روایت علیرضا زرین‌دست از حادثه‌ای که برای مهدی فخیم‌زاده پیش آمد

از جا بلند می‌شود و «مشت‌آخر» را می‌زند!

گفت‌وگو با هایده حائری بازیگر و استاد دانشگاه

مغزمان را به بیگانه ندهیم

سال‌هاست او را در آثار نمایشی مختلفی می‌بینیم؛ هر چند کم‌کار است اما نمی‌توان او را از یاد برد چون در کنار بازیگری هم می‌نویسد و هم استاد دانشگاه است به دانشجویان رشته هنر، درس تئاتر می‌دهد.
کد خبر: ۱۱۴۷۵۹۳
مغزمان را به بیگانه ندهیم

هایده حائری دختر دایی زنده‌یاد داود رشیدی است و همسرش مرحوم علی‌اکبر صارمی بود که استاد معماری بود و چند سال قبل فوت کرد.

باید با حائری هم‌صحبت شوی تا متوجه انرژی مثبت و مهربانی‌اش شوی که انگار در ذات او ریشه دارد.

بازیگر سریال‌هایی مانند پاورچین و صاحبدلان چند سال قبل با همین روحیه مثبت توانست بیماری سرطان را از پای دربیاورد.

وقتی با او هم‌صحبت شدیم، قدرتی که در صدایش وجود داشت، نشان می‌داد که حالش کاملا خوب است و به همین دلیل نیازی نبود به گذشته و سال 81 برویم و از او بپرسیم چگونه با این بیماری مبارزه کرده است؛ صددرصد تفکر مثبت او باعث شده زندگی را با همه توان به پیش ببرد و برنده شود.

حائری حرف‌های زیبا و عمیقی درباره وطن، هنر و سطح علمی دانشگاه‌ها دارد که خواندنی است.

در دانشگاه نیوجرسی درس‌ خوانده‌اید اما بعد از فارغ‌التحصیلی به ایران برگشتید، چه انگیزه‌ای باعث شد با این‌که شرایط مناسبی در آمریکا داشتید، به ایران برگردید؟

آن زمان ما حاضر نبودیم کشورمان را با هیچ کجای دنیا عوض کنیم. ما برای درس خواندن به آمریکا و کشورهای دیگر می‌رفتیم تا درس بخوانیم، علم خود را افزایش دهیم و به کشورمان برگردیم و به مردم خدمت کنیم. اصلا به این فکر نمی‌کردم که مغز و استعداد خودم را در اختیار کشور دیگری قرار بدهم.برگشت به ایران بعد از فارغ‌التحصیلی، اصل تفکر ما بود.

در شرایطی که برخی خود را به آب و آتش می‌زنند تا هر جور شده مهاجرت کنند و از ایران بروند اما شما با این‌که شرایط مهاجرت و اقامت در خارج را دارید اما در ایران ماندید؟

من به وطنم و مردم ایران عشق می‌ورزم.ضرب‌المثلی می‌گوید تو می‌توانی انتخاب کنی که ماهی کوچکی در یک اقیانوس باشی یا یک ماهی بزرگ در تانک آب ! من اولی را انتخاب کردم ؛ ماهی کوچکی باشم در کشوری که متعلق به من است. مشکلات زیاد است اما قرار نیست که ما جا خالی بدهیم و برویم ! دانشجویان و هنرجویان زیادی هستند که دوستشان دارم و علاقمندم علم و دانشم را به آنها منتقل کنم.همین عشق و علاقه برایم کافی است که در ایران بمانم.

به عنوان استاد دانشگاه، سطح علمی دانشگاه‌ها ( اساتید و دانشجویان) را در یکی، دو دهه گذشته چگونه ارزیابی می‌کنید؟

این موضوع گسترده‌ای است که جای بحث زیادی دارد. اما به نظرم آنچه که سطح علمی دانشگاه‌های ما را دچار آسیب کرده، سطح علمی اساتیدی است که خیلی آسان به آنها عنوان «دکتر» می‌دهند! اما واقعیت این است که «دکتر» به استادی گفته می‌شود که سواد و بار علمی خیلی عمیق و زیادی دارد.در سال‌هایی که عضو هیات‌ علمی دانشگاه هنر بودم، می‌دیدم که چقدر ساده به آدم‌های عادی عنوان «دکتر» می‌دهند! در حالی‌که می‌دانیم کسی که به مرحله «دکترا» می‌رسد، علم و دانشش باید خیلی زیاد باشد و قابل مقایسه با دیگران نباشد.

اما متاسفانه در سال‌های اخیر بیشتر کسانی که عنوان دکتر در هر رشته دانشگاهی و علمی را یدک می‌کشند که حتی مثلا نمی‌توانند ترکی استانبولی صحبت کنند چه برسد به این که به زبان انگلیسی مسلط باشند که زبان بین‌المللی بیشتر کتاب‌ها و دانشگاه‌‌های سراسر دنیاست و باید این زبان را بلد باشی تا بتوانی از کتاب‌‌ها و سخنرانی‌های مرجع علمی، هنری و ... استفاده کنی و بعد دانش‌ات را در اختیار دانشجویان قرار دهی. راستش کم‌سوادی و نداشتن تجربه کافی اساتید و اعضای علمی بیشتر دانشگاه‌ها باعث شده دانشجویان نیز بی‌انگیزه شده و تحصیل در دانشگاه را زیاد جدی نگیرند چون در دانشگاه چیزی به معلومات و دانش آنها اضافه نمی‌شود و مهارتی یاد نمی‌گیرند.

جایی خواندم که در هر شرایطی از زندگی که هستی، مهربانی را انتخاب کن!‌ نظر شما درباره این گفته چیست؟

موافق نیستم! مهربانی یک خصلت ذاتی است که به درون آدم‌ها و شخصیت آنها مربوط است. اما خیلی اوقات نمی‌توان فقط مهربان بود! وقتی پای کار و تحصیل در میان است باید جدی و مطالبه‌گر بود. مهربانی و تسامح خوب است و از صفات نیک انسانی است اما ربطی به کار ندارد. وقتی بخشی از زندگی‌ات را در آموزشگاه یا دانشگاه یا محل کار می‌گذاری اما نتیجه آن‌چیزی نمی‌شود که مدنظرت‌ بوده، مهربانی به چه کارت می‌آید؟ هر چیزی باید در جای درست خود قرار بگیرد! استاد دانشگاه باید آنقدر سواد داشته باشد که سطح علمی دانشجویان را ارتقاء داده آنها را تشویق به یادگیری کند و مهارت‌های کاربردی را به آنها بیاموزد. استاد مهربان و مودب اما بیسواد به چه کار می‌آید؟ مهربانی وظیفه نیست؛ خصلت فردی است، این دو را نباید با هم قاطی کرد.آدم‌های مهربان زیادی وجود دارند که بی‌کفایت هستند و نباید این کاستی را پشت مهربانی خود مخفی کنند.

از مسیری که در زندگی طی کرده‌اید، راضی هستید؟

از این راضی هستم که نهایت کوششم را برای انسان‌هایی که در مسیر زندگی‌ام قرار گرفته‌اند، انجام داده‌ام و همه دانش و معلوماتم را در اختیار آنها گذاشته‌ام. هرگز دانشم شخصی نبوده و همواره در اختیار کسانی بوده و هست که طالب یاد‌گیری بوده و هستند. ادعایی ندارم که دانشم زیاد است و همیشه درست رفتار کرده‌ام اما معتقدم باید فرد مفیدی برای جامعه باشی، مسئولیت‌پذیری و پاسخگویی مهم‌ترین ویژگی‌هایی است که هر فردی در هر موقعیتی باید داشته باشد.

طاهره آشیانی - روزنامه‌نگار

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها