این آدمهای گم در آمارها سوژه ما هستند؛ آدمهای کمسن و سالی که شانه به شانه ما راه میروند، کنارمان مینشینند، رابطه خونی با ما دارند، اهل محلهمان هستند، در جمعیت دانشآموزی شمرده میشوند و مخفیانه یا علنی سیگار دود میکنند.
گشتی در خیابان و حوالی مدرسه
گشت اول: ساعت از 14 گذشته و پسرها دستهدسته در پیادهرو پخش شدهاند؛ دبیرستانیاند با هیکلهای درشت و صداهای مردانه. باهم شوخی میکنند، میخندند، جک میگویند و به سر و کول هم مشت میزنند و میروند، هرکدام به سمتی، با موتور، دوچرخه، اتوبوس یا پیاده.
زوم میکنیم روی گروهی سه نفره، با موهای کرنلی، سیخسیخ و ژلزده، شلوارهای فاقکوتاه و مچپیچهای چرمی. یکیشان وارد مغازهای میشود، درست روبهروی مدرسه، نوشابهای میخرد، کیکی میگیرد و به دوستانش تعارف میکند؛ میخورند و قدم میزنند. خوردنیها که تمام میشود، پسر پاکتی سیگار از پلاستیکش بیرون میآورد، نوار نازک پیچیده به دور جعبه را باز میکند و با چند تقه، چند نخ سیگار به دوستانش تعارف میکند. یکیشان سیگاری برمیدارد و یکیشان «نه» میگوید، سیگاری هم گوشه لب خودش مینشیند و فندک، دو سیگار را روشن میکند.
گشت دوم: حوالی ساعت 15 است، یک روز بیآفتاب ابری. مدرسه تعطیل میشود و سیل پسران خاکستریپوش در خیابان پخش میشود. هیاهو فضا را پر کرده و ماشینها یکی در میان ترمز میکنند. تا سوپرمارکت محله راهی نیست. ازدحام دانشآموزان اطراف مغازه که تمام میشود، میرویم داخل و میپرسیم سیگار دارید؟ میشنویم بله، چه میخواهی؟ به شاگرد مدرسهایها هم میفروشید؟ این را ما میپرسیم و پاسخ میگیریم که چرا نفروشیم، مردی شدهاند برای خودشان.
گشت سوم: عصر است و نزدیک است خورشید تمام و کمال از آسمان برود. ایستادهایم نزدیک مدرسهای دخترانه، یک پیشدانشگاهی. دخترها آرامتر از پسرها هستند با حرکات نمایشی کمتر. مغازهای این نزدیکی نیست، جز سوپرمارکتی که فاصلهاش با مدرسه500 متری میشود. راست پیادهرو را میگیریم به سمت کوچههای پشتی. دو دختر با روپوش مدرسه در سکوت کوچهای ایستادهاند، نزدیک به هم، خیلی نزدیک. خیره که میشویم سیگار، لای انگشتهایشان پیداست؛ معلوم نیست سیگار را از سوپرمارکت حوالی مدرسه خریدهاند یا صبح که میآمدهاند از یکی از صدها مغازهای که در مسیر خانه تا مدرسه سیگار میفروشند.
قانون جامع کنترل دخانیات، پَر
قانون جامع کنترل دخانیات را اگر یکی از سرگردانترین قوانین کشور بنامیم، اغراق نکردهایم؛ قانونی که سال 85 تصویب شد، ولی نه آن اوایل ابهتی داشت و نه حالا بعد از ده سال. این قانون 26 مادهای سودای پاک ماندن اماکن عمومی را از سیگار داشت، اندیشه ممنوعیت عرضه سیگار در شعاع صدمتری مدارس، آرزوی فروخته نشدن سیگار به افراد زیر 18 سال و تبلیغ نشدن این کالای دخانی به هر شکل و شمایلی، ولی حالا که سیگار تقریبا در همه اماکن عمومی دود میشود، حالا که فیلمها و سریالها در قرق سیگاریان است و حالا که سیگار به جوانان و نوجوانان و حتی کودکان فروخته میشود و حتی بیشتر فروشندهها مجوز فروش سیگار نیز ندارند، بجاست که بگوییم قانون جامع کنترل دخانیات سرگردان است .
با اینکه هیچ آمار جامع و ملی درباره میزان شیوع مصرف دخانیات در جمعیت زیر 18 سال و بخصوص دانشآموزان وجود ندارد، اما اطلاعاتی که جمعیت مبارزه با دخانیات در اختیار ما میگذارد، نشان میدهد دودی شدن بخشی از دانشآموزان حقیقت دارد.
بخشی از این اطلاعات مربوط به مطالعهای است که سال 89 روی 380 دانشآموز پسر دوم دبیرستان شهر زاهدان انجام شد؛ مطالعهای که نشان داد 25 درصد دانشآموزان تجربه مصرف سیگار داشتهاند و میانگین سن شروع مصرفشان ده تا 15 سالگی بوده است.
بنابر اطلاعات جمعیت مبارزه با دخانیات، در مطالعه مشابهی که سال 90 روی 250 دانشآموز دبیرستانهای زرندیه انجام دادند نیز مشخص شد که 46درصد دانشآموزان تجربه مصرف سیگار و 65 درصدشان تجربه استعمال قلیان داشتهاند و بازهم در سال 94 در مطالعه دیگری تائید شد که 5/11 درصد دانشآموزان مورد مطالعه 14 تا 18 ساله که در فرهنگسراها و آموزشگاههای زبان انگلیسی شهر تهران تردد دارند، سیگار میکشند.اینها که در آمارها شمرده شدهاند، حتما یکی از همان نوجوان و جوانان در سن مدرسه هستند که هر روز همه ما ممکن است درحال خریدن و دود کردن سیگار از کنارشان بگذریم.
شاید «پادیار»ها کاری کنند
سقوط آزاد سن مصرف سیگار شاید باب میل مسئولان نباشد که در رسانهها درج شود، ولی حقیقتی است که خود بر آن باور دارند و اجرای آزمایشی طرح «پاد» سند قطعی آن است. پاد، مخفف طرح پیشگیری از دخانیات در مدارس است که چندسالی است درباره آن شنیده میشود، ولی از آبان امسال در شهر ورامین کلید خورده است .
خبر آغاز این طرح را علی طاهری، مدیر اجرایی جمعیت مبارزه با دخانیات به جامجم میدهد و تشریح میکند که کار در یک مدرسه پسرانه شش کلاسه (متوسطه اول) آغاز شده و بزودی در یک مدرسه دخترانه 12 کلاسه ادامه مییابد. در این طرح 33 دانشآموز پسر و 66 دانشآموز دختر به عنوان «پادیار» آموزش میبینند و آموختههای خود را درباره عواقب مصرف دخانیات و راههای مصون ماندن از آن به همسالان خود آموزش میدهند. طاهری میگوید در این طرح خانوادهها و مربیان مدرسه نیز تحت آموزش قرار میگیرند .
علاوه بر این موضوع، آموزش اصنافی که در شعاع صدمتری مدارس واقع شدهاند نیز در دستور کار است و طاهری میگوید درحال تعامل هستیم تا مغازهدارها از عرضه سیگار خودداری کنند و در پی جبران کاهش درآمدشان از راههای جایگزین باشند، مثلا شهرداریها از این فروشندگان حمایت کنند تا با سازوکارهایی، مشتریان بیشتری به این واحدهای صنفی معرفی شود.
با این حال، این طرح فعلا در مرحله آزمون و خطاست و فقط دو مدرسه در شهر ورامین را تحت پوشش دارد و برای اثرگذار بودن باید فراگیر شود، حتی به قول دکتر زهرا حسامی، مسئول درمان مرکز تحقیقات پیشگیری و کنترل دخانیات، اگر میخواهیم طرح مدارس بدون دخانیات را اجرا کنیم، باید ابتدا قانون جامع کنترل دخانیات را اجرایی کنیم؛ همان قانونی که هیبتش بهزعم ما ریخته است.
حسامی معتقد است از آنجا که مصرف دخانیات در کودکان و نوجوانان و جوانان تحت تاثیر گروه همسالان، استعمال دخانیات در خانواده، کنجکاوی، افسردگی و اضطراب، اعتماد به نفس پایین یا الگوگیری از گروههای محبوب مثل هنرمندان و ورزشکاران رخ میدهد، باید اقداماتی همهجانبه برای مصون نگهداشتن آنها انجام داد. نبود تفریح ارزانقیمت را نیز البته باید به این فهرست اضافه کرد؛ مشکلی که باعث میشود در کسانی که مهارتهای زندگی را بدرستی نیاموختهاند، به کنجکاوی برای مصرف سیگار ختم شود، خیلی هم ارزان، به اندازه هزینه کردن از یک پول توجیبی مختصر.
مریم خباز - جامعه جام جم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد