به گزارش
جام جم آنلاین، آلبرت کوچویی دارنده گواهینامه درجهیک هنری در زمینه هنرهای نمایشی از شورای عالی انقلاب فرهنگی است. به مناسبت روز ملی رادیو، با این گوینده و مجری پیشکسوت رسانه ملی گفتوگویی داشتیم که در ادامه میخوانید:
کار در رادیو آسان است یا سخت؟
بستگی دارد چطور به کار نگاه کنید. همیشه گفتهام برای من ورود به استودیو، ورود به یک مکان مقدس است. شاید برای خیلیها پذیرفتنی نباشد، اما من با دعا وارد استودیو میشوم و پشت میکروفن مینشینم. طبیعتا باید در این مکان مقدس، سختکوشی کرد و کار دشوار است. اگر بخواهید با تعلل و باری به هر جهت بگذرانید، کار سهلی است. اما من همیشه به یک نگاه کار سخت به آن میاندیشم.
کار رادیو برای من همیشه جدی است. طبیعتا شاید در قیاس با تلویزیون، سهلتر باشد. اما تصور من این است که خلق یک اثر رادیویی بسیار دشوارتر از یک اثر تصویری در تلویزیون یا سینماست. به دلیل این که شما با صدا، لحن و آوا با فرود و فراز به اوج صدا، باید به مخاطب نقشآفرینی کنید، در حالی که دوربین، تلویزیون، رنگ و حرکت به شما بسیار کمک میکند که ادای مطلب کنید، اما در رادیو خیلی باید زحمت بکشید که یک تصویر را نقش کنید.
آسانی ندارد؟
گاهی از من میخواهند یک آرم را اجرا کنم. یک کلمه است، مثلا «صدا». این کلمه را مینویسم، تکرار میکنم، تمرین میکنم و بعد میگویم ضبط کنیم.
فقط برای یک کلمه؟
بله، فقط برای یک کلمه. حرف، کلمه و آوا برای من اینقدر اهمیت دارد. بنابراین تصور میکنم آفریدن حتی یک کلمه کار سختی است.
این کار سخت، برای شما چه لذتی دارد؟
اگر نگویم همه زندگی من رادیوست، میتوانم بگویم که بخش بزرگی از زندگی من را رادیو پر میکند. چیزی که میخواهم بگویم، شاید برای بسیاری باورنکردنی باشد. من یکشنبهشبها چهار ساعت در رادیو پیام اجرای زنده دارم. در فواصل آن موسیقی، خبر و آگهی تبلیغاتی هم پخش میشود، اما به هر حال چهار ساعت حضور در استودیوست. هرگز احساس سختی نمیکنم. یعنی وقتی از استودیو به طرف خودرویم میروم، انگار مثل پرنده سبکبال در حال پرواز هستم.
دقیقا چه چیزی شما را جذب میکند؟
پرجذبهترین کار این است که شما پشت میکروفون بنشینید و از طریق امواج با میلیونها نفر آدم صحبت کنید. گرد آوردن این میلیونها آدم، کار سادهای نیست. طبیعی است حرف زدن با میلیونها نفر لذتبخش است. شما در کانون خانواده که با اعضای خانواده صحبت میکنید، لذت میبرید. طبیعی است برای میلیونها مخاطب حرف زدن لذت دیگری دارد. من حقیقتا لذت میبرم، وقتی حس میکنم که شنونده من با کلام من برای خودش تصویرسازی میکند، خیالپردازی میکند و خاطرههایش برای او زنده میشود.
نظر شما درباره این که میگویند این روزها مردم فقط در خودرو به رادیو گوش میدهند چیست؟
رادیو رسانهای است که همیشه خودش را با زمان تطبیق داده. رادیو در زمان جنگهای جهانی پراثرترین رسانه بود و هیچ رسانهای به گرد پای رادیو نمیرسید. در دوران دفاع مقدس هم ما شاهد بودیم رادیو چه نقش پراهمیتی پیدا کرد و در هر آژیری که کشیده میشد، رادیو بغل گوش همه بود. فقط رادیوی خودرو نبود. رادیو رسانهای بود که مردم با آن زندگی میکردند. وقتی جنگ تمام شد، طبیعی است رادیو نقش دیگری به خود پیدا کرد. با آمدن فضای مجازی، گفته میشود رادیو دیگر تمام شده، در حالی که تصور من این نیست. اینترنت نقش خودش را دارد و رادیو نقش خودش. به نظر من حتی رادیو زندهتر شده است.
چرا اینطور فکر میکنید؟
شاید رادیو در مقاطعی مخاطب خودش را در قیاس با یک پادکست یا سایت از دست بدهد، اما در نهایت، ماندگاری و اصالت رادیو بر تمام این رسانههای لحظهای فائق میآید. برای این که رادیو هویت دارد و مرجع است. طبیعتا در گفتوگوها شاهد هستیم که میگویند «رادیو گفت» یا «تلویزیون گفت»، اما بسیار کمتر میگویند «پیج فلان سلبریتی» یا حتی «پیج فلان کارشناس» گفت. رادیو یک منبع و مرجع موثق و قابلاعتماد است.
در سالهای اخیر مدیوم تازهای به نام «پادکست» و در یکی دو ماه اخیر پلتفرم جدیدی به نام «کلابهاوس» که پایه هر دو صوت است، طرفداران زیادی پیدا کردهاند. شما بین این دو و رسانه رادیو ارتباطی میبینید؟
هر صدایی، صدای رادیوست و متعلق به رادیوست. اینها گونههای متفاوت رسانهای با مبنای رادیوست. اگر در رادیو حضور داشته باشید، نقش پراهمیتتری در اینها میتوانید داشته باشید. ریشه تمامی این رسانهها به ماندگاری صدا که در رادیو هست، بازمیگردد. وقتی «وبلاگ» آمد، تصور میشد تمام شد و رادیو دیگر نمیتواند با این رسانه جدید رقابت کند. حالا وبلاگ کجاست؟ وبلاگ به تاریخ پیوست و تمام شد، اما رادیو همچنان هست. رسانههای اجتماعی، در مقاطع زمانی دارند. من به چشم رقیب به اینها نگاه نمیکنم. رادیو جایگاهی بسیار ماندگارتر و برتری نسبت به این رسانهها دارد.