قدرت بین‌الملل گذار از آمریکا به آسیا

بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، دولتمردان آمریکایی استفاده از قدرت نرم را یکی از الگوهای برخورد با نظام جمهوری اسلامی مورد توجه قرار دادند اما آمریکایی‌ها با موضوعاتی مثل حقوق بشر، آزادی بیان، مباحث حقوقی و... برخوردی گزینشی داشته‌اند که این رویکرد باعث تضعیف جایگاه آنان در عرصه‌های جهانی، بین‌المللی، منطقه‌ای و داخلی شده است.
کد خبر: ۹۶۵۴۱۷

دکتر محمدعلی بصیری، تحلیلگر مسائل سیاسی و استاد علوم سیاسی دانشگاه اصفهان در گفت‌وگو با جام سیاست به تحلیل این رفتار دولتمردان آمریکا پرداخته است.

آیا قدرت آمریکا و تاثیرگذاری این کشور در جهان رو به افول است؟

در سال‌های اخیر گزارش‌ها، مطالب علمی، آثار و تالیفاتی که براساس آینده پژوهی در دانشگاه‌ها انجام شده است، نشان می‌دهد که تا سال 2050 دولت آمریکا از رتبه یک در سطح جهان تنزل پیدا می‌کند و رقبای عمده او از جمله چین جایگزین این کشور می‌شود. آمریکا در ده سال گذشته نسبت به رقبا در حوزه اقتصادی رشد دوم یا سوم را پیدا کرده، اما برخی کشورها مثل چین، هند و... جایگاه بهتری را نسبت به گذشته پیدا کرده‌اند.

در کارزار انتخاباتی ریاست جمهوری آمریکا، در حال حاضر، بیشترین انتقادهای آقای ترامپ نسبت به خانم کلینتون این است که در هشت سال گذشته دموکرات‌ها بین یک تا یک و نیم درصد رشد اقتصادی برای آمریکا رقم زدند. ترامپ این مساله را یک فاجعه برای ایالات متحده می‌داند و معتقد است که این کشور در حال تنزل به یک کشور جهان سوم است. طبعا برای آمریکا جبران کردن این ضعف براحتی مقدور نخواهد بود. دوم این‌که درگیری‌ها و هزینه‌های دفاعی و نظامی که آمریکایی‌ها به نام خودشان یا متحدانشان در این سال‌ها متحمل شدند و الان هم در حال ادامه دادن آن هستند، از جمله مسائلی است که باعث تضعیف اقتدار این کشور خواهد شد. سوم این‌که وجه آمریکا در میان کشورهای زرخیر به لحاظ منابع زمینی مثل نفت دیگر مثل سابق نیست.

چهارم این‌که امروز فرار سرمایه، تکنولوژی از غرب خصوصا آمریکا به شرق در یک دهه گذشته روند رو به تزایدی پیدا کرده است. به این معنا که امروز صاحبان فکر و تکنولوژی به جای سرمایه‌گذاری در کشوری مثل آمریکا ترجیح می‌دهند سرمایه‌های خود را به سمت کشورهای شرقی یا اتحادیه‌هایی مثل آ.سه.آن (انجمن ملل آسیای جنوب شرقی) ببرند. حتی نخبگانی که روزی و روزگاری به سمت غرب و آمریکا سرازیر بودند،‌ الان با توجه به ظرفیت‌هایی که در میان کشورهای شرقی برای جذب آنان وجود دارد بیشتر به این کشورها تمایل دارند. بنابراین مجموعه عوامل اقتصادی،‌ نظامی، علمی، فرهنگی و بازرگانی نشان می‌دهد که آمریکا رو به افول است اما در عین حال به آسانی نمی‌توان زمان سقوط آمریکا را پیش‌بینی کرد. اما در هر صورت می‌توان ادعا کرد که آمریکا دیگر قدرت مانور سابق خود را ندارد.

آیا انتقادهای مخالفان روی کار آمدن دموکرات‌ها درباره تنزل جایگاه بویژه اقتصادی آمریکا در طول هشت سال گذشته مورد قبول خانم کلینتون و هم حزبی‌ها اوست؟

آنها برای این‌که افکارعمومی آمریکا را به سوی خود هدایت کنند مدعی هستند که با وجود تلاش‌های صورت گرفته وضعیت ایالات متحده از این بهتر نمی‌توانست باشد. ما باوجود این‌که با تنزل جایگاه آمریکا مواجه هستیم اما همچنان رهبری جهان را به عهده داریم. البته درصدد القای این مطلب به افکار عمومی ایالات متحده هستند که اگر این رهبری و هدایتگری جهان از سوی ما استمرار یابد، تنزل جایگاه آمریکا روند کندتری را پیدا خواهد کرد و اگر مردم به رقبای ما اعتماد کنند و آنها روی کار بیایند تنزل آمریکا سرعت بیشتری به خود می‌گیرد.

در میان مولفه‌های تنزل جایگاه و قدرت آمریکا، شامل موضوعات سیاسی، اقتصادی، نظامی، علمی و فرهنگی کدام شاخصه از اهمیت بیشتری برخوردار است؟ مثلا آیا کم‌تاثیربودن و سرگردانی سیاست‌های آمریکا در بحرانی مثل سوریه به تضعیف جایگاه اقتصادی این کشور در منطقه و ارتقای جایگاه رقبای ایالات متحده برمی‌گردد؟

از دهه 90 به این طرف با مباحثی چون بهره‌گیری از قدرت نرم و سخت مواجه بودیم. واقعیت این است که بعد از جنگ سرد، نقش قدرت نرم محوری‌تر شده و کشوری که در قدرت نرم رشد کند، آثارش در قدرت سخت هم بروز پیدا می‌کند و اگر کشوری جایگاه ضعیفی در بهره‌گیری از قدرت نرم داشته باشد همان ضعف را در استفاده از قدرت سخت احساس خواهد کرد. امروز آمریکایی‌ها در قدرت نرم که شامل موضوعاتی مثل علم و تکنولوژی، فرهنگی، مباحث حقوقی و مباحث سیاسی از استانداردهای دوگانه استفاده می‌کنند. آنها شعارهای جهانشمول سر می‌دهند، اما عملکردی گزینشی و محلی دارند. این روند باعث شد که در افکار عمومی، جذابیت رفتارها و رویکردهای آمریکا در عرصه‌های فرهنگی، سیاست خارجی، حقوق بشر و اندیشه لیبرال دموکراسی آمریکا افول کرده و به تبع آن شاخص‌های قدرت سخت مثل توان اقتصادی، نظامی، بازرگانی و... آمریکا تنزل پیدا کند. به عنوان نمونه می‌توان از بحران سوریه یاد کرد. اگر آمریکا از قدرت نرم بالایی برخوردار بود می‌توانست بحران سوریه را مانند بحران اتمی ایران حل کند. در این بحران، آمریکا نمی‌تواند دیگر بازیگران را براساس مبانی و رویکردهای خود مجاب کند این است که در حوزه‌های نظامی هم کم می‌آورد. مثلا درگیری نظامی به راه می‌اندازد، اما نمی‌تواند بخوبی میدان را در دست خود بگیرد. هزینه هم کند و به سازماندهی نیروها هم می‌پردازد اما تحمل چنین هزینه‌هایی نتایج مثبتی را برای او به دنبال ندارد. این مساله ناشی از ضعف قدرت نرم آمریکاست.

آمریکا را می‌توان جزو اولین کشورهایی دانست که تاکید ویژه‌ای در حل مسائل سیاسی با بهره‌گیری از قدرت نرم دارد. آیا می‌توان چنین نتیجه‌گیری کرد که در عرصه‌ای که آمریکا جزو مدعیان آن به حساب می‌آید درمانده شده است؟ یا به عبارت دیگر در این میدان رقبایی برای آمریکا پیدا شده‌اند که بهتر از او عرصه‌گردانی می‌کنند؟

دقیقا همین‌طور است. طرح استفاده از قدرت نرم که از سوی نظریه‌پردازی به اسم جوزف نای مطرح شد به دلیل این بود که آمریکا در برابر قدرت ایران کم آورده بود. حال باید بررسی کرد که آن جنبه‌ای که باعث پیروزی مردم ایران در انقلاب، اداره جنگ، هدایت کشور در برابر فشار دیگر قدرت‌ها و مقاومت در مقابل تحریم‌ها شد چه بوده است. به هر حال نظریه‌پردازانی که این طرح را ارائه کردند، معتقد بودند که حتی استفاده محدود و کم از قدرت نرم می‌توان بخش بزرگی از قدرت سخت را مقابله، خنثی یا تعدیل کند. ارائه‌دهندگان این طرح بر این باور بودند که استفاده مطلوب از قدرت نرم باعث حاکم شدن هژمونی آمریکا بر دیگر نقاط جهان خواهد شد. اما استفاده از قدرت نرم زمانی مقدور خواهد بود که از جذابیت‌های لازم در میان افکار عمومی برخوردار باشد. اما قدرت نرم همراه با پارادوکس و تناقض باشد، طبیعتا اثر لازم را نخواهد داشت. آمریکایی در این زمینه‌ها نقاط ضعف اساسی دارند و مثلا در مقوله‌ای مانند حقوق بشر به صورت گزینشی یا دوگانه برخورد می‌کنند. چنین رویکردهای البته اعتبار آمریکا در بین میان افکار عمومی داخلی و خارجی پایین آورده و باعث ایجاد فرصت برای رقبای ایالات متحده در عرصه بین‌المللی شده است.

آیا جنبش‌های مردمی و شبکه‌های اجتماعی هم در کاهش قدرت آمریکا موثر بوده است؟

مسلما یکی از بخشی‌های قدرت نرم ناشی از شبکه‌های اجتماعی است. جنبش‌های مردمی هم استفاده موثری از این شبکه‌های اجتماعی داشته است. یکی از عوامل قدرت نرم حکومت‌ها و دولت‌ها بهره‌گیری از جنبش‌های مردمی و اجتماعی است و این جنبش‌ها یا انجمن‌های مردم نهاد هستند که پشیبان یا منتقدان سیاست‌های حکومتگران به‌شمار می‌آیند. امروز این گروه‌ها که در شبکه‌های اجتماعی نقش غیرقابل انکاری دارند از عوامل مهم در کاهش قدرت آمریکا در نظام جهانی، بین‌المللی، منطقه‌ای و داخلی هستند.

گفت‌وگو: فتاح غلامی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
تصویرسازی طلا

گفت‌و‌گوی جام‌جم با سامیار عبدلی شناگر طلایی ایران در بازی‌های همبستگی کشورهای اسلامی

تصویرسازی طلا

نیازمندی ها