در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
زوج عاشقی که همیشه در سفر و تفریح بودند و هرچه زمان میگذشت آنها از هم دور که نشدند هیچ، حتی بیشتر از دوران نامزدی به هم نزدیکتر شدند. هر کس شور و هیجان و عشق آنها را میدید تصور میکرد که این زوج هرگز از هم جدا نخواهند شد. هیچ وقت اجازه ندادند عشقشان قدیمی، کهنه و تکراری شود. اما کسی تصورش را هم نمیکرد که این زوج فقط برای یک جر و بحث ساده کارشان به کتککاری و دادگاه خانواده بکشد. ماجرای کشمکش این زن و شوهر در آخرین مسافرت آنها به یکی از شهرهای شمالی کشور آغاز شد.
سرقت شوم
شبی دنیا و عبدالرضا بعد از خوردن شام از یک رستوران بیرون آمدند و با صحنه سرقت خودروی دنیا روبهرو شدند؛ خودروی گرانقیمتی که دنیا آن را به تازگی خریده بود و علاقه زیادی به آن داشت. بعد از این اتفاق بود که خشم دنیا به دلیل سهلانگاری عبدالرضا بیحد و اندازه شد و در نهایت این درگیری با کتککاری و قهر پایان یافت. آنها به محض برگشتن به تهران، مستقیم راهی دادگاه خانواده شدند و تصمیم به جدایی گرفتند.
وقتی قاضی عموزادی، رئیس شعبه 268 دادگاه خانواده از این زوج برای درخواست طلاقشان توضیح میخواهد، این دو شروع به صحبت میکنند و با صدای بلند هرکدام سعی میکند رشتهکلام را خودش به دست بگیرد. اما با تذکر قاضی در نهایت عبدالرضا رشتهکلام را در دست میگیرد و چنین میگوید: من و دنیا سه سال پیش با هم ازدواج کردیم. هر دو از خانوادههای ثروتمندی بودیم و هیچ مانعی بر سر راهمان وجود نداشت. ما عاشق هم بودیم و به هم قول دادیم که زندگی شاد و خوبی برای هم فراهم کنیم. همین هم شد. بعد از ازدواج اجازه ندادیم چیزی یا اتفاقی خوشی ما را برهم بزند. مثل بچهها شده بودیم. فقط در حال سفر و خوشگذرانی بودیم و همیشه سعی میکردیم شاد باشیم. مرتب مهمانی ترتیب میدادیم و برای هم هدیههای زیبا میخریدیم، طوری که هر کس ما را میدید تصور میکرد در دوران نامزدی به سر میبریم. هیچ اختلافی با هم نداشتیم. اگر هم اختلافی پیش میآمد، سعی میکردیم با صحبت آن را حل کنیم. من و دنیا زندگی شاد و خوبی با هم داشتیم. اما همه چیز در عرض یک ثانیه به هم ریخت. نمیدانم چشممان زدند یا خودمان اشتباه کردیم. ولی هرچه بود، آن شب شوم زندگی من و دنیا به آخر خط رسید و برای همیشه تمام شد.
او ادامه میدهد: من و دنیا چند روز پیش تصمیم گرفتیم با هم به یکی از شهرهای شمالی کشور برویم. میخواستیم کمی تفریح کنیم. برای همین بار سفر را بستیم. یک شب با هم به رستورانی در یک جای خلوت رفتیم، اما بعد از صرف شام وقتی سراغ خودرویمان رفتیم، سر جایش نبود. چند لحظه بیشتر طول نکشید تا متوجه شویم خودرویمان دزدیده شده است. در واقع خودروی «آزرا»ی دنیا بود که بهتازگی برای خودش خریده بود. دنیا دوست داشت این سفر را با خودروی او برویم. برای همین به جای خودروی من با خودروی دنیا راهی سفر شدیم، اما از بخت بد آن را دزدیدند. در حالی که به شدت عصبانی و ناراحت بودم و داشتم با پلیس تماس میگرفتم، ناگهان دنیا شروع کرد به فحاشی و توهین و مرتب میگفت که این سرقت به دلیل سهلانگاری من بوده است. چون یکی دو بار یادم رفته بود خودرویمان را قفل کنم، دنیا میگفت حتما این بار هم یادم رفته در خودرو را قفل کنم. برای همین آن را براحتی سرقت کردهاند. هرچه به او گفتم من آخرین بار در خودرو را قفل کردم، فایدهای نداشت.
دنیا برای یک ماجرای ساده هر چه دلش خواست به من گفت و جلوی مردم تحقیرم کرد. به سراغش رفتم تا ساکتش کنم، اما او به من حمله کرد و کار به کتککاری کشید. خودم هم از این رفتارش تعجب کردم. بعد از آن شب من و دنیا حتی یک کلمه هم با هم صحبت نکردیم. بعد از انجام کارهای شکایت هم به تهران برگشتیم و هر دو در تصمیمی مشترک، برای طلاق راهی دادگاه خانواده شدیم.
در این لحظه زن نیز به قاضی میگوید: آقای قاضی، من مطمئن هستم که سرقت خودرویم به دلیل سهلانگاری عبدالرضا بوده است وگرنه نمیتوانستند آن خودرو را براحتی سرقت کنند. ولی عبدالرضا به جای اینکه اشتباه خودش را بپذیرد، با من دعوا کرد و مرا کتک زد. مردی که دست روی همسرش بلند کند، قابل اعتماد نیست. تازه متوجه شدم که در این سه سال هم عبدالرضا به دروغ ادعای عاشقی میکرده است. چون مردی که عاشق باشد، در خیابان همسرش را جلوی همه کتک نمیزند. برای همین حتی یک لحظه هم نمیخواهم در کنار این مرد زندگی کنم.
در پایان، قاضی رسیدگی به این پرونده را به جلسه آینده موکول میکند و از این زوج میخواهد که بیشتر در مورد طلاق فکر کنند.
اول مهار خشم بعد گفتوگو
دکتر مریم رامشت، روانشناس : در گذشته طلاق به دلایلی خیلی سخت اتفاق میافتاد. زنان از ترس تنهایی و مردان هم به دلیل رعایت برخی از سنتها، با مشکلات و اختلافات زناشویی مبارزه میکردند و به طلاق فکر نمیکردند. آنها از طلاق میترسیدند، از اینکه شناسنامههایشان با این مهر سیاه شود، واهمه داشتند. اما در دنیای امروز همه چیز متفاوت شده است.
زنان دیگر ترسی از طلاق و جدایی ندارند. بیشترشان به استقلال مالی رسیدهاند و تصور میکنند بعد از طلاق میتوانند براحتی به زندگی خود ادامه دهند. مردان هم دیگر حاضر به تحمل سختیها نیستند. همین میشود که کوچکترین اختلاف و درگیری میان زوجها میتواند به طلاق ختم شود. آنها سعی نمیکنند به خودشان سختی بدهند، وقتی یک اختلاف یا مشکل را سر راه خودشان میبینند، تصور میکنند ادامه زندگی برایشان ممکن نیست. آنها بدون اینکه به عواقب کار خودشان فکر کنند، جدایی را انتخاب میکنند. تصور میکنند با طلاق میتوانند به اختلافات پایان دهند. در صورتی که آنها اگر به جای جنجال و بزرگ کردن یک مشکل با هم صحبت کنند و از طریق حرف زدن، سعی کنند آن اختلاف یا مشکل را از بین ببرند، خودشان به طلاق و جدایی میخندند.
این زوجها که معمولا جوان هستند، راه برخورد با اختلافات را بلد نیستند، برای همین بدترین راهحل را انتخاب میکنند و به جای صحبت و مشاوره، راهی دادگاه خانواده میشوند. آن هم بدون اینکه به عواقب طلاق و جدایی فکر کنند. بنابراین بهتر است زوجهای جوان چه پیش از ازدواج و چه در برخورد با اختلافات، مهارتهای کنترل خشم و انتخاب راه حل مناسب را یاد بگیرند تا بتوانند راحت تر با مشکلات زناشویی روبهرو شوند.
سیما فراهانی
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
رییس مرکز جوانی جمعیت وزارت بهداشت در گفتگو با جام جم آنلاین:
گفتوگوی «جامجم» با سیده عذرا موسوی، نویسنده کتاب «فصل توتهای سفید»
یک نماینده مجلس:
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»: