با وجود برخی ایرادات فنی یا ضعف در فیلمنامه، اما هنوز که هنوز است تماشای بسیاری از فیلم های دفاع مقدسی که در دهه ۶۰ ساخته شده اند برای مردم جذاب است. نظر شما در این باره چیست؟
کاملا با شما موافق هستم. از نظر من دهه ۶۰، دهه شکوفایی سینمای ایران است. در این دهه فیلم هایی ساخته شد و کارگردان هایی به مردم معرفی شدند که در تاریخ سینمای ایران تا همیشه ماندگار خواهند ماند. آثار سینمایی ساخته شده در آن ایام به اتفاقات و رویدادهای جبهه ها می پرداخت و تماشای شجاعت رزمندگان، روحیه ایستادگی را در مردم تقویت می کرد. در آن دهه و متعاقبا دهه ۷۰ مردم به لحاظ روحی و روانی هنوز با اثرات جنگ در زندگی شان درگیر بودند و تماشای آثاری که به این مضامین می پرداخت بسیار به دلشان می نشست. شاید به همین خاطر باشد که الان دیدن مجدد این آثار، به نوعی برایشان تجدید خاطره است. برای خود بازیگر هم بازی در فیلم های دفاع مقدسی در دهه های گذشته راحت تر بود. چون آن فضا را لمس کرده بود و همین حس روی بازی اش تاثیر می گذاشت. الان خود من وقتی می خواهم در چنین آثاری بازی کنم باید به فیلم ها و مستندهای آن دوران مراجعه کنم تا حال و هوای آن روزها دستم بیاید.
پس یکی از مهمترین دلایل تاثیرگذاری عمیق فیلم های دفاع مقدسی در دهه ۶۰ را حال و هوای عمومی جامعه در آن روزها می دانید؟
قطعا. مثلا الان ما در دوران تحریم و کرونا هستیم. ۱۰ سال دیگر چنانچه دیگر تحریم و کرونایی نباشید جو عمومی جامعه تغییر می کند، دغدغه ها و ارزش ها و متعاقبا نیازهای فکری و فرهنگی مردم هم تغییر می کند.
در بین فیلم هایی که در حوزه دفاع مقدس دیده اید، کدام کار برای شما خاطره انگیزتر است؟
وقتی که صحبت از جنگ می شود اولین کاراکتری که در ذهنم می آید خود شخصیت دیده بان در فیلم «دیده بان» به کارگردانی ابراهیم حاتمی کیاست. دیگری فیلم های «روبان قرمز»، «ارتفاع پست» و بسیار فیلم های دیگر.
همکاری شما با گروه فیلمسازی «آبادان یازده ۶۰» بر چه اساس صورت گرفت؟
در ابتدا که از طرف گروه کارگردانی با من تماس گرفتند و درباره دو نقش با من صحبت کردم. یکی از این نقش ها، نقش یک دختر جنوبی بود که باید به لحاظ چهره و لهجه به آن نزدیک میشدم. من برای این نقش حدودا یک روز از روی فیلم «ارتفاع پست» و فیلم های دیگر لهجه آبادانی را تمرین کردم و از بابت لهجه مشکلی نداشتم، اما به لحاظ چهره کسی مدنظرشان بود که صورتش به بومی های خوزستان شبیه باشد و صورت من اینطور نبود. بنابراین نقش دیگری که دختری تهرانی به نام نرگس بود را بازی کردم. دختری که در روزهای جنگ برای برگرداندن همسری که تازه عقد کرده بودند به جنوب می آید، اما خودش هم تحت تاثیر آن شرایط قرار می گیرد.
معمولا بازيگران مهمترين دليل بازی در يك سريال يا يك فيلم را فيلمنامه خوب ميدانند. سوالم اينجاست كه نقش «نرگس» به تنهايي چه ويژگيهاي خاص داشت كه شما را قانع کرد که آن را بازی کنید؟در ابتدا بهتر است یک موضوعی را توضیح بدهم. ببینید، نه تنها یک بازیگر بلکه هر کسی در هر حوزه ای که فعالیت می کند برای اینکه در شغلش دوام بیابد باید در آن حضور داشته باشد. هر بازیگری در طول دوران حرفه ای اش با یکسری پیشنهادات کاری مواجه می شود و بر اساس پیشنهاداتی که دارد باید بهترین را انتخاب کند. من همیشه دوست داشتم در حوزه دفاع مقدس کار کنم و با توجه به آثاری که قبلا از ایشان دیده بودم می دانستم که کارشان را بلد هستند. نرگس در این فیلم، قابلیت های زیادی داشت. او با قرار گرفتن در فضای جنگ دچار تحول شخصیتی می شود و تصمیماتی می گیرد که تا پیش از آن شاید برای خودش هم قابل باور نبود. تغییرات شخصیتی این کاراکتر برایم جالب بود و به شخصه به این باور رسیدم هر انسانی وقتی در موقعیتی خاص قرار می گیرد، ابعادی از شخصیت اش را نشان می دهد که شاید هرگز به آن واقف نبوده. البته من نه تنها برای این نقش بلکه برای هر نقشی که می خواهم آن را بازی کنم یک نموداری در ذهنم در نظر می گیرم که در این فیلم آقای خوشبخت (کارگردان) دست من را برای جنس بازی ای که دلم می خواست بستند و من طبق خواسته ایشان این نقش را بازی کردم.
قصه «آبادان یازده ۶۰» چقدر روی خودتان اثر گذاشت؟دیدن آثار جنگ در کوچه پس کوچه های شهرها و روستاهای خوزستان دردآور است. هنوز جای گلوله را میشد روی دیوار بعضی خانه ها دید! وقتی بعد از گذشت اینهمه سال آثار جنگ را در ساختار شهری و معیشت مردم آن منطقه دیدم بیشتر از گذشته از جنگ بیزار شدم.
چرا طی سال های اخیر در تلویزیون حضورتان کمتر شده است؟من از بین پیشنهاداتی که می گیرم نقشی را انتخاب می کنم. طی این سالها هم تقریبا سالی یک کار را داشتم، اما شاید هیچکدام به اندازه نقشی که در سریال «ماه و پلنگ» داشتم دیده نشد. کلا هیچوقت بیکار نبوده ام، اگر در تلویزیون یا سینما کاری نداشتم، حتما در تئاتر مشغول بودم و اتفاقا بازی روی صحنه تئاتر برایم بسیار لذت بخش است. چون فکر می کنم بازی در تئاتر استخوان بندی بازیگر را سفت می کند.
اتفاقا خیلی از مواقع از سوی منتقدان و مخاطبان میشنویم مثلا وقتی فلان بازیگر تئاتر در سینما یا تلویزیون بازی می کند ارزش خود را پایین آورده و این را نشانه ضعف میدانند. دلیل آن را هم به تفاوت مدیومها و لوازم آن میدانند، آیا شما هم به این تمایز معتقد هستید؟نحوه بازیگری در مدیوم های مختلف برای بازیگر متفاوت است و این تفاوت به خود مدیوم ها برمی گردد. ابعاد تصویری که مخاطب در هر کدام از این مدیوم ها می بینید متفاوت است و بنابراین بازیگر نسبت به اینکه در کدام مدیوم بازی می کند باید بازی اش را درونی یا اغراق آمیز کند. مثلا در تئاتر اغراق شده بازی می کنی، در تلویزیون نرمال و در سینما کوچک و زیرپوستی. در واقع این تفاوت به اندازه بازی برمی گردد، نه به شکل و جنس بازی. تفاوت دیگری این سه مدیوم، طیف مخاطبانش است. مسلما میزان و جنس مخاطبان تلویزیون را نمی توان با مخاطبان تئاتر مقایسه کرد. نمی دانم چرا در کشور ما بازیگران را بر اساس این سه مدیوم تقسیم می کنند! فلانی بازیگر تلویزیون است، فلانی بازیگر تئاتر! واقعا اینطور نیست. بازیگر کسی است که حرفه اش بازیگری است. در سینمای جهان می بینیم که یک سوپراستار هالیوودی تیزر بازی می کند، کلیپ هم بازی می کند و هیچ خط کشی ای برایش نمی کنند. چون در ذهن مخاطبانش، این مدیوم ها به شکل بالاتر و پایین تر تقسیم بندی نشده اند. شان بازیگر به توان و استعدادش است، نه مدیومی که در آن بازی می کند.
گفتگو: ساناز قنبری