پدرومادرشهدا از پویش فرزندت کجاست می‌گویند؛ والدینی که فرزندشان را برای دفاع از وطن بدرقه کردند نه خروج از وطن!

بگویم #فرزندم_کجاست؟

ماجرا از یک پویش جدید شروع شد، از حاشیه‌های نمایش زندگی لاکچری، پر زرق و برق و اشرافی آقازاده‌های برخی مسئولان در فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی! ماجرا به یک هشتگ داغ رسید: #فرزندت_ کجاست؟ سوالی که کاربران فضای مجازی از بسیاری از مسئولان پرسیدند و با تگ یا منشن کردن نامشان، از آنها خواستند تا توضیح بدهند فرزندشان کجاست؟ شغلش چیست و چه می‌کند؟! هدف مشخص بود، افراد عضو این پویش مردمی می‌خواستند با این سوال، به یک جواب شفاف برسند؛ این‌که آقازادگی و ژن خوب داشتن، چقدر در جامعه فراگیر شده است؟! ماجرا اما به همین جا ختم نشد، این وسط خیلی‌ها هم یاد خانواده‌های شهدا افتادند، یاد فرزندانی که خیلی وقت است که نیستند و جای خالی‌شان هیچ‌وقت پر نشده و پر نمی‌شود. بهانه‌ای که باعث شد پای صحبت‌های پدران و مادران چند نفر از شهدای مدافع حرم و دفاع مقدس کشورمان بنشینیم و با آنها درباره پویش داغ این روزها حرف بزنیم، پویشی که جواب‌های پرابهامش، دل خیلی‌هایشان را به‌درد آورده است.
کد خبر: ۱۱۵۹۷۲۱

پدر شهید مدافع حرم علی آقاعبدالهی:

پسرم سه سال است رفته خارج!

«اگر کسی از من بپرسد فرزندت کجاست، میگویم اتفاقا پسر من هم سه سال پیش رفت خارج از کشور. رفت و هنوز برنگشت! همانجا ماند!» این را محمدعلی آقاعبدالهی به ما میگوید، پدر شهید مدافع حرم جاویدالاثر علی آقا عبدالهی، وقتی از او میپرسیم فرزندت کجاست، وقتی برای بار هزارم در ذهنش لحظه شهادت علی را مرور میکند، روز خداحافظیاش را، اصرارش برای مدافع حرم شدن. او پدری است که دلتنگی در صدایش موج میزند، در حرفهایش هرجا به اسم علی میرسد، بغض میآید و راه گلویش را میبندد، بغضی که از روز شنیدن خبر شهادت علی، با اوست و هیچوقت رهایش نکرده: «من سه تا دختر دارم و تنها پسرم علی 23 دی 94 در خان طومان شهید شد.» از همان موقع چشمانتظاری خانواده آقاعبدالهی برای رسیدن یک خبر هرچند کوچک از علی شروع شده، چشم انتظاری برای رسیدن یک نشانه از علی؛ نشانهای که باعث شود آنها هم یک مزار برای پسرشان داشته باشند. هر پنجشنبه در قطعه سرداران بیپلاک، دنبال جوانی میگردند که الگویش در زندگی شهید صیاد شیرازی بود. جوانی که به مادرش گفته بود کاش سرنوشتش شبیه سرنوشت صیاد دلها باشد، همانقدر عاشقانه و همانقدر قهرمانانه.

دل محمدعلی آقاعبدالهی اما از عوامفریبی برخی مسئولان گرفته است، آنقدر که به ما گلایه کند و بگوید: من خیلی سال پیش به این موضوع رسیدم که بعضیها زندگی شان بر مبنای دروغگویی و عوامفریبی است و متاسفانه میبینم که این معضل این روزها در جامعه پررنگ تر شده است. اینکه برخی مسئولین ما میگویند فرزندشان کار دولتی ندارد، حرف برخی از آنها مسخره است، ایشان قطعا از رانت دولتی برای اشتغال فرزندش استفاده کرده! کاش بدانند که عوامفریبی گناه بزرگی است!»

پدر شهید مدافع حرم بابک نوری هریس:

پسر من پیش همرزمان شهیدم است

یک روز مانده به پیروزی جبهه مقاومت اسلامی در منطقه البوکمال، فضای مجازی پر شد از تصاویری متفاوت از شهید مدافع حرم بابک نوریهریس، جوانی با ظاهری شبیه مدلهای سینمایی با پوششی کاملا مد روز که از ظاهرش میشد حدس زد وضع مالی بسیار خوبی دارد. همین شد که خیلیها به او لقب شهید لاکچری را دادند. ما از محمد نوریهریس که یکی از چهرههای سرشناس شهر رشت است، پرسیدیم پسرت کجاست؟ و او در جواب گفت: بابک من الان چند ماه است که رفته پیش دوستان شهید خودم.

توضیح که خواستیم، پدر شهید نوری، به وصیت نامه بابک اشاره کرد، به اینکه این جوان 25 ساله در وصیتنامهاش خطاب به پدر نوشته است: پدر تو هم روزی در جبهههای حق علیه باطل از خاک و ناموس این ملت دفاع میکردی، دعا کن که من هم با دوستان شهیدت محشور شوم.

محمد نوریهریس در ادامه به ما گفت: بعد از شهادت بابک، وقتی پیکر پاکش را به شهرما آوردند، به خاطر تعلمات روحی من هیچ دخالتی در مراسم خاکسپاریاش نداشتم، اما وقتی به گلزار شهدا رسیدم دیدم که مزار بابک، دقیقا در کنار مزار همرزمان شهید دوران دفاع مقدس من است. خیلی خوشحالم که فرزندم را طوری تربیت کردم که از من سبقت گرفت، من سالها رزمنده بودم اما شهید نشدم، بابک ولی خیلی زود شهید شد.

پدر این شهید مدافع حرم ادامه داد: از من میپرسید بابک الان کجاست؟ من باید بگویم که بابک من مهمان خداست و چه سعادتی از این بالاتر. فقط کاش مسئولان ما بدانند که فرزند من و بقیه شهدا، نظارهگر اعمالشان هستند، که همه چیز را میبینند و بهتر از هر کسی از سرنوشت آقازادههای آنها باخبرند.»

پدر فرمانده شهید مدافع حرم مرتضی حسینپور شلمانی:

روی پسرم سرمایهگذاری کردهام!

حالا درست یک سال از شهادت فرمانده قرارگاه حیدریون در سوریه میگذرد؛ از مهلکه نیمهشب شانزدهم مرداد در التنف؛ از شهادت شیرمرد سامرا و حلب که در عراق و سوریه خیلیها او را میشناسند. فرماندهای که در میدان نبرد حاج حسین قمی بود و در خانه بین دوستان و آشنایان مرتضی حسینپور شلمانی؛ جوانی دهه شصتی اهل شهرستان لنگرود.

ما از محمد حسینپور پدر این فرمانده شهید هم یک سوال میکنیم؛ اینکه پسرت کجاست؟ او در جواب میگوید: من یک پسر داشتم که همان یک پسر را هم برای نظام، سرمایه کردم.

محمد حسینپور درتوضیح بیشتر میگوید: من خودم 33 سال برای این نظام خدمت کردم، فرزندم هم مثل خودم نظامی بود، به چند زبان مسلط بود و میتوانست درسش را در دانشگاه ادامه بدهد اما با میل خودش راهی جبهههای مقاومت شد.

مرتضی کلا 13 سال دوران پاسداریاش طول کشید که از این 13 سال، دو سالش را در دانشگاه امام علی (ع) درس خواند و بعد راهی جبهه شد، 11 سال تمام هم در جبهه مقاومت حضور داشت و در طول این 11 سال جمعا پنج ماه هم خانه نبود.»

دل پدر این شهید مدافع حرم از عوامفریبی برخی مسئولان پر است، آنقدر که او هم به ما بگوید: هرمسئولی که زن و فرزندانش در کشور دیگری باشند، نمیتواند برای نظام و کشور ما مفید باشد. چون وامدار آن کشور است! کاش مسئولان ما هم به جای اینکه شعار بدهند، به حرفهایشان عمل میکردند، کاش میدانستند مردم ما این شعارها را میبینند و میفهمند.

کسی میتواند برای این نظام و این مملکت دلسوزی کند که برای این نظام از خودش سرمایه داده باشد.

ما و بقیه خانوادههای شهدا، شعار نمیدهیم، عمل میکنیم و بهترین سرمایه زندگیمان را هم برای نظام میدهیم و افتخارمان همین است.»

مادر شهید مدافع حرم رضا اسماعیلی؛ اولین ذبیح فاطمیون

پسرم، سرش سوریه است، بدنش ایران!

شهربانو سابقی فضلی را در مشهد خیلیها میشناسند، او مادر شهید مدافع حرم رضا اسماعیلی است، اولین ذبیح فاطمیون. شهربانو سابقی فضلی هم مادر شهید، هم خواهر شهید است. برادرش غلامعلی 36سال پیش درآزادسازی پل خرمشهر آسمانی شده و پسرش، رضا در شهرک زمانیه سوریه، توسط نیروهای جلاد تکفیری سر از تنش جدا شده. رضا شهیدی است که بیسر به آغوش مادر برگشته و حالا مدتهاست یکی از گلهای خوش بوی بهشت رضای مشهد است. وقتی از او میپرسیم الان پسرت کجاست، سوالمان را تکرار میکند و میگوید: «پسرم کجاست؟! سرش سوریه است، بدنش ایران...پیکرش بیسر به کشور برگشت.»

شهربانو سابقی فضلی اما دل بزرگی دارد، آنقدر که تاب بیاورد درد این جدایی تلخ را و هر بار خودش را دلداری بدهد رضایی که عشق موتور سواری، سرعت و بدنسازی بود، رضایی که دوبار قهرمان استان خراسان رضوی در زیبایی اندام در وزن 55کیلوگرم شده بود، حتما برای این جور شهادت انتخاب شده بود که داوطلبانه عازم سوریه شد.

دلش اما مثل پدرومادر خیلی از شهدای دیگر، از بیمهریهای روزگار گرفته: «میدانید قضیه این نوع سبک زندگی برخی مسئولان ما چیست؟ اصلا سرنوشت بچههای ما برای آنها مهم نیست، آنها اصلا ما را جزو این مملکت نمیبینند ... فقط به سرنوشت بچههای خودشان فکر میکنند، به آسایش خودشان فکر میکنند و همین کار را خراب میکند.»

پدر شهیدان سیدصاحب و سید مهدی محمدی:

هر دو پسرم قطعه 40 گلزار شهدا هستند

اول سید صاحب شهید شد، برادر کوچکتر. چهار روز بعد، نوبت سید مهدی رسید، برادر بزرگتر که چندباری رفته بود جبهه و همیشه از همه طلب شهادت میکرد. حالا دقیقا 30سال از شهادت این دو برادر میگذرد و زیر سقف خانه آنها، هنوز حرف حرف آنهاست. وقتی از سیدجمال محمدی میپرسیم: فرزندت کجاست؟ میگوید: سید مهدی قطعه 40 گلزار شهدای بهشت زهراست. از سید صاحب هم فقط دوتا پا از جبهه برگشت که این پاها را در مزارش در همان قطعه 40 دفن کردیم. اما سر و بدنش در منطقه کوشک، بین اهواز و خرمشهر ماند.»

جایی که سیدصاحب شهید شده، حالا چند سالی است که یک مزار خاص ساختهاند، مزاری که پشتش داستان واقعی وجود دارد. ماجرای این داستان واقعی را از زبان پدر سید صاحب بخوانید: «سید صاحب اول مرداد 67 در عملیات مرصاد، در سه راه کوشک بین اهواز و خرمشهر، شهید شد، البته او تنها نبود و به همراهش چهار رزمنده دیگر هم که مثل او سید بودند شهید شدند، در حالی که آنها به همراه 23 نفر دیگر از تیپ حضرت زهرا(س) با هم سوار یک کامیون بودند هدف مستقیم گلوله تانک قرار گرفتند. بعد از چهار روز، سید مهدی هم پنجم مرداد 67 در اسلامآباد غرب شهید شد و پیکرش پنج شبانهروز در منطقه عملیاتی ماند.»

برای سید جمال محمدی که پدر دو شهید است، فرزندت کجاست، نه ترند داغ یک کمپین در فضای مجازی است، که سوالی است که حکم نمک روی زخم را دارد. سوالی که یادش میآورد، جوانهای این مرز وبوم چه خالصانه از جانشان گذشتند و این روزها، فداکاریشان را حتی مسئولان هم فراموش کردهاند.

مینا مولایی

جامعه

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها