برچسب ها - مریم فلاح

خاطرات کاغذی
کفاش سالخورده و همسرش زندگی شان به سختی می‌گذشت. به جهت نداشتن سرمایه، کاسبی شان کساد بود.
کد خبر: ۱۴۳۹۴۷۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۱۶

خاطرات کاغذی
پیرزنی فقیر درحالی‌که کنار رود مشغول شست‌وشو بود، هلوی بسیار بزرگی در مقابلش به آب افتاد.
کد خبر: ۱۴۳۹۳۳۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۱۵

خاطرات کاغذی
یک فیل با خط‌های پهن راه راه افقی روی بدنش که برای همنوعانش قابل هضم نبود. آن قدر که معمولا با بهانه و بی بهانه از دسته فیل‌های سفید طرد می‌شد. تبدیل شده بود به فیلی تنها با آرزو‌های دور و درازی که حسرت داشتنشان هر روز او را به چاره اندیشی وا می‌داشت. دلش می‌خواست جفتی داشته باشد و مثل بقیه بابا فیل‌ها در کنار رودخانه با بچه اش بازی کند.
کد خبر: ۱۴۳۹۰۷۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۱۳

خاطرات کاغذی
اُلا و اُلک خواهر و برادری بودند از جنس خطوط، ساکن خانه‌ای در دنیای نقاشی ها. ماجراهایشان در دنیای رنگارنگ ایجاد شده از گچ رنگی روی تخته سیاه مدرسه اتفاق می‌افتاد.
کد خبر: ۱۴۳۸۵۵۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۱۰

خاطرات کاغذی
«هاجاسکا» پسرکی بود با کلاه سیلندری و ظاهری آراسته که طی ماجرایی موفق شد سفریی فضایی داشته باشد. داستان از آنجایی آغاز شد که روزی نامه‌ای دریافت کرد از شهر کپنهاگ (پایتخت دانمارک) از طرف عمویش که در آن نوشته شده بود هاجاسکا به جشن تولد عمو بزرگ دعوت شده است. 
کد خبر: ۱۴۳۸۳۵۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۰۹

خاطرات کاغذی
بعد از اینکه قهرمان داستان، زندگی مرفه خود در بریتانیا را برای مسافرت در دریا‌ها رها کرد از بخت بدش، کشتی در یکی از هفت دریا غرق شد.
کد خبر: ۱۴۳۸۲۲۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۰۸

خاطرات کاغذی
دختر کوچکی که با سبدی پر از نان خانگی و کیک میوه ای می خواست به دیدن مادر بزرگش برود. او که برای رفتن به خانه مادربزرگ باید از جنگل می گذشت در میانه راه با گرگ بدجنس مواجه شد،گرگ خیلی دلش می خواست شنل قرمزی را یک لقمه چپش کند اما از ترس هیزم شکن و سگش که در همان حوالی بودند جرات نکرد،پس خیلی دوستانه به دخترک نزدیک شد و بعد از چاق سلامتی متوجه شد که شنل قرمزی می خواهد به خانه مادربزرگش در وسط جنگل برود،پس تصمیم گرفت برای اینکه شانس خوردن مادربزرگ ونوه راازدست ندهد هرچه زودترخودش را به خانه مادربزرگ برساند.
کد خبر: ۱۴۳۷۹۲۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۰۶

خاطرات کاغذی
قهرمانان داستان از یک سو جوانانی بودند که فرآیند‌های مختلف زندگی مانند غذا خوردن، متابولیسم و بیماری را تجربه می‌کردند و از سوی دیگر عناصر انسانی دنیای میکروسکوپی مثل سلول‌های خونی. در این کارتون عملکرد‌های سلولی بدن انسان را در قالب زیست جامعه‌ای می‌دیدیم که با طبقه بندی هرمی قوی کار می‌کردند.
کد خبر: ۱۴۳۷۸۰۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۰۵

خاطرات کاغذی
با تغییر آب‌وهوای دنیا، دایناسور‌های گیاهخوار که با کمبود مواد غذایی روبه‌رو شده بودند، به‌سوی دره بزرگ، قلمرویی افسانه‌ای که پوشش گیاهی مناسبی داشت به‌راه‌افتادند. ازجمله خانواده‌ای از برونتوزاروس‌های گردن‌دراز که متشکل از لیتل فوت جوان، مادر، پدربزرگ و مادربزرگش بودند. 
کد خبر: ۱۴۳۷۴۳۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۰۳

خاطرات کاغذی
گروه «شین سن» تشکیل شده بود از سه پسر نوجوان کلاس پنجمی. ماجرا از آنجا آغاز شد که یکی از آن‌ها به نام ایسامی هانائوکا متوجه شد که از نوادگان «شین سن گومی» است. 
کد خبر: ۱۴۳۷۲۰۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۰۲

خاطرات کاغذی
دو سگ آبی عصبانی به نام های داگت و نوربرت که برادران دوقلو بودند.آنها از خانه والدین خود نقل مکان کرده‌ و در جنگلی نزدیک به شهری خیالی زندگی می کردند. نوربرت که چهار دقیقه بزرگتر از برادرش بود در همه چیز خود را صاحب نظر می دانست و از نظر خودش به عنوان عقل کامل عمل می کرد.
کد خبر: ۱۴۳۶۷۹۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۲۹

خاطرات کاغذی 
«سه پروانه کوچولوی شیطان و بازیگوش که در بخش تیتراژ هر قسمت می‌دیدیم به محض باز شدن یک غنچه گل از داخل آن بیرون آمده و شروع می‌کردند به گشت‌وگذار و سرسره‌بازی روی ساقه و برگ گل‌ها.» 
کد خبر: ۱۴۳۶۵۴۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۲۸

خاطرات کاغذی
دکتر لایت و دکتر ویلی، از دانشمندان حوزه رباتیک، یک روز موفق به ساخت یک نمونه اولیه بسیار پیشرفته شدند اما بعد از این‌که ربات فعال شد، شروع به تخریب آزمایشگاه کرد. دکتر لایت معتقد بود سیستم هدایت نمونه اولیه که دکتر ویلی شخصا آن را برنامه‌ریزی کرده، منشأ مشکل است. 
کد خبر: ۱۴۳۶۳۳۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۲۷

خاطرات کاغذی
تیچ، پسربچه‌ای خردسال با مو‌های زرد، پلیور آبی و چکمه‌های قرمز فرزند آخر یک خانواده پنج‌نفره بود. یک خواهر و یک برادر بزرگ‌تر از خودش به نام‌های مری و پیتر داشت.
کد خبر: ۱۴۳۶۱۵۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۲۶

خاطرات کاغذی
دخترکی مریض‌احوال مبتلا به مرض ذات‌الریه در بستر افتاده و مادر جز پرستاری و دعا کاری از دستش برنمی‌آمد. دکتر متوجه شد بخشی از تحلیل جسمی مریض به‌دلیل ازدست‌دادن روحیه‌اش است و درصورتی‌که به بهبودش امیدوار باشد کمک بزرگی به درمانش خواهد شد. اواخر پاییز بود و دختر مرتبا به ریزش برگ‌های درخت مقابل پنجره اتاقش نگاه می‌کرد.
کد خبر: ۱۴۳۵۷۸۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۲۲

خاطرات کاغذی
شخصیت‌های اصلی این مجموعه تلویزیونی دو تن‌پوش موز بودند به نام‌های موزی و مازی. دو موز سرحال خوش‌قامت که به لحاظ ظاهری هیچ تفاوتی با هم نداشتند، چون دوقلو بودند. برادران دوقلویی که همدیگر را داداشی صدا می‌زدند. به جهت پوشش هم همیشه آن‌ها را با شلوار و پیراهن یک‌شکل می‌دیدیم.
کد خبر: ۱۴۳۵۵۴۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۲۱

خاطرات کاغذی
«این جاده ۲۹ آکاسیا و این اریک است، پسر مدرسه‌ای که زندگی دوگانه عجیبی دارد. زیرا وقتی اریک یک موز می‌خورد، دگرگونی شگفت‌انگیزی رخ می‌دهد. اریک مرد موزی می‌شود، مردی که همیشه برای کمک حاضر است!» معمولا بعد از تیتراژ کارتون شخصیت اصلی داستان با این جملات معرفی می‌شد و بعد داستان‌ها در ژانر تعقیب و گریز و با حال‌و‌هوای کمدی پیش می‌رفت. 
کد خبر: ۱۴۳۵۳۱۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۲۰

خاطرات کاغذی
ماجرا‌ها در جزیره‌ای دورافتاده به‌نام «راستوپ» می‌گذشت که ساکنانش کوآلا‌ها و گورکن‌های انسان‌نما بودند.
کد خبر: ۱۴۳۵۱۴۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۱۹

خاطرات کاغذی
یک پسر ۱۲ ساله اینوئیت (اسکیمو‌های کانادا و گرینلند برای اشاره به قوم خود از واژه اینوئیت استفاده می‌کنند. در تقابل با آنها، برای اشاره به اسکیمو‌های سیبری نام یوپیک استفاده می‌شود) که برای یافتن پدر گمشده خود سفری را آغاز می‌کند.
کد خبر: ۱۴۳۴۹۳۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۱۸

خاطرات کاغذی
فراز و نشیب های یک گیاه فرازمینی به نام «کلروفیل» که به دلیل خرابی شاتل فضایی والدینش، مجبور می شود روی زمین فرود بیاید. در این سیاره آلوده کیهان، این موجود کوچک و شکننده در اختیار یک گیاه شناس میلانی، پروفسور «اراسموس» قرار می گیرد. 
کد خبر: ۱۴۳۴۷۴۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۱۷

نیازمندی ها