در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
همه ما شنیده كه فردی در پای چوبه دار حتی بخشیده شده. در همه این موارد آنكه بخشیده، بزرگوارتر بوده و برایمان محترمتر. اصلا انگار كسی كه میبخشد، برایمان ارزشمندتر میشود.
شاید به این دلیل است كه همه ما به خدا متصلیم و بخشیدن اولین صفتی است كه از پروردگار در ذهن ما نقش بسته. از اولین جملاتی كه شنیدهایم، بسما...الرحمنالرحیم است. بهنام خداوند بخشنده، مهربان. كه بخشش حتی قبل از مهربانیاش جاری شده. روانشناسان و جامعهشناسان سالهای زیادی است كه روی موضوع بخشش كار میكنند و در تلاشند آن را بهعنوان یك مهارت كاربردی به انسانها بیاموزند كه اگر بخشش به سبك رفتاری آدمها تبدیل شود، بسیاری از خشونتها و ناسازگاریها از میان میرود.
بخشیدن، ریشه آرامشی است كه آدمها بهراحتی میتوانند آن را تجربه كنند. از همینروست كه یكی از جملات انگیزشی و پركاربرد را زیاد میشنویم یا میخوانیم: كسی كه از دیگری ناراحت است و نمیتواند او را ببخشد مثل این است كه گوی آتشین در دست دارد برای پرتاب كردن به سوی آن فرد، اما این آتش خود او را بیشتر میسوزاند.
پس ببخش و فراموش كن تا آرامشت را از دست ندهی. توصیههای دینی هم ما را به سمت بخشش میبرد و در قرآن آمده است كه تقاص حق توست، اما بهتر است كه ببخشی.
همه اینها شاید در ظاهر جملات شیك و اتوكشیدهای باشد كه در كتابها میتوان خواند یا در سخنرانیها شنید یا حتی در برنامههای گفتوگومحور تلویزیون و رادیو و حتی روزنامههایی مانند همین روزنامه خودمان.
دیروز با شهین تسلیمی درباره بخشش همصحبت شدم. بازیگری كه او را در نقشهای زیادی میبینیم از كمدی بگیر تا جدی، اما برای من اوج بازیگری تسلیمی در سریال وضعیت سفید بود كه اتفاقا نقش دختر بزرگ خانواده را بازی میكرد كه تصمیم گرفته بود، نبخشد! اما ته ماجرا به این نتیجه رسید كه بهتر است همه را ببخشد تا بتواند در كنار دیگران راحتتر زندگی كند.
تسلیمی همه آنچه ما برای بخشیدن لازم داریم را به زبان ساده برایم گفت. این كه نباید تصور كنیم معصوم هستیم یا فرشته و عارف و میتوانیم به درجهای برسیم كه همه را راحت ببخشیم. میگوید: «اگر كسی چنین ادعایی داشته باشد، باید به حرفش شك كرد». همین صداقت نشان میدهد تسلیمی آنچه تجربه كرده را میگوید نه حرفهای كتابی كه خوشایند همه باشد.
تسلیمی میگوید: «من زود عصبانی میشوم، اما زود هم خشمم فروكش میكند، شاید به همین دلیل است كه معمولا كینهای از آدمها به دل نمیگیرم. اگر دلخور باشم به طرف میگویم و نمیگذارم برایم مساله شود. اگر كسی را هم دلخور كنم (كه معمولا كلامی است) از او عذرخواهی میكنم و تا از دلش درنیاورم، كوتاه نمیآیم.»
میپرسم، مهارت بخشش را از كسی آموختهاید مثلا از پدر یا مادر؟ میگوید: «بخشش، ذاتی است نه آموختنی. پدر و مادری چند فرزند دارند و هر كدام با خصلت خاص خود مثلا من زود میبخشم، اما خواهرم شاید اینگونه نباشد در حالیكه پدر و مادر ما مشترك بودهاند و در شرایط یكسانی بزرگ شدهایم. برخی ویژگیها مثل مهربانی و بخشش باید در ذات آدم باشد وگرنه نمیتواند یاد بگیرد. اگر هم بخواهد خودش را تغییر دهد باید بكوبد و از نو بسازد. باید خیلی چیزها در یك شخص تغییر كند تا مهربانی و بخشش به رفتار همیشگی او تبدیل شود.
راستش را بخواهید من بخشش را از خداوند آموختم. از همان جوانی به این فكر میكردم كه خداوند چگونه همه اشتباهات مرا میبخشد و هر روز درهای رحمتش را به سمتم باز میكند هر چند میداند چقدر خطا و اشتباه دارم. با خودم فكر میكردم من حتی برای اشتباهاتم از خدا عذرخواهی هم نكردم اما او بزرگوارانه درهای رحمتش را به سویم باز كرد. همین آگاهی باعث شد عاشق خدا شوم. همین باعث شد هیچوقت از كسی كینه به دل نگیرم. وقتی شرایط خیلی سخت میشود و كسی واقعا اذیتم میكند، نماز كه میخوانم، بهخدا میگویم فلان موضوع یا فلانكس را به خودت میسپارم و رهایش میكنم. باور دارم خدا همه كارهایش سر حساب و كتاب است. پس من چرا خودم را اذیت كنم. اگر قرار باشد فردی تقاص كار اشتباهش را پس بدهد همان بهتر كه خدا به كار او رسیدگی كند.»
«به نظرم نماز خواندن و با خدا صحبت كردن، توفیق میخواهد. این كه كسی میگوید من نماز نمیخوانم به نظرم از خدا چیزی كم نمیشود. آن آدم است كه توفیق همصحبتی با خدا را از دست داده. تصور كنید صبح اول روز نماز بخوانی و با خدا صحبت كنی، آن روز اصلا خراب نخواهد شد. یا شب، بنشینی و با خدا صحبت كنی. غصههایت را بگویی. دلگیریهایت را بگویی. شكر كنی از همه محبتهایی كه دیدهای و روزیهایی كه گرفتهای. نماز كه بخوانی، همه چیز آسان میشود. دیگر از كسی هم كینه به دل نخواهی گرفت.»
میگویم شما كه اینقدر با خدا رابطه خوبی دارید، ذكری هم دارید كه وقت عصبانیت یا دلگیری از دیگران به زبان بیاورید كه آرام شوید؟میگوید: «الا بذكر ا... تطمئن القلوب». مگر بهتر از این ذكر هم داریم. آبی است بر همه آتشها یا «لاالهالاا...»...
از تسلیمی میپرسم برخی میگویند میبخشم، اما فراموش نمیكنم. شما هم چنین حالتی را تجربه كردهاید؟ میگوید: فقط یك نفر است كه چنین احساسی را نسبت به او دارم. خیلی به من صدمه زد و به كل زندگیام. سعی میكنم فراموش كنم هم ببخشمش، اما ما آدمیزادیم. عارف و معصوم كه نیستیم، هر چقدر هم روی خودمان كار كرده باشیم و با خدا هم رابطه خوبی داشته باشیم، اما برخی را نمیتوان بخشید. فراموش كردن و بخشیدن در كنار هم هستند. كسی كه بخشیده باشد حتما فراموش هم میكند. اگر میگوید بخشیدهام، اما فراموش نمیكنم پس نبخشیده! مثلا همسرم كه چند ماه قبل در استرالیا از دنیا رفت، شاید اگر كس دیگری جای من بود او را نمیبخشید، اما من بخشیدم چون پدر بچههایم است. ما سفر خارج از كشور زیاد میرفتیم تا چند سال قبل كه به استرالیا رفتیم و همانجا ماندگار شد، اما من آدمی نبودم و نیستم كه از وطنم به كشور دیگری مهاجرت كنم و همانجا بمانم. این مهاجرت مرا خیلی اذیت كرد و مشكلاتی برایم به وجود آورد، اما همسرم را بخشیدم بهخاطر بچههایم. به نظرم همه آدمها، كسانی را در ذهن یا دلشان دارند كه اذیتشان كردهاند و شاید نتوانند آنها را ببخشند. اما راستش آدم به جایی در زندگیاش میرسد كه ترجیح میدهد، ببخشد تا خودش راحت زندگی كند. چرا باید یك كینه یا ناراحتی یا دلشكستگی را روی دوشت بگذاری و با خودت اینطرف و آنطرف ببری. همه چیز بستگی به ایمان آدمها دارد. اگر به خدا ایمان داشته باشی هم میبخشی هم فراموش میكنی، چون میدانی همه چیز در حافظه خدا ثبت میشود و او هر كاری كرده باشی، حتی به اندازه دانه خردل حساب و كتاب میكند. پس چرا آرامش را از خودمان دریغ كنیم.
طاهره آشیانی - روزنامه نگار / روزنامه جام جم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
شکیبا حسینی، رهبر ارکستر سمفونیک رنسانس در گفت و گو با «جام جم» مطرح کرد
عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد