شش ماه پیش بود که لیلا و دانیال برای بار دوم به عقد یکدیگر درآمدند. پس از 20 سال زندگی از هم جدا شده بودند، اما خبر ازدواج دخترشان باعث شد آنها دوباره صیغه عقدشان را جاری کنند. دانیال و لیلا این بار فقط به خاطر دخترشان با یکدیگر ازدواج کردند و زندگی مشترکشان آغاز شد.
کد خبر: ۹۲۳۲۰۱

ولی این زندگی مشترک فقط شش ماه دوام آورد و بعد از مراسم عروسی دخترشان دوباره از هم پاشید. این زن و شوهر به هم قول داده بودند تا عروسی دخترشان حرف طلاق را نزنند. به عهدشان هم پایبند ماندند. آن‌قدر که فردای روز عروسی به دادگاه خانواده رفتند تا برای بار دوم دادخواست جدایی را به قاضی ارائه دهند. آنها شش ماه اجباری در کنار هم زندگی کردند تا دخترشان راهی خانه بخت شود و بعد از آن خودشان راهی دادگاه خانواده شدند و دادخواست طلاق خود را به قاضی عموزادی، رئیس شعبه 268 دادگاه خانواده ارائه دادند. لیلا درباره ماجرای زندگی اش گفت: 20 سال است که شوهرم را تحمل می‌کنم. زندگی ما از همان روز اول هم میدان جنگ بود. من و دانیال سر هیچ مساله‌ای با هم تفاهم نداشتیم. همیشه دعوایمان می‌شد و با وساطت بزرگ‌ترها دوباره با هم آشتی می‌کردیم. یک سال از زندگی‌مان گذشت و آنقدر با هم دعوا کردیم که در نهایت تصمیم به جدایی گرفتیم، اما خبر مادر و پدر شدن مان باعث شد از این تصمیم منصرف شویم. ما به خاطر تنها دخترمان سعی کردیم در کنار هم زندگی کنیم و چشم برروی تمام اختلافاتمان ببندیم. همین هم شد. مدتی در کنار هم زندگی خوبی داشتیم و به خاطر تولد دخترمان خوشحال و خوشبخت بودیم، اما چند سال بعد دانیال باز هم بداخلاقی و بهانه‌های عجیب و غریب گرفتن را شروع کرد. این مرد آن‌قدر بداخلاق و خشن شده بود که در خانه‌مان حتی جرات تلویزیون نگاه کردن هم نداشتیم. دخترم وقتی بازی می‌کرد سرش داد می‌کشید و او را به گریه می‌انداخت. از کتک زدن‌هایش هم که نگویم بهتر است. کافی بود یک بار کاری خلاف میلش انجام می‌دادم آن وقت بود که مرا به باد کتک می‌گرفت. کم‌کم به رفتارهایش عادت کردم و ناراحت نمی‌شدم، اما روز به روز از او دورتر شدم تا جایی که نمی‌توانستم در یک خانه با او زندگی آرامی داشته باشم و رفتار خوبی از خودم نشان بدهم. من هم به یک زن پرخاشگر تبدیل شده بودم و به بهانه‌های مختلف با دانیال دعوا می‌کردم. در این میان نگران دخترم بودم که روز به روز افسرده‌تر می‌شد. او هم در کنار ما با سختی بزرگ می‌شد و حرفی نمی‌زد.

او ادامه داد: چند سال گذشت تا این که بالاخره من و دانیال تصمیم گرفتیم از هم جدا شویم. ما در این سال‌ها به خاطر دخترمان همدیگر را تحمل کردیم، ولی وقتی با خودمان فکر کردیم گفتیم که دخترمان در این زندگی بیشتر آسیب روحی می‌بیند. برای همین تصمیم گرفتیم به تمام جنجال هایمان پایان دهیم و از هم جدا شویم. می‌دانستیم اگر به دخترمان موضوع را بگوییم با طلاق ما مخالفت می‌کند. برای همین خودمان بی‌سر و صدا به دادگاه رفتیم و توافقی از هم جدا شدیم. بعد از جدایی بود که موضوع را به دخترمان گفتیم. می‌خواستیم او را مقابل عمل انجام شده قرار دهیم، اما دخترم بعد از شنیدن خبر طلاق ما بشدت ناراحت شد و گفت همین روز‌ها قرار بوده با ما درباره خواستگارش صحبت کند تا مراسم ازدواجش را مهیا کنیم. از شنیدن این خبر شوکه شدیم. دخترم ناراحت بود و می‌گفت خانواده پسر مورد علاقه اش، اگر بدانند ما از هم جدا شده‌ایم با این ازدواج مخالفت می‌کنند. با دیدن گریه‌های دخترم من و دانیال از کاری که کردیم پشیمان شدیم. برای همین تصمیم گرفتیم دوباره با هم ازدواج کنیم، تا مراسم خواستگاری و عروسی دخترمان آبرومندانه برگزار شود. ما باز هم به عقد هم درآمدیم و مراسم خواستگاری تا جشن عروسی دخترم در مدت شش ماه برگزار شد. دخترمان بعد از ازدواج برای زندگی به خارج از کشور رفت. حالا دیگر من و دانیال هیچ انگیزه‌ای برای زندگی کردن در کنار هم نداریم و حالا که همه چیز با خوبی تمام شده تصمیم به جدایی دوباره گرفتیم.

در ادامه شوهر این زن نیز به قاضی گفت: من و لیلا به هیچ عنوان نمی‌توانیم در کنار هم زندگی کنیم و اگر این همه سال همدیگر را تحمل کردیم فقط به خاطر دخترمان بوده است. ما برای این که عروسی او به‌هم نخورد، دوباره با هم ازدواج کردیم. ولی حالا که او نیست ما هم باید هرچه زودتر برای همیشه از هم جدا شویم.

در پایان تلاش قاضی برای منصرف کردن این زوج از جدایی بی‌نتیجه ماند و در نهایت حکم طلاق دانیال و لیلا برای بار دوم صادر شد.

سکوت نکنید

دکتر مریم رامشت/ روان‌شناس: گاهی اوقات زن و شوهر به دلیل اختلافات کهنه و قدیمی دیگر نمی‌توانند در کنار هم زندگی کنند. زنان و مردان در زندگی مشترکشان گاهی اوقات به مرحله‌ای می‌رسند که احساس می‌کنند دیگر نباید در کنار هم ادامه دهند. برای همین راهی دادگاه خانواده می‌شوند، ولی در بیشتر موارد تصمیم‌گیری آنها عجولانه و غیرمنطقی است. این که آیا ادامه زندگی مشترک برای زن و شوهر خطرناک و غیرممکن است یا نه، نیاز به مشاوره و راهنمایی از متخصصان دارد. در بعضی از مواقع می‌توان گفت طلاق منطقی است و زن و شوهر دیگر نمی‌توانند در کنار هم زندگی کنند. حتی متخصصان هم به برخی زوجین ادامه زندگی را توصیه نمی‌کنند.

آنها در چنین مواردی دریافته‌اند که این زندگی آینده روشنی ندارد و حتی ادامه آن برای فرزندان هم ممکن است خطرناک باشد، اما این که زن و شوهر در هر سن و سالی خیلی زود از کوره در بروند و عصبانی شوند و به طلاق و جدایی فکر کنند، ازجمله مسائلی است که با مشاوره‌های تخصصی می‌توان در مورد آن به نتیجه قطعی رسید. به طور کلی زمانی به زوجین پیشنهاد طلاق داده می‌شود که ضرر با هم نبودنشان، کمتر از با هم بودنشان باشد، اما در بیشتر موارد به تمام زنان و مردان حتی کسانی که چند سال در کنار هم زندگی کرده اند و صاحب چند فرزند شده‌اند، توصیه می‌شود در صورت بروز اختلافات نسبت به حل قطعی اختلاف اقدام کنند تا ریشه زندگی مشترکشان نابود نشود.

سکوت به خاطر فرزندان و تحمل مشکلات و بدی‌ها در زندگی مشترک برخی از زنان و مردان می‌تواند به مرور زمان کینه‌ها و دشمنی‌ها بین زن و شوهر را بیشتر کند، تا جایی که در آینده پس از به سر و سامان رسیدن فرزندان آنها تصمیم به جدایی بگیرند. بنابراین زنان و مردان باید در صورت بروز مشکلات یا خودشان یا با راهنمایی اطرافیان و مشاوران نسبت به حل آن اقدام کنند تا آینده روشن‌تری داشته باشد. در آن صورت است که اگر مشکلات یا اختلافات غیرقابل حل بود، آنها باید تصمیم گیری منطقی و صحیح را انجام دهند.

سیما فراهانی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها