برچسب ها - مریم فلاح

خاطرات کاغذی
ماجرا در یک ایستگاه راه‌آهن بزرگ و مدرن اتفاق افتاد؛ جایی که مسئولان ایستگاه و البته قطار‌ها شاهد هر داستان ریزودرشتی هستند. قطار کوچولوی قرمزرنگی که دیگر سال‌های خدمتش به مسافران به سر آمده و حالا دیگر وقت آن رسیده که به خاطر قدمتی که دارد، به موزه سپرده شود.
کد خبر: ۱۴۵۳۰۳۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۲/۰۱

خاطرات کاغذی
به محض اینکه خورشید از پشت کوه‌ها سر می‌زد و روز خدا شروع می‌شد سه تا موش خرمای کوچولو سرو کله شان از لابه لای صخره‌ها وبوته‌ها پیدا می‌شد. محل زندگی آن‌ها واقع در یک پارک ملی بود و از اینرو خواه ناخواه در طول روز با انسان‌هایی که به این پارک می‌آمدند، مواجه بودند.
کد خبر: ۱۴۵۲۸۷۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۱/۳۱

خاطرات کاغذی
ماجرا‌های دو وزغ سبز رنگ مکزیکی کم‌هوش به نام‌های «تورو» و «پانچو» که آن‌ها را با کلاه پهن و آفتابگیر سنتی مکزیکی می‌دیدیم. تورو چاق و قد کوتاه و دوستش پانچو به عکس او لاغر و قد بلند بود.
کد خبر: ۱۴۵۲۷۲۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۱/۲۹

خاطرات کاغذی
هرآنچه از افسانه‌های کلاسیک مشهور سراغ داشتیم را در این مجموعه کارتونی به‌صورت وارونه می‌توانستیم به تماشا بنشینیم؛ ماجرا‌هایی از شاهزاده‌ها، مادرخوانده‌ها، پری‌ها، ملکه‌های شریر، جادوگر، دیو و... که با یک پیچش مدرن احمقانه توسط شاهزاده‌ای نه‌چندان جذاب ارائه می‌شدند.
کد خبر: ۱۴۵۲۴۹۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۱/۲۸

خاطرات کاغذی
داستان این مجموعه درباره یک چرخ‌وفلک جادویی (از نوع کالسکه اسبی چرخان) متعلق به «آقای راستی» است که در وسط یک باغ جادویی قرار دارد، اما بچه‌ها از آن استفاده نمی‌کنند تا این‌که با آمدن تعدادی شخصیت عجیب و سحرآمیز، اتفاقات دیگری رقم می‌خورد و هر بار ماجرا‌های جالبی پیش می‌آید.
کد خبر: ۱۴۵۲۳۱۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۱/۲۷

خاطرات کاغذی
هر داستان با شب بخیر گفتن مادر جیمی به پسرک و بستن دراتاق خواب شروع می‌شد، به محض اینکه مادر پایش را از اتاق بیرون می‌گذاشت جیمی از تختش بیرون می‌آمد و همزمان می‌دیدیم سگ جیمی از زیر تخت بیرون می‌آمد در حالی که چراغ قوه‌ای را به دهان گرفته بود.
کد خبر: ۱۴۵۲۰۹۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۱/۲۶

خاطرات کاغذی
ماجراهای جنایی وصد البته تخیلی دو برادر به نام‌های «جی‌جی و جوجو» که در شرارت و خلافکاری اول بودند، البته با توجه به فضای کمیک ماجراها مرتبا شاهد خرابکاری و چولمن بازی آنها بودیم. جالب این‌که آنقدر اعتماد به نفس کاذب داشتند که یک شرکت تاسیس کرده بودند با عنوان«شیطنت بین‌المللی» تا از این طریق همیشه در دسترس مردم باشند! اما با حضور آنها امیدی به برچیده شدن تبهکاران نبود، چراکه سرشار از بی‌کفایتی محض بودند. برادر بزرگ‌تر، جوجو که لاغر و قدبلند بود
کد خبر: ۱۴۵۱۹۲۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۱/۲۵

خاطرات کاغذی
صرف‌نظر از سلسله‌داستان‌های «لولک و بولک» که با عنوان دوقلوهای جهانگرد نیز شناخته می‌شود، اگر خاطرتان باشد یک کارتون تک‌قسمتی هم بود که در آن این زوج هنری بانمک چگونگی رعایت مقررات راهنمایی و رانندگی و موارد مرتبط با این موضوع را به بچه‌ها آموزش می‌دادند.
کد خبر: ۱۴۵۱۷۶۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۱/۲۴

خاطرات کاغذی
سفیدبرفی که هر دو والدین خود را از دست داده‌، شاهدختی است که با ملکه، نامادری شریر و خونسرد خود، زندگی می‌کند. ملکه از ترس این‌که زیبایی سفیدبرفی بیشتر از زیبایی او نباشد، مجبورش می‌کند به‌عنوان خدمتکار برایش کار کند و روزانه از آینه جادویی خود می‌پرسد «چه‌کسی زیباترین است» و آینه همیشه جواب می‌دهد «ملکه زیباترین است» تا او خشنود شود.
کد خبر: ۱۴۵۱۴۷۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۱/۲۰

خاطرات کاغذی
در خانه ویلایی قشنگ، مردی که همسرش را از دست داده بود با تنها دخترش "سیندرلا" زندگی می کرد. او پدر مهربانی بود و چون فکر می کرد دخترش به مراقبت مادری دلسوز احتیاج دارد با زنی که دو دختر داشت،ازدواج کرد. اما گردش روزگار سرنوشت دیگری را برای سیندرلا رقم زد. با مرگ آن پدر مهربان، خصلت واقعی نامادری نمایان شد.
کد خبر: ۱۴۵۱۳۱۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۱/۱۹

خاطرات کاغذی
در داستان، نامه‌ای از یک موش شهر به موش خانه‌ای می‌رسد که در حسرت شهر است. داستان در مورد موشی است که می‌خواهد سوار قطار به شهر برود، اما از سرعت پرتنش خسته می‌شود و در نهایت به مکانی آرام و آرام بازمی‌گردد.
کد خبر: ۱۴۵۱۱۴۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۱/۱۸

خاطرات کاغذی
این کارتون، داستانی مشابه کارتون رومانیایی «جیرجیرک و مورچه» داشت؛ با این تفاوت که این‌بار تلاش، سختکوشی و آینده‌نگری مورچه‌ها مورد توجه و درس عبرت‌گرفتن جناب ملخ واقع می‌شد.
کد خبر: ۱۴۵۱۰۲۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۱/۱۷

خاطرات کاغذی
داستانی محلی درباره ماجرای عجیبی که برای پیرمردی هیزم‌شکن اتفاق افتاد. مرد مسن مهربانی که به‌طور کاملا اتفاقی درحالی‌که موقع صرف ناهار، آماده خوردن کوفته‌برنجی‌اش بود به یکباره کوفته از دستش رها شد و قل خورد و به درون سوراخی کوچک در زمین افتاد.
کد خبر: ۱۴۵۰۷۸۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۱/۱۵

خاطرات کاغذی
ماجرای مسابقه خرگوش و لاک‌پشت از آن داستان‌های بسیار شنیده شده‌است که به‌کرات انیماتور‌ها به آن پرداخته‌اند. یکی از قدیمی‌ترین نسخه‌های کارتونی این داستان همانی بود که تحت عنوان قصه کوچولو‌ها (سه بچه میمون در سه رنگ قرمز، آبی و زرد به نام‌های عینکی، تپلی و کوچولو برای‌مان تعریف می‌کردند) به تماشا می‌نشستیم.
کد خبر: ۱۴۵۰۶۴۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۱/۱۴

خاطرات کاغذی
ماجرا در سرزمین افسانه‌ای به نام «پرایدین» و به لحاظ تاریخی در قرون وسطی می‌گذرد. داستان درباره امپراتوری شروری به نام «شاه شاخدار» که امیدوارانه در پی در اختیار گرفتن یک دیگ جادویی باستانی است که می‌تواند در رسیدن به آرزوی تسخیر جهان به او کمک کند اما در برابر نقشه شوم شاه، پسری جوان به نام «تاران» همراه با گروهی از دوستانش از‌جمله شاهزاده خانم، تلاش می‌کند تا دیگ جادویی سیاه را قبل از این‌که به دست نیروهای اهریمنی بیفتد، پیدا کند و با تخریب آن اجازه ندهند تا پادشاه شاخدار بر جهان حکومت کند.
کد خبر: ۱۴۵۰۵۰۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۱/۱۳

خاطرات کاغذی
رُکیتا موجودی بود شیطان‌صفت و شاید هم اصلا خود خود شیطان که وجودش را در هیبت حیوانی سیاه‌رنگ، شاید شبیه به بز نشان می‌داد. مضمون داستان‌های این مجموعه کارتونی حکایت از وسوسه‌های شیطانی داشت و به این ترتیب فارغ از هر جنبه نصیحت‌گونه‌ای از تقابل خیر و شر برای بچه‌ها می‌گفت و این‌که باید طوری زندگی کنند که همیشه در زندگی‌شان خیر بر شر پیروز شود.
کد خبر: ۱۴۴۹۶۰۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۲/۲۶

خاطرات کاغذی
شکارچی پیر، یک فعال زیست‌محیطی و مدافع و حامی حیات‌وحش در مناطق سردسیر و برفی قطب شمال بود. شکارچی که مردی مسن و باتجربه بود برای محافظت از حیوانات منطقه که قرار بود به زودی طعمه شکارچی حریص شوند مرتبا در حال تعقیب او بود.
کد خبر: ۱۴۴۹۲۵۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۲/۲۳

خاطرات کاغذی
یک استاپ موشن جذاب در مورد چاهی که هر کسی از آب آن بنوشد به الاغ تبدیل می‌شود.
کد خبر: ۱۴۴۸۸۳۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۲/۲۱

خاطرات کاغذی
در میان سگ‌های کارتون‌های دوران کودکی‌مان، برخی از آن‌ها به قدری حضورشان خالی از خاطره و بی‌حاشیه است که حتی با دیدن تصاویری از این کارتون‌ها هم همچنان خاطرات بسیار کم‌رنگی برای‌مان تداعی می‌شود.
کد خبر: ۱۴۴۸۷۳۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۲/۲۰

خاطرات کاغذی
سه موش که نگهبان یک مغازه سوسیس فروشی بودند، مدام با گروهی از گربه‌ها درگیر شده و در مواجهه با آن‌ها آزار و اذیت می‌شدند. یک روز گربه Eye Patch کتابی را به سمت موش‌ها پرتاب کرد که باعث شد سرنوشت موش و گربه‌بازی‌ها سمت‌وسوی دیگری پیدا کند.
کد خبر: ۱۴۴۸۵۱۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۲/۱۹

نیازمندی ها