و بیشمار علت دیگر در بروز چنین واکنش هایی دخیل هستند و بعضا دیده می شود پدر و مادر از فرزندشان طلبکار هستند. یعنی به قدری خودشان را یک عمر تمام و کمال، وقف فرزندشان کردند که حالا فرزندشان را مایملک خودشان می پندارند. با این تصور که من یک عمر زندگی ام را به پای فرزندم ریختم حالا قرار نیست او خودش رشته تحصیلی اش را انتخاب کند یا همسرش را انتخاب کند یا مهاجرت کند و... . چرا؟ چون در ذهنیت چنین والدینی فرزندآوری نوعی داد و ستد است. آنها فرزندی را به دنیا می آورد و بزرگ می کند که بعد او را برای خودشان در اختیار بگیرند. در چنین شرایطی اگر فرزند تصمیم بگیرد به سبک دیگری زندگی کند، والد یا والدین احساس خیانت و باخت شدیدی می کنند و کم کم در درونشان هیولایی بوجود می آید که ممکن است دست به هر کاری بزند.
او ادامه می دهد: وقتی یک انسان احساس ناامنی شدید می کند، موجودیت شخصی اش ظهور می کند. احساس ناامنی به معنای آنکه، هر آنچه آینده او و زندگی اش را زیر سوال ببرد و در خطر قرار بدهد موجب واهمه اش می شود. در چنین حالتی فرد در جمع بندی با خود، معمولا به این نتیجه می رسد که باید عاملی که حس ناامنی به او می دهد را حذف کند! و حذف اشکال مختلفی دارد. این تصور در خیلی ها پدید می آید. چون جامعه ما مدارا را مساوی با ضعف قرار می دهد. در چنین جامعه ای یک فرد ناخودآگاه در برابر هر احساس ناامنی دست به حذف می زند! در این جامعه آدم های مذاکره کننده ذلیل هستند و در مقابل کسانیکه ناسزا می گویند و مشت می زنند، قهرمان می شوند.
مدیر فرهنگ بنیاد زندگی در پاسخ به اینکه فرزندکشی می تواند دلایل ژنتیکی (اختلالات اعصاب و روان) داشته باشد، می گوید: قطعا می تواند دلایل ژنتیکی هم داشته باشد، اما این محیط است که همیشه فضای ژنتیک را فعال یا غیرفعال می کند.
رضایی درباره پیشگیری از رسیدن خشونت به آخرین مرحله یعنی قتل معتقد است: رسانه ها موظف به آگاهی بخشی در سطح جامعه هستند. آنها میتوانند یک کلاس مفید با میلیاردها مخاطب باشند، آنهم نه با رودربایستی و در لفافه. آگاهی بخشی نسبت به لایه های پیچیده یک انسان و یک جامعه باید خیلی صریح و عریان انجام شود. وقتی در رسانه با هزار اما و اگر حرف و الگوهای اشتباه را رواج می دهند باید هر روز منتظر قتل های عجیب و غریب هم باشیم.
او با تاکید بر مهارت فرزندپروری در دنیای امروزی یادآوری می شود: والدین باید بپذیرند که جهان امروز نسبت به گذشته تغییر کرده. ما باید به فرزندانمان استقلال بدهیم و استقلال آنها را به رسمیت بشناسیم. متاسفانه اکثریت جامعه ما نمی توانند دست از اصول اشتباه و کهنه شان بردارند. انسانی که به لحاظ شخصیتی و مالی مستقل است و به سنی رسیده که می تواند درست را از غلط تشخیص بدهد، چرا نباید مستقل زندگی کند؟ چرا نگاه ها به شخص مجردی که تنها زندگی می کند انقدر پر از تعجب و سوال است؟ پدر و مادر باید خودشان برای آشیانه خالی شان فکر کنند. آنها به هیچ وجه حق ندارند به دلیل تولد یک فرزند جانش را به مالکیت بگیرند. از آنطرف جامعه هم موظف است خدماتش را به سالمندان افزایش بدهد تا والدین فرزندانشان را تحت عناوین مختلف به گروگان نگیرند. ما باید شهامت شکستن تابوهای اشتباه را داشته باشیم و رسانه ها موظف به ارائه الگوهایی درست و اخلاقی از سبک زندگی جدید هستند. در غیر این صورت هر روز باید منتظر یک سهراب کشی باشیم.
این روانشناس با اشاره به لزوم حفظ و ارتقا سلامت روان فردی و اجتماعی در زمانه کرونا خاطرنشان می کند: به ضرس قاطع عرض می کنم صرفا ترساندن مردم از کرونا هیچ نتیجه ای جز تخریب سلامت روان شان در پی نخواهد داشت. تخریبی که ممکن است سالها و حتی تا پایان عمر در یک فرد باقی بماند. متاسفانه وزیر بهداشت هیچ درکی در مورد بهداشت روان جامعه ندارد. چون به جای اتخاذ تصمیم گیری های مناسب، مدام اضطراب هایی به مردم تزریق می کند که نه تنها کمکی به مردم نمی کند بلکه روز به روز افسرده ترشان هم می کند. سلامت جسم شانه به شانه سلامت روح است. آیا از ابتدای شیوع کرونا تا به امروز کسی را سراغ دارید که از وزارت بهداشت آمده باشد و راهکارهایی را برای محافظت از سلامت روان در این ایام ارائه دهد؟ چه ضرری دارد اگر یکی از این آقایان بیاید و پشت تریبون به مردم توصیه کند در این روزگار کرونازده روزی نیم ساعت با رعایت نکات بهداشتی پیاده روی کنید؟ صرفا با اضطراب بیهوده دادن به مردم نمی توان از زیر بار مسوولیت شانه خالی کرد. چرا که نتیجه چنین عملکردی جامعه ای است مضطرب که آسیب پذیر بالایی پیدا می کند و با هر تلنگری دچار فروپاشی می شود.
منبع: ساناز قنبری – روزنامه نگار / جام جم آنلاین