به گزارش جام جم آنلاین ، فرهنگ مفهوم وسیعی دارد و به نظر می رسد که کلیه عادات ،رسوم ،باورها ،اخلاقها و ابزارهایی که در آن موثراند در مقوله فرهنگ جای گرفته است. زبان ، ادبیات هنر با تمام ابعادش ، باورها، اندیشه های سیاسی و دینی در مقوله فرهنگ می گنجد.ابزارهایی همچون مطبوعات، کتب، صدا وسیما،فیلم ،تأتر همگی به خاطر تاثیرگذاری عمیق درمقوله های فرهنگی ازنظر سازمان و وظایف جزء قلمرو فرهنگ محسوب می شود چیزهایی که به ظاهرساده به نظر می رسد.مانند:خوردن،لباس پوشیدن،حرف زدن،نامگذاری، معاشرت،پوشش،دوستی ها و.....همگی کم یا زیاد در زمان طولانی یا کوتاه در فرهنگ جامعه جای خود را دارند و می بایست مورد توجه قرار گیرند .هر ملتی دارای ذخیرهای فرهنگی است که نسبت به عمر و قدمت آن موجب قوام و پیوستگی افراد و نسل های یک ملت با هم و با گذشته خویش می شود.بنابراین جامعه از طریق فرهنگ از نسل های پیشین در قالب آداب و رسوم به یادگار مانده است و خصوصیات رفتاری انسان را شکل می داده در واقع فرهنگ وسیله ارتباط می باشد و در واقع منحصر به انسان می باشد و این انسانها هستندکه می توانندآموخته های فرهنگی را به یکدیگر انتقال دهند. به تعبیر حضرت امام خمینی (رحمه الله علیه): "فرهنگ مبداء مهم خوشبختی ها و بد بختی های ملت است".
فرهنگ معانی مختلفی داردکه به مواردی از آن اشاره می کنیم؛ازجمله عقل وادب و فضل، علم،دانش.تعریفی که علامه جعفری(رحمه الله علیه) به عنوان وجه مشترک تمام تعاریف از مهمترین دایره المعارفهای دنیا عنوان نموده است ،چنین می باشد:" فرهنگ عبارت است ازکیفیت یاشیوه بایسته یاشایسته برای آن دسته از فعالیت های حیات مادی و معنوی انسان ها که مستند به طرز تعقل سلیم واحساسات تصعید شده آنان در حیات معقول تکاملی باشد". ایشان در این تعریف چهار اصل مهم را به تفکیک مورد توجه قرار داده است. بایستگی وشایستگی مستند به تعقل سلیم واحساسات تصعید شده ی مردم که با این قید حتی پاره ازپدیده های معقول را نمی توان فرهنگی دانست چه رسد به پدیده هایی که ضدتعقل و احساسات ،علم وادب باشد. پس مواردی مثل نژادپرستی ،پول پرستی، قدرت پرستی، شهوت پرستی را نمی توان در فرهنگ جای داد.حیات انسانی دور از فرهنگ شایسته بقاء نیست،زیرا زندگی بدون فرهنگ درحقیقت همان زندگی به دور از تعقل ، خردو احساسات عالی انسانی استفرهنگ یک جامعه هرچه به اصول ثابت معقول متکی باشد از بایستگی ،شایستگی و پایداری بیشتری برخوردار استبعضی از عناصر تشکیل دهنده فرهنگ نسبی وبعضی مطلق هستند .منظوراز نسبی در اینجا مختص به بعضی از اقوام وملل می باشد ومنظور از مطلق در این بحث آن است که درتمام اقوام وملل وجود دارد. پس بنابراین فرهنگ از دیدگاه علامه جعفری(رحمه الله علیه) عصاره انسانیت انسان وجوامع انسانی است که بایدسلامت آن راگرامی داشت و بر غنای آن افزودوآن رابه نسل بعد اهداء کرد.مجموعه آداب ،رسوم ، آثارعلمی وادبی یک ملت فرهنگ به شمار آمده است ،یا در جایی دیگر گفته شده که فرهنگ مجموعه ای ازباورها واحساسات مشترک بین اعضای جامعه است که از ویژگی معنوی، مادی، فکری واحساسی برخوردار است."ادواردبارنت تایلور"(edvardbarendtylor)مردم شناس انگلیسی زبان اولین بار اصطلاح فرهنگ را درسال1871 درکتابی به نام فرهنگ ابتدایی به کار گرفت اودر تعریف فرهنگ گفته :"فرهنگ مجموعه پیچیده ای است که شامل معارف، معتقدات، هنرها، صنایع، فنون، اخلاق، قوانین، سنن وبالاخره تمام عادات و رفتارو ضوابطی است که فرد به عنوان عضو جامعه از جامعه فرا می گیرد و در برابر آن جامعه وظایف وتعهداتی رابرعهده دارد".بنابراین، باتوجه به همه تعاریفی که از فرهنگ شد،می توان فرهنگ رامجموعه ای از بینش ها، باورها، گرایش هاورفتارهای مادی ومعنوی افراد یک جامعه دانست که از نسلی به نسل دیگر منتقل می شود .

مفهوم فرهنگ:
بانگاهی به روزگاران گذشته جهان پهنه دگرگونی های بیشماری است. دگرگونی های که گاه نابودی وگاه امیدواری را به ارمغان می آورد. بررسی مجموعه ای از فرازونشیب های تاریخ بشررا بدین حقیقت رهنمون می کندکه پدیده های خوب و بدجوامع انسانی چیزی جز بازتاب فرهنگ ها نیست به عبارت دیگر فرهنگ خواست گاه همه پیشرفت ها، نوآوری ها و یا منشاء همه عقب ماندگی هاست.
مقام معظم رهبری می فرماید:
"فرهنگ هرجامعه وهرانقلابی به مجموعه دستاوردهای ذهنی درآن جامعه که شامل دانش، اخلاق، آداب وسنن وچیزهایی که از اینهاسرچشمه می گیردگفته می شود . به طور کلی ذهنیت حاکم بریک جامعه به معنای جوشیده یا از خارج از آن جامعه درآن راه یابد".
مقام معظم رهبری در تبیین فرهنگ اسلامی می فرماید:
"اسلام یک مکتب است، یک طرحی برای زندگی ویک انقلاب که وقتی از ابعادمختلف اسلام نگاه می کنیم تفکر اسلامی، سنن وآداب اسلامی، هنر اسلامی (نه هنروارداتی که ازآن استفاده می کنند).
فرهنگ اسلامی به فرایندی از اندیشه ها،باورها، بینش ها،ارزش هاوآداب وسنن واخلاق ودانش هایی که از سرچشمه فیاض وحی الهی وسنت وصیره رسول خدا(ص) وائمه معصومین(ع) نشات گرفته باشد اطلاق می شود".
نظرات درباره مفهوم لغوی فرهنگ:
واژه فارسی فرهنگ از دو جـزء ترکیب شده است «فر» به معنای شـکوه و عظمت می باشد و اگر به عنوان پیشوند به کار رود به معنای جلو،بالا،پیش و بیرون است.
«هنگ»نیز از ریشه اوستایی«سنگ»می باشد به معنی کشیدن که به معنای وقار نیزآمده است. روی هم رفته فرهنگ به معنای بیرون کشیدن دانش، معرفت استعدادهای نهفته ، پدیده ها و تراوش های نو پدیده انسانی از نهاد و درون انسان و جلوه گر ساختن آن در جهان انسانی است.
درجایی دیگر در مورد فرهنگ و معانی آن چنین آمده است که؛ فرهنگ معانی متعددی دارد وحدودسیصد تعریف برای آن ذکر شده است .پارهای از این معانی به این صورت می باشد ،علم،فضل،دانش،عقل،ادب.این واژه مرکب از دو قسمت میباشد «فر»و«هنگ»که از ریشه های اوستایی و لاتینی، یکی از معانی آن تعلیم و تربیت می با شد.
اصطلاح فرهنگ دو کاربرد دارد .
1- دستاوردهای تمدن پیشرفته مانند:ادبیات هنر و فلسفه و....
2- توصیف برجستگی هاو ویژگیهای تاریخی و کنونی انسان مانند:ایجاد عقیده ها، عادات و موضوعات مادی.
در دایره المعارف بین المللی،موضوع فرهنگ با این عناوین مورد بررسی قرار گرفته است:
الف: فرهنگ ، یک مفهوم تکاملی اشاره به تکامل انسان نسبت به حیوانات دارد باستان شناسان به رشد وگستردگی فرهنگ به این معنا را حداقل از هفتادهزارسال پیش می دانند.
ب:فرهنگ یک مفهوم توصیف گراست: انسان و گروههای انسانی مجموعه ای از عقاید،سنت ها،عادات،تکنیک ها و دستاوردهای مادی را برای خود انباشته کرده اند این اندوخته ها در گرو ه های مختلف بسیار متفاوتند.
ج : فرهنگ به عنوان نوع زندگی است . این معنای فرهنگ شامل زبان ،تفکر و تصمیم گیری و خلق چیزهای جدید است و این امر انسان ها را نسبت به موجودات دیگر، موجودی منحصر به فرد نموده است.
فرهنگ هویت دهنده است. انسان بدون هویت و احساس آن نمی تواند به حیات مطلوب و موعود ادامه دهد. افراد و آحاد بشر بدون شخصیت و هویت انسانی و بدون آگاهی و احساس مطلوب از این هویت اساساً نمی تواند به حیات معنوی و حتی مادی خویش تعیین و تداوم بخشد.
فرهنگ و مواریث تاریخی یک ملت رکن رکین شخصیت و هویت انسانی هریک از افراد و آحاد آن ملت است.انسان بریده از فرهنگ و تاریخ خویش یتیم می باشد وچنین کسی با فکر، فرهنگ و تاریخ گذشته و حال خود در حقیقت با شخصیت ، هویت ملی و فرهنگی خود رابطه ی معنوی نبوت را قطع کرده است.
انسان بی فرهنگ انسان مجهول الهویه وظرفی است تهی.انسانی که هویت فرهنگی نداردیتیم است.البته چنین انسانی خواه ناخواه صیدی است برای هرصیاد و به عبارتی اتوبان آسفالته ای است برای عبورآرام وسریع تمامی وسایل نقلیه فرهنگی و محموله های آنان .

تعاریف عمومی فرهنگ:
جدیدترین و اصلی ترین عنوان برای تمامی حرکت های بنیادی عصر حاضر،فرهنگ و معنویت می باشد. با ژرف نگری فلسفی در میابیم که قرض از آفرینش و خلقت چیزی جز معرفت و فرهنگ معنویت نیست.
فرهنگ دست اندرکار خلق انسان می باشد،جوهر بشری او را عینیت می بخشد و در مفهوم عام خود زندگی را برای او معنا و مفهوم میبخشد و معانی هستی وخلقت را میگشاید.
فرهنگ منشوری است چند وجهی که هر وجه آن نمودی از تاریخ،انسان واجتماع را به تصویر می کشد گاهی مراد از آن را آرمان ها،ارزش ها و هنجارها،آن هم ارزشها و هنجارهایی که مشتمل بر اعتقادات ،رسوم،رفتار،سنت ها ،زبان ،ادب ،هنر ،زیباشناسی،گفتار و رفتار گروهی گفته اند.
بدین ترتیب فرهنگ در شکل دستاوردی مادی خویش خودش یک پدیده ی معنوی است.با توجه به نقش فرهنگ در سرنوشت یک ملت می توانیم بگوییم که فرهنگ سبب وحدت عاطفی و طراوت روحی یک ملت و نوعی از مقاومت و ایجاد احساس بزرگی ، احساس داشتن یک هویت مشترک در واقع فرهنگ هویت دهنده و شخصیت انسان را شکل می دهد اصلا فرهنگ هویت دهنده است و انسان بی فرهنگ اصولا بی هویت است. فرهنگ در زندگی انسان اهمیتی معادل بودن و چگونه زیستن است. فرهنگ از زندگی و مرگ قوی تر است فرهنگ بر مرگ چیره می شود و به آدمی زندگی جاودانه می بخشد.
قلــمرو فـرهنگ:
گستردگی قلمرو فرهنگ به گستردگی زندگی اجتماعی انسان است،زندگی اجتماعی بشر در طول تاریخ از ابزارها، آداب و رسوم، باورها و اعتقادات ، قوانین ،مقررات ،ارزشها و هنجارها و آفرینش های ادبی ، هنری ،فلسفی ، علمی ،سیاسی را دارا بوده در واقع به تمامی رفتارهای آدمی سایه افکنده است.
نویسنده: غنیه اسفندیاری و نادیا دریس