رامبد جوان این بار ذهن بازیگوش و خلاقش را به جای طنازی و روایتی کمیک، برای به تصویرکشیدن فیلمی هیجانانگیز و سیاه با مایههای اکشن به کار میگیرد و با «نگار» وجهی دیگر از تواناییاش را به رخ میکشد. البته از آنجا که تجربهگرایی و تکیه بر فرمهای مختلف، در عرف سینمای ما به غلط امری پسندیده نیست، این مواجهه لاجرم با نقد و نظرهایی فراوان هم روبهرو خواهد شد، هم از طرف تماشاگران عام که چندان با چنین فیلمها و روایتهای غیرمتعارف عجین نیستند و برای روبهرو شدن با این نوع فیلمها تربیت نشدهاند و هم از سوی برخی منتقدان و تماشاگران نخبه سینما و خورههای فیلم که این اثر را با نمونههای اصیل و مشهور سینمای جهان مقایسه میکنند و ادای کوئینتین تارانتینو و دیوید لینچ درآوردن را مثل پتک بر سر جوان و گروه سازنده میکوبند.
نگار البته فیلمی بینقص نیست و انتظارات تماشاگر شیفته به خلاقیت و نوآوری و جذابیت را چندان برآورده نمیکند و لحظات غیرضروری کم ندارد، اما داشتههای مهمی برای دوست داشتن دارد. طرح رامبد جوان خودش اولین امتیاز است؛ یعنی دختری جوان که متوجه مرگ مشکوک پدرش میشود و برای روشن شدن واقعیت تا ته ماجرا میرود تا هم از پدرش اعاده حیثیت کند و هم گناهکاران را به شیوهای زنانه به سزای اعمالشان برساند، اما سهم مهم احسان گودرزی، نویسنده فیلمنامه را در نگار نمیتوان نادیده گرفت، او ذهن رها و مستعدِ کابوسش را پیشتر در تئاتر به کار گرفته و بازی او را در نقشی عجیب و غریب در فیلم مالیخولیایی اژدها وارد میشود به یاد داریم. این رفت و برگشتهای مدام میان خیال و واقعیت در نگار متاثر از فضای فیلم مانی حقیقی هم میتواند باشد. مضاف بر اینکه در این سفره وهم و واقعیت و تخیل مغزفرسا که جوان در این فیلم پهن کرده، بجز گودرزی، مانی حقیقی هم حتما از ذهنِ خرابِ خوبش برای نگار مایه گذاشته است. ضمن اینکه نقش یکی از آدم بدهای قصه را هم بازی میکند.
بجز فیلمنامه سخت فیلم و کارگردانی باطراوت جوان، باید از موسیقی متناسب و سحرانگیز کریستف رضاعی، صدابرداری وحید مقدسی، صداگذاری حسین ابوالصدق، طراحی صحنه امیرحسین قدسی، طراحی لباس نگار نعمتی هم به عنوان نقاط قوت فیلم یاد کرد. همینطور باید به بهرام دهقان به عنوان تدوینگر و بهرام بدخشانی به عنوان مدیر فیلمبرداری فیلم هم اشاره کرد، بویژه بدخشانی که به عنوان یک مدیر فیلمبرداری پیشکسوت، مانند یک جوان در ثبت تصاویر پرتحرک فیلم، اکتیو و پرانرژی عمل میکند. حضور ارشا اقدسی هم باعث شده صحنههای اکشن فیلم جاندار باشد و کمتر کسی در بحبوحه سکانسهای زد و خورد، از روی تمسخر به آن بخندد.
وجود اسبها در قصه و برخی سکانسها، بجز کارکرد مفهومی و مرتبط با داستان، به یک المان زیبایی شناسانه هم تبدیل میشود و همینطور آن گلخانه که برخلاف فضای آرام و لطیفش، ترسیمی دگرگونه مییابد و هربار که نگار به آنجا میرود، باید منتظر حادثهای باشیم. اینها سینماست و کمتر فیلمی در سینمای ما سعی میکند به لحاظ بصری، شناسنامه و هویت برای خود دست و پا کند.
باید به انتخاب و بازی خوب محمدرضا فروتن هم اشاره کرد که پیمان، نقشی متفاوت در کارنامهاش محسوب میشود. ضمن اینکه در صحنههای ابراز عشق، ما را یاد فروتن اصل و بیهمتای سالهای اولیه حضورش در سینما میاندازد. ظاهرا قرار بود این نقش را پیمان معادی بازی کند. حالا که فیلم را دیدم، گمان میکنم فروتن سنخیت بیشتری با این کاراکتر دارد و توانسته ابعاد مختلف شخصیت شیفته نگار را بدرستی منتقل کند. علیرضا شجاعنوری هم به نقش فرامرز ولیان و پدر نگار بازی خوبی دارد و از آن متانت و آرامش موجود در چهره و صدایش، بهرهبرداری درستی شده است.
نگار جواهریان به عنوان بازیگر نقش نگار یکی از متفاوتترین بازیهایش را ارائه میکند؛ نقشی سخت و چالشبرانگیز که خیلی از بازیگران زن علاقهمند زورآزمایی و بازی در آن هستند. تصور بر این بود که رامبد جوان در آغاز زندگی مشترک، از همسرش در نقش و فیلمی بامزه و خندوانه طور بهره بگیرد، اما خود غلط بود آنچه میپنداشتیم و او از استعداد جواهریان در نقش و فیلمی یکسر متفاوت استفاده کرد. شاید حالا خود جوان هم از دیدن این شخصیت کمنظیر سینمای ایران با این حجم از روحیه مرگبار و انتقامجو و مردافکن تعجب کرده باشد و این سوال را مطرح کند: نگارا این همه قهر و غضب چیست؟/ دلت بر ما نمیسوزد سبب چیست؟
علی رستگار
سینما
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد