صادقیان با اجرای چند برنامه ادبی نشان داد که آدم اهل مطالعهای است و با ادبیات ایران و جهان بیگانه نیست، اجرای برنامههای خانواده هم ثابت کرد که تسلط کافی به مسائل اجتماعی دارد و آنقدر اطلاعاتش در این زمینه خوب است که میتواند با کارشناس برنامه وارد مباحث چالشی شده و بحث را به نتیجه خوبی برساند.
با این فعال حوزه رسانه و فرهنگ همصحبت شدیم تا برایمان از عوامل موثر بر آگاهی و داشتن یک زندگی خوب بگوید.
نام آخرین کتابی که خواندید، چیست؟
یک کتاب به زبان انگلیسی است که موضوع آن درباره سرخپوستان است و « یک سرخپوست نیمه وقت» نام دارد.
با توجه به اینکه به زبان انگلیسی مسلط هستید و کتابها را به زبان اصلی میخوانید چه نظری درباره آثاری دارید که به زبان فارسی ترجمه میشوند؟
واقعیت این است که تاکنون مقایسه نکردم که اصل یک کتاب با ترجمه آن چه تفاوتهایی دارد. ترجمه هایی که میخوانم هم از آثار مترجمان خوبی است که معروف هستند اما در مجموع به نظرم هرچند ما مترجمان خوب و کارآمدی داریم اما به نظر میرسد به ویراستاری کتابها توجه کافی نمیشود.
ترجمهها مشکلی ندارد اما گویا ناشران به دلایل مختلف، کتابها را به ویراستارانی میسپارند که به کارشان چندان مسلط نیستند.البته این طبیعی است وقتی فروش کتاب کم است و سودی ندارد، ناشر هم تلاش کند هزینههای نشر را پایین بیاورد و یکی از بخشهایی که راحت از آن عبور میکند، ویراستاری است که اتفاقا مهم است و نادیده گرفتنش به کیفیت متن آسیب میزند.
شما اهل فرهنگ هستید و طبیعی است که کتاب در سبد فرهنگی روزانه شما قرار داشته باشد اما این سوال چند سال است که مطرح میشود؛ چرا عموم مردم کتاب نمیخوانند و سرانه مطالعه در کشور ما پایین است؟
این مشکل را جامعهشناسان باید اسیبشناسی کنند اما به نظر من شکل زندگیها تغییر کرده است. مثلا یک دورهای رادیو تنها رسانهای بود که مردم در اختیار داشتند، اما به مرور رسانههای دیگر مثل تلویزیون، سینما، ماهواره، اینترنت و ... ظهور کردند و رادیو را به حاشیه بردند. این اتفاق برای کتاب هم افتاده است. نباید فکر کنیم مردم چون کتاب کاغذی نمیخوانند پس هیچ چیز دیگر هم نمیخوانند! سایتهای اینترنتی جای کتابهای کاغذی را گرفتهاند.مردم الان روزنامه کم میخرند اما به سایتهای روزنامهها مراجعه میکنند و مطالب مورد علاقه خود را آنجا مطالعه میکنند.شکل مطالعه تغییر کرده است. بیشتر جوانان سرشان توی گوشیهای موبایلشان است و نباید بدبینانه به این ماجرا نگاه کرد و گفت که آنها مدام مطالب سطحی و بیارزش را رصد میکنند.به نظرم در دنیای امروز، نباید مطالعه را مساوی با خواندن کتاب به شکل سنتیاش دانست.مردم کتابهای آنلاین را مطالعه میکنند، پی دی اف آنها را میخوانند.سایتهای زیادی هستند که کتاب صوتی منتشر میکنند مسلما اگر مردم از این سایتها استقبال نمیکردند، گردانندگان سایتها آنها را تعطیل میکردند.
برخی معتقدند که شبکههای اجتماعی و فضای مجازی باعث شده که اطلاعات مردم سطحی شود اما مطالعه کتاب باعث میشود آگاهی مردم عمیقتر شود.نظر شما چیست؟
به نظر من که متعلق به نسل گذشته هستم، کتاب هنوز هم جذاب است اما مسلما برای جوانان امروزی کتاب جذابیت قدیم را ندارد. نسل امروز یاد گرفته از طریق اینترنت آموزش ببیند.اینکه چه چیزی را برای مطالعه و خواندن و دیدن انتخاب میکند بستگی به بینش و سلیقه خودش دارد.گروهی مطالب سطحی را انتخاب میکنند و عدهای هم به دنبال مطالب عمیق هستند.
قشر فرهیخته مسلما وقتی از اینترنت استفاده میکند به دنبال مطالب خوب است که اندیشه او را وسیع کند اما عموم مردم معمولا سراغ مطالب سطحی میروند. اطلاعات وقتی عمیق نباشد آسیبهای زیادی به همراه دارد مثلا بازار شایعه داغ میشود، مردم در مواجهه با بحرانهای فردی، خانوادگی و اجتماعی نمیدانند چه باید کنند و ... یکی از مزایای کتابخوانی این است که فرد را برای مواجهه با بحرانهای مختلف آماده میکند بنابراین نباید از سردرگمی مردم در شبکههای اجتماعی و اکتفای آنها به اطلاعات سطحی به سادگی عبور کرد؟
جامعهشناس نیستم اما این را میدانم که برآیند آگاهی و اطلاعات مردم نسبت به مثلا بیست سال قبل خیلی بیشتر شده است. اینکه مردم اطلاعات سطحی دریافت میکنند دلیل نمیشود که آنها اطلاعات به درد بخوری در دسترس ندارند.زمانی کتاب نخواندن، دغدغه بود چون هیچ جایگزینی برای کتاب وجود نداشت.اما الان هر چند مردم کم کتاب میخوانند اما سطح اطلاعاتشان خیلی بالاست، حتما این اطلاعات در زندگی به آنها کمک میکند.اطلاعات سطحی شاید الان آسیبزا باشد اما به نظرم این دوره میگذرد و مردم به مرور یاد میگیرند چگونه از اطلاعات سطحی چشمپوشی کنند و دنبال مطالب عمیقتر بروند.این به نحوه فرهنگسازی و آگاه کردن مردم بستگی دارد.فرهنگسازی و چگونه استفاده کردن از اینترنت و فضای مجازی باید از کودکی شروع شود تا نسل آینده، نسل عمیق و آگاهی باشد.باید تحمل کنیم تا این دوره گذار تمام شود.
اما به نظر میرسد این دوره گذار در کشور ما طولانی شده؛ شما اشاره کردید که اطلاعات مردم زیاد شده اما از آن طرف میبینیم که خشونت، عصبانیت، بداخلاقی و ... در جامعه زیاد شده مسلما اگر آگاهی مردم از شرایط مناسب باشد، میتوانند بحرانهای مختلف را مدیریت کرده و مثلا پرخاشگری به آسیبی جدی در کشور ما تبدیل نمیشد.
مدیریت بحرانهایی مانند خشم و عصبانیت ربطی به کتابخوانی ندارد! پرخاشگری را مدارس به بچهها یاد میدهد.درمدارس به بچهها آموزش داده میشود که تو با دانشآموز کناریات فرق داری به هزار و یک دلیل.در صورتیکه باید به دانشآموزان همدلی را یاد داد.بچههای ما در مدارس کار گروهی و تیمی یاد نمیگیرند.فرهنگ زیستی لزوما ربطی به کتابخواندن ندارد.پدر و مادر هستند که به بچه یاد میدهند چگونه به حقوق دیگران احترام بگذارند.بچه ابتدا در خانواده و بعد در مدرسه مهارتهای زندگی را یاد میگیرد.پدر و مادرهای امروزی، همان دانشآموزان چند سال قبل هستند که در مدارس هیچ مهارتی برای زندگی بهتر یاد نگرفتند.مدارس فقط کلیات را به بچهها آموزش میدهد.مدارس به جای اینکه کارگاه انسانسازی و مهارتآموزی باشد، بنگاه دادن مدرک است.معتقدم آموزش و پرورش حرف اول را در یک جامعه میزند، اگر تصمیم داریم جامعه خوب با آدمهای کاردان داشته باشیم باید نظام آموزش و پرورش در مدارس اصلاح شود.دانشآموزی که در مدرسه مهارتهای درست زندگی را یاد گرفته باشد، در آینده سرپرست خوبی برای خانواده خود خواهد بود.
طاهره آشیانی - روزنامه نگار
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد