این بهانهای شد تا ما با هفت معلم صحبت کنیم، هفت نفری که صادقانه از خشم گفتند و توضیح دادند چرا کاسه صبرشان در کلاس لبریز میشود و وقتی عنان از کف میدهند، چه میکنند تا آبی بر آتش خشمشان باشد.
محرومیت از ورزش
توکل واثقی/ مدیرمدرسه ابتدایی
من در رژیم گذشته دانشآموز بودم. آن وقتها در ده درس میخواندم و معلمی داشتیم که بچههایی را که مستحق تنبیه میدانست، 36 بار با ترکه انار میزد. یک بار هم مرا به ناحق زد. میگفت قصد داشتی امضا جعل کنی. در مدرسه ما فلک میکردند و بچهها را وادار به دروی محصولات. موقع مشق دیدن هم ورقههای دفتر را پاره میکردند تا کسی مشق دفعه قبل را نشان ندهد.
من از این روشها استفاده نمیکنم و اگر دانشآموزی کار اشتباهی کرد، او را از ورزش محروم میکنم؛ برای بعضیها یک جلسه محرومیت، برای بعضیها دو یا سه جلسه و برای عدهای محرومیت تا اطلاع ثانوی. این روش خوب جواب میدهد و از آن برای دانشآموزانی که تاخیر دارند، نظم مدرسه را رعایت نمیکنند، درس نمیخوانند یا با بقیه بچهها کتککاری میکنند، استفاده میکنم. البته بعد از مدتی با هماهنگی یکی از معلمان و به صورت صوری، از او به عنوان میانجی استفاده میکنم تا ضامن آن دانشآموز شود تا شاید وسیلهای باشد برای جلوگیری از تکرار رفتار اشتباه او.
میدانم بعضی مدیران، مثلا دانشآموزی را که دیر به مدرسه آمده، وادار میکنند آشغال حیاط را جمع کند که اصلا کار پسندیدهای نیست. این کار غرور دانشآموز را جریحهدار میکند. من تا به حال دانشآموزی را نزدهام چون معتقدم اگر بچهای دو بار سیلی بخورد، دفعه سوم سیلی خوردن برایش عادی میشود و اگر دو بار از کلاس بیرون شود، بار سوم خودش مشتاق میشود از کلاس بیرون برود.
تنبیه لازم است، ولی نه با این همه شدت
ابراهیم محمدی/ معلم دبستان
تنبیه بدنی چند سالی است پتکی بر سر معلمان شده، اما ما که دانشآموز بودیم، تنبیه بدنی رسم بود و هیچ وقت یادم نمیرود، کلاس چهارم ابتدایی معلمی داشتیم که به عنوان تنبیه با تکه چوبی کلفت 24 ضربه محکم به دست بچههای شلوغ و بینظم میکوبید. من هم از این ضربات بینصیب نماندم، آن هم بابت گناه نکرده. سال سوم ابتدایی نیز معلمی داشتیم که وقتی شیطنت میکردیم، از ما میخواست دستمان را زیر برف نگه داریم وبعد با آب بشوییم تا او با چوب روی دستمان بزند. خدا میداند وقتی کنار بخاری میرفتیم، تازه درد دستمان شروع میشد. برای همین تصمیم گرفتهام هرگز دانشآموزانم را این طور تنبیه نکنم واین همه شدت به خرج ندهم که مجروح شوند.
عصبانیت در کلاس درس اجتنابناپذیر است، اما معلم بهتر است مثل رعد و برق باشد و عصبانیتش مثل باران بر سر دانشآموزان نریزد. من هم تا به حال زیاد عصبانی شدهام؛ چه به خاطر درس نخواندن بچهها، چه برای همراه نداشتن وسایل و چه بابت مرتب نبودنشان در کلاس، ولی هیچ وقت دلم نیامده بچههای مردم را بزنم، طوری که هیچ وقت یادشان نرود.
این که برخی معلمها رفتارهای خشنی با دانشآموزان دارند، به علت نداشتن مهارت ارتباطی است و چون بلد نیستند نظم کلاس را حفظ کنند، رشته کار از دستشان خارج میشود و به تنبیه روی میآورند. ما که در دانشگاه تربیت معلم درس خواندهایم، هیچ وقت به ما نیاموختند یک معلم برای اداره کلاس به چه مهارتهایی نیاز دارد در حالی که در طول کار فهمیدیم معلمی هنر است و عشق میخواهد و فوت و فن دارد.
با این حال منکر نمیشوم در طول سالهای معلمی، بعضی وقتها از کوره دررفته و پشت گردنی یا ضربهای به دست بچهها زدهام؛ مثل چند سال قبل که مدیر یک مدرسه راهنمایی بودم و کلاس سومیها خودسرانه کلاس را تعطیل کردند و من با ضربات خطکش به کف دستشان تنبیهشان کردم.
علت عصبانیتم را توضیح میدهم
محمدنادری/ معلم دبیرستان
دانشآموزانی که درس نمیخوانند و نسبت به یادگیری بیاعتنا هستند یا شلوغ و بیانضباطاند، باعث عصبانیت من میشوند چون اینها ماهیت وجودی معلم را زیرسوال میبرند. وقتی چنین دانشآموزانی در کلاسم هستند، سعی میکنم عصبانیتم را به صورت خام بیرون نریزم یعنی بیمقدمه داد و فریاد نکنم یا به تنبیه بدنی و فحاشی رو نیاورم بلکه به جایش درباره علت عصبانیتم حرف بزنم. این باعث میشود دانشآموز مورد نظر بفهمد که من به چه دلیل عصبانی هستم و بقیه بچهها هم بدانند من از چه چیزهایی عصبانی میشوم و آن را انجام ندهند.
بنابراین من تا به حال تنبیه بدنی به شکل زد و خورد و فحاشی نداشتهام، اما چند بار دانشآموز را از کلاس بیرون انداختهام که یکدفعهاش دانشآموزی بود که وسط تدریس مدام سوالهای بیربط میپرسید. البته بعدا که فهمیدم این دانشآموز مشکل روحی و روانی داشته و رفتارش تحت کنترلش نبوده خیلی پشیمان شدم. بنابراین از همکارانم میخواهم قبل از عصبانی شدن از دانشآموزان آزاردهنده، از سلامت روحی و روانی آنها مطمئن شوند، چون گاهی دانشآموزانی که در دید ما عصیانگر و بیادب هستند، از مشکلات روحی - روانی رنج میبرند و بهتر است به جای کاربرد خشونت به فکر ارجاع آنها به مراکز مشاوره باشیم.
بیشتر انحراف از عصبانیت، کمتر پس ِگردنی
کمالالدین میرزنده دل/ معلم هنرستان
بیادبی و بیاحترامی بیدلیل، بیمسئولیت بودن دانشآموز نسبت به آینده و بیاعتنایی نسبت به درس، منرا بشدت عصبانی میکند، اما بیش از همه بیاحترامی به معلم. کاش مثل همه ادارات و سازمانهای دولتی که در ورودی ساختمان، مجازات توهین به کارکنان دولت را یادآوری کردهاند، در مدرسه هم حقوق معلم (و البته حقوق شاگرد) نوشته میشد.
البته بیادبی با شیطنت فرق دارد و من بچههای شلوغ و درسخوان را دوست دارم خیلی بیشتر از درسخوانهای ساکت، اما با بیادبی بیعلت اصلا کنار نمیآیم. اوایل که تازه معلم شده بودم، هفتهای یک بار از تنبیه بدنی استفاده میکردم، اما حالا بعد از 26 سال تدریس، تعداد تنبیه بدنی من به سالی یکبار یا کمتر رسیده. حالا بیشتر عصبانیتم را نادیده میگیرم؛ مثلا صحبتم را قطع میکنم، چند دقیقه ساکت میمانم، به یکی از بچههای کلاس (به جای دانشآموز خاطی) خیره میشوم و در کلاس قدم میزنم. با این روشها دانشآموز خاطی حساب کار دستش میآید. با این حال بعضی وقتها از پس گردنی هم استفاده میکنم چون تنبیه (و تشویق) سلاح معلم است، در مقابل دانشآموزانی که نه از نمره و نه از پدر و مادر نمیترسند.
مشکلات رفتاری را ریشهیابی میکنم
ثریا مطهرنیا/ معلم ابتدایی روستا
من از مخالفان سرسخت تنبیه بدنیام و تا به حال از آن استفاده نکردهام، با این که در کلاس درس به دلایل مختلف عصبانی میشوم. زمانی که معلم، بچهای را تنبیه بدنی میکند اولین چیزی که یاد میگیرد این است که وقتی من هم بزرگتر شدم میتوانم دیگران را بزنم و تنبیه کنم. پس معلم ناخواسته و غیرمستقیم خشونت را به کودک و نوجوان آموخته یا وقتی به خاطر درس نخواندن او را تنبیه کرده، اعتماد به نفس را از او گرفته و دلهره به جانش انداخته است.
به همین دلایل من وقتی دانشآموزی ناهنجار دارم، به جای تنبیه، دنبال ریشههای رفتار او میگردم؛ مثل نقی، دانشآموز اولین سال تدریسم که مشکل اخلاقی داشت و بعد از بررسی زیاد فهمیدم خانوادهاش همه اینطورند و مثل احمد که همه بچههای مدرسه را میزد و پس از دقیق شدن در زندگیاش متوجه شدم او مادری بسیار پرخاشگر دارد که حتی شوهرش را کتک میزند.
از خودخوری تا تکلیف اضافه
محسن شاهحسینی/ معلم دبستان
چند موضوع است که مرا واقعا عصبانی میکند: صحبت کردن دانشآموزان هنگام تدریس، بیتوجهی به درس، همراه نیاوردن کتاب ودفتر و وسایل، ننوشتن تکالیف یا انجام ناقص، بیادبی با همکلاسیها در حضور معلم، فضولی بیش از حد، خنده و بامزگی نابجا هنگام تدریس، یاد نگرفتن درس، بعد از معلم به کلاس آمدن، غیبت مکرر، بیاعتنا بودن به مسائل انضباطی، کثیف و نامرتب بودن دانشآموز، ضعیف بودن پایه تحصیلی و بالاخره دخالت اولیای دانشآموز در تدریس.
من این عصبانیتها را به روشهای مختلف کنترل میکنم؛ از خودخوری گرفته تا قدم زدن در کلاس، عوض کردن موضوع بحث یا تدریس، شستن دست و صورت، خارج شدن از کلاس، فرستادن صلوات، خنده تلخ زدن و سکوت.
وقتی خیلی عصبانی میشوم سعی میکنم از تنبیه بدنی استفاده نکنم و به جایش اخم کنم، چند دقیقه ساکت در کلاس بایستم، گاهی داد بزنم، از دانشآموز بخواهم گوشه کلاس بایستد و به خطایش فکرکند یا در مورد اشتباهی که کرده، یک انشا بنویسد. محرومیت از ورزش، دادن امتیاز منفی به دانشآموز و حذف ستارههایش از جدول تشویقی و بالاخره دادن تکلیف به دانشآموز خاطی بیش از تکلیفی که بقیه بچهها مینویسند از بقیه روشهای تنبیهی است که استفاده میکنم.
با مشق تنبیه میکنم
سهیلا خارایی/ معلم مدرسه کپر
از شاگردانم هم که بپرسید، تایید میکنند که من همیشه خندان هستم و به هیچ وجه بچهها را تنبیه بدنی نمیکنم، البته عصبانی میشوم ولی نه خیلی زیاد. زمانی که بچهها مشق ننویسند یا بعد از چند بار امتحان گرفتن از یک درس باز هم نمرهشان کم شود، عصبانی میشوم. این جور وقتها از بچهها میخواهم چند بار از روی سوالات و جوابهایی که بلد نیستند، بنویسند. من شاگردانم را با مشق نوشتن تنبیه میکنم که به نظرم خیلی بهتر از تنبیه بدنی است.
من از تنبیه بدنی خاطره خیلی بدی دارم و تا زندهام، فراموش نمیکنم. کلاس چهارم دبستان بودم و یک روز درس نخوانده بودم. حدود ده نفر بودیم که همین وضع را داشتیم. آن روز معلم یک سطل آب یخ آورد و از ما خواست دستهایمان را داخل سطل بگذاریم. بعد یک برگ تازه خرما را چید و با آن ما را زد. این صحنه همیشه در ذهن من است و دوست ندارم خودم آن را تکرار کنم. برای همین هیچ وقت شاگردانم را نمیزنم.
مریم خباز
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
بهتاش فریبا در گفتوگو با جامجم:
رضا کوچک زاده تهمتن، مدیر رادیو مقاومت در گفت گو با "جام جم"
اسماعیل حلالی در گفتوگو با جامجم: