قسمت اول

جنایت درساختمان شماره ۹۵

غروب روز شنبه 25 ژانویه بود.نسیم خنکی می‌وزید و خورشید آرام‌آرام جای خود را به شب و سیاهی می‌داد.
کد خبر: ۱۱۵۹۰۸۸

مانتون، سرایدارساختمان 95 خیابان 212منطقه تورون مشغول آبیاری باغچه زیبای حیاط ساختمان بود که ناگهان صدای نامتعارفی از داخل ساختمان نظرش را جلب کرد؛ صدایی شبیه شلیک گلوله که تا آن زمان در این منطقه هرگز شنیده نشده بود. ناخودآگاه سرش به سمت ساختمان که فاصله زیادی نداشت، چرخید. در همان لحظه ناگهان دوباره آن صدا، سکوت را شکست و مانتون را برجای خود میخکوب کرد. همانطور که مانتون به ساختمان خیره شده بود، مردی را دید که با پوشاندن سر و صورتش، پلههای ساختمان راطی کرد و در پیچ وخم خیابان ناپدید شد. مانتون که هنوز نمیدانست چه اتفاقی افتاده، همچنان مات و مبهوت نگاهش به ساختمان
گره خورده بود که با فریادهای خانم سالتون، مالک طبقه دوم به خود آمد و شیلنگ را داخل باغچه رها کرد و وارد ساختمان شد و خانم سالتون را در بدو ورود روبهروی خود یافت.

زن بیچاره درمیان آه و ناله گفت؛ کلویز... کلویز... را کشتند.

مانتون سراسیمه خود را به آپارتمان خانم کلویز در طبقه اول رساند. در آپارتمان باز و جسد خونآلود زن جوان در وسط سالن افتاده بود. مانتون با عجله پلیس را در جریان گذاشت.

لحظاتی بعد جان گولتر، کمیسر پلیس جنایی همراه تعدادی از همکارانش در ساختمان شماره 95 که بیش از 18خانوار را در خود جای داده بود، حاضر شد و تحقیقات خود را درباره قتل زن جوانی که با شلیک دو گلوله مرد ناشناسی به قتل رسیده بود، آغازکردند. مقتول به نام کلویز پانتریا 25ساله اهل دیترویت با شلیک دو گلوله به سینه و گردنش در دم جان سپرده بود.

در داخل آپارتمان وی اثری از به هم ریختگی دیده نمیشد و هیچ نشانی از سرقت هم نبود و این امر حکایت از آن داشت که انگیزه قاتل قطعا سرقت نبوده است. همسایگان در تحقیقات اولیه به کمیسر جان کولتر چنین گفتند.

خانم سالتون 50ساله همسایه طبقه دوم که خود شاهد این جنایت بود، گفت: ساعت حدود 3 بعدازظهر بود که سری به کلویز زدم. حالش زیاد خوب نبود. بشدت سرما خورده و در خانه استراحت میکرد. برایش سوپ درست کردم و چند دقیقهای پیشش بودم، بعد هم به آپارتمان خود برگشتم و مشغول تماشای تلویزیون شدم تا اینکه ساعت حدود 6 بعدازظهر صدای شلیک دو گلوله به فاصله اندک در ساختمان پیچید. وحشت زده و با ترس و لرز بیرون آمدم و در همان موقع مردی قد بلند را در حالی که یقه کاپشنش را بالا کشیده و کلاه سیاهی بر سر داشت از آپارتمان کلویز بیرون آمد و بسرعت برق از ساختمان خارج شد. بعد هم خودم را به پایین رساندم و با جسد خونآلود کلویز بیچاره روبهرو شدم.

با بلند شدن صدای گلوله و داد و فریاد من، مانتون و سایر همسایهها بیرون آمدند و موضوع را به کلانتری اطلاع دادند.

خانم سالتون که به تنهایی زندگی میکرد، توضیح داد، مقتول زن مهربان، مبادی آداب و بسیار بانشاط و شاداب بوده و با اینکه مدت کمی است در این مجتمع ساکن بوده، اما ارتباط بسیارخوبی با همسایگان داشته است.

وی همچنین یادآور شد ، بیل همسر جوان او هم مرد بسیار خوبی است و در مدتی که در اینجا سکونت دارند، سر و صدایی ازآنها نشنیدهاند وزن و شوهر بسیار صمیمی به نظر میرسیدند.

ادامه دارد...

حمید موفق

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها