آسیب‌شناسی فضای مجازی در سبک زندگی

دو روی یک سکه

چگونه محیط زندگی خود را اسلامی- ایرانی کنیم؟

زندگی به سبک اسلامی - ایرانی

چند وقت پیش در منزل عمویم مهمان بودم، خانم عمو بسیار باسلیقه است و به قول قدیمی‌تر‌ها از هر انگشتش یک هنر می‌ریزد، خانه‌ای کوچک، اما بسیار موقر دارد، هر سوی آن را تماشا می‌کنی، رنگ زندگی در آن جاری است.
کد خبر: ۸۷۱۷۸۵
زندگی به سبک اسلامی - ایرانی

به گزارش جام جم آنلاین، عمو و زن‌عمو بیش از 40 سال است که ازدواج کرده‌اند، اما هنوز هم می‌شود در جای جای خانه‌شان، نشان از جهیزیه خانم عمو را دید که پس از گذشت این همه سال، آخ نگفتند و مثل روز اولشان زیبا و تر و تمیز به نظر می‌آیند.

مبلمان ساده اما شیک، ظروف کریستال و بلورین داخل دکور قدیمی، چنان جلوه‌گری می‌کنند که من هم مثل سایر مهمان‌ها از دیدن آنها مشعوف می‌شوم و راز این همه زنده بودن آن اشیا قدیمی را جویا می‌شوم.

یک آب‌نمای کوچک در گوشه‌ای از اتاق قرار گرفته که به قول عموجان، گذر زمان را برایمان ملموس می‌کند و به یکباره حوض خانه قدیمی مادربزرگ را به یادمان می‌آورد، همان حوض آبی‌رنگی که آبش همیشه زلال بود و ماهی‌های قرمز عیدانه هر ساله هر یک از ما نوه‌ها، در آن شنا می‌کردند.

حوضی که هندوانه و میوه‌های شب‌نشینی‌های هر پنجشنبه و جمعه‌شب خانه پدربزرگ را خنک می‌کرد و بچه‌ها را تا ساعت‌های بسیاری گرداگرد خود می‌دواند.

مخده، کوسن‌های تکه‌دوزی و بالش‌های بزرگی که خانم عموجان برای لم دادن آنها را با مخمل قرمز تهیه کرده، در چند جای خانه، به وضوح به چشم می‌آیند.

چشم که برمی‌گردانم میز منبت و خاتم‌کاری که هنر دست خانم عموست با ظرافتی خاص، چنان با فرش‌های کرم، قهوه‌ای وشتری رنگ هماهنگ شده‌اند که زیبایی صندوقچه سبز روشن با نقاشی گل مرغ که کنار قالی کاشان رنگین قرار گرفته است را دوصد چندان می‌کند.

پرده‌های کلفت سبز با بته‌جقه‌های قرمز ـ زرشکی با شرابه طلایی یک سمت اتاق با پرده‌های سرمه‌دوزی دستی این‌ور اتاق چنان تناسب دارند و ما را مبهوت خود ساخته‌اند که رنگ پریدگی و ترمیم چند جای آنها را از چشمانمان پنهان نگاه می‌دارد.

آینه و چراغ‌های قدیمی قرار گرفته روی تاقچه و ظروف مسی و سفالینه‌های تزئین شده با گل کنج دیوار هم که جای هیچ حرفی نمی‌گذارند. قل‌قل سماور زغالی طلایی که یادگار مادربزرگ خانم عموست، فضای خانه را از هر آنچه فکر کنید سنتی‌تر کرده است.

همچنان که در شگفت این فضای سنتی آرامبخش هستم، از استکان‌های شاه‌عباسی که با نظم خاصی روی سینی کنار سماور چیده شده‌اند، برمی‌دارم و از چایی که عطر دارچین و هلش آدم را مست می‌کند، می‌نوشم.

لذت این فضا، فرصت مغتنمی است، لحظه‌ای نباید آن را بی‌خیال شوم، اما واقعا این چایی، خوردن دارد؛ به راستی، این استکان چای از هزاران استکان چای خانه خودم گواراتر و خوشمزه‌تر است.

انتخاب سبک چیدمان داخلی منزل اهمیت بسیار مهمی دارد، چه‌بسا با ایجاد تغییرات بسیار کوچکی می‌توان منجر به تحول عمیق و شگرفی در روحیه افراد خانواده شد.

یکی از تفاوت‌های اصلی خانه‌های مدرن و سنتی در شکل معماری آنهاست. سادگی و مات بودن چیدمان مدرن با زرق و برق و تجمل سبک سنتی کاملا در تضاد مشهود است، اما می‌توان با کنار هم گذاشتن هر یک از آنها در کنار هم، فضای دلنشینی را به وجود آورد.

برخی از افراد تصور می‌کنند، چیدمان سنتی شور و هیجان چندانی به خانه نمی‌دهد و قدیمی بودن سبک چیدمان، زندگی را یکنواخت و ساده می‌کند.

بنابراین ترجیح می‌دهند تا به سبک‌های مدرن چیدمان روی آورند، اما عده‌ای دیگر کاملا مخالف گروه اول هستند و به‌شدت معتقدند سبک چیدمان مدرن باعث افسردگی و روزمرگی می‌شود، به همین دلیل بیشتر ‌تمایل دارند که سبک‌های سنتی و پر‌نقش و نگار را انتخاب کنند، چراکه معمولا بر این نظر هستند که حضور رنگ‌ها و طرح‌های زیاد و متنوع، می‌تواند هر فردی را سر کیف بیاورد.

بی‌تردید شخصیت و روحیات، سن، جنس و منطقه زندگی هر فردی، تاثیر به‌سزایی بر این تمایلات و تصمیم‌گیری‌ها دارد، اما تجربه نشان داده است مردم ایران ما، از جلوه‌های سنتی که نمادهای آن را می‌توانیم در سفره‌خانه و اماکن قدیمی جست‌وجو کنیم، بیش از اماکن مدرن استقبال کرده‌اند و چنین محیط‌هایی را منبع امن و قابل اعتماد برای آرامش و آسایش می‌دانند.

از سوی دیگر، تلفیق و ترکیب درست سبک‌های مدرن و سنتی با هم، ایده‌ای نوین است که در سال‌های اخیر، بسیاری از افراد نسبت به آن گرایش پیدا کرده‌اند.

چه‌بسا چنین تلفیقی نه‌تنها می‌تواند ترکیب چشمنوازی را در منزل به وجود بیاورد، بلکه باعث می‌شود در عین مدرن بودن، سنت را زنده نگه داشت و از برکات مفید آن بهره‌مند شد.

صرف غذا بر سر سفره

خانه پدرم هنوز هم حال و هوای همان خانه‌های قدیمی را دارد و خوشبختانه رنگ و لعاب امروزی به خود نگرفته است.

به خانه او که می‌روم، همه چیز بجا و پابرجاست، از شادی و خنده بر لب گرفته تا نشستن بر سر سفره‌ای که از این‌ور اتاق تا آن سوی اتاق پهن است و همه اعضای خانواده و عروس‌ها و دامادها، نوه‌ها و نتیجه‌ها را گردهم می‌آورد.

اگرچه شاید به رنگارنگی سفره فرنگی مهمانی‌های خانه‌های امروزی نباشد، اما در باطن، رنگین سفره‌ای است که از شیر مرغ تا جان آدمیزاد در آن یافت می‌شود.

لقمه بر دهان که می‌گذارم، چنان شعفی بر روح و دلم مستولی می‌شود که گوشت شدن آن را بر تنم احساس می‌کنم.

با نشستن بر خوان مهربان پدر و مادرم، خستگی یک هفته زندگی پر از زحمت، به یکباره از تنم بیرون می‌شود، چه خوش روزهایی است آخر هفته‌ها و من هر جمعه به انتظار جمعه آینده لحظه‌شماری می‌کنم.

اگر چه شاید تغییر سبک‌های زندگی و کم شدن تعداد خانوار، باعث شده است بسیاری از ما نشستن دورمیز غذا را بر نشستن بر گرد سفره‌هایی که بر زمین پهن می‌شوند ترجیح دهیم، اما باید بپذیریم لطف و صفای این کجا و آن کجا؟!

داستان سرو غذا بر سر میز، سری دراز دارد، گاهی بخصوص در مهمانی‌ها مجبور می‌شویم برای سرو غذا بر سر میزها دور بچرخیم و از آنچه که میزبان تدارک دیده است.

به مقداری کم یا زیاد بر بشقاب گذاشته و بعد از نشان کردن کنجی دنج، مشغول به خوردن شویم، اگر چه در تمام این مدت نیز باید حواسمان باشد که مبادا مزاحم بغل‌دستی‌مان باشیم یا از غذای داخل بشقابمان، چیزی روی زمین یا لباسمان بریزد و عجب کار شاق و اضطراب‌آوری است این غذا‌ خوردن‌های به اصطلاح سلف سرویس و باکلاس و مدرن امروزی!

هر یک از حکایت‌های سرو غذا، شیرینی‌های خاص خود را دارد، اما با اندکی تامل و دقت نظر متوجه این مهم می‌شویم که دور هم نشستن‌های زمینی و سرو غذا از خوانی که بوی محبت می‌دهد.

موجب نزدیکی و صمیمیت میان اعضای خانواده و دوستان و آشنایان می‌شود و این همان چیزی است که برای هریک از ما بسیار خوشایند و لطیف است و هر دم ما را به سکون و آرامش این لحظات دعوت می‌کند.

انگاری وقتی پشت این میزها می‌نشینیم چیزی از اندرون، ما را متمایل به آدابی می‌کند که شاید فرسنگ‌ها با آنچه که آموخته‌ایم و در نهادمان نیز موجود است و باعث آرامش و آسایش‌مان می‌شود، فاصله دارد.

کسب این خوشایندی، کار سخت و دشواری نیست، فقط کافی است هفته‌ای یک بار هم شده، هریک از اعضای خانواده، بی‌خیال زندگی مدرن شویم و دست از آداب و رسوم دست و پاگیر آن برداریم و همگام با هم برای درست کردن غذا، پهن کردن سفره و چیدن غذا و نشستن به دور آن، وقت بگذاریم. بی‌شک کنار هم نشستن‌ها، تجارب لذتبخشی را برایتان رقم می‌زند.

داستان این آشپزخانه‌های اوپن

تا سرم را بلند می‌کنم، چشمان خیره مهمانان نظرم را جلب می‌کند، هول می‌شوم، دست و پایم را گم می‌کنم و نمی‌دانم چکار باید انجام دهم! آشپزخانه اوپن خانه ما اگرچه شاید فضای خانه مان را وسیع‌تر و بزرگ‌تر نشان می‌دهد.

اما سختی‌های خاص خودش را هم دارد، مثلا چند وقت پیش یکی از دوستانم را به خانه‌ام دعوت کرده بودم، او اندکی کنجکاو به همه چیز است.

از همان اتاق پذیرایی تمامی اسباب آشپزخانه مرا نگاه می‌کرد و قیمت تک به تک آنها را از من جویا می‌شد، اگر چه شاید برای برخی از خانم‌ها این رفتار چندان آزاردهنده نباشد، اما برای من که سرم به کار خودم است و کاری به سبک زندگی دیگران ندارم، چندان رضایتبخش نیست.

حال از آنجایی که این وضعیت کمی برایم سخت شده است، قصد دارم به بازار بروم و از پرده‌های زبرایی که تعریف‌شان را بسیار شنیده‌ام، خریداری کرده و برای جداسازی محوطه آشپزخانه از دیگر بخش‌های خانه استفاده کنم... .

امروزه معماری آشپزخانه‌ها هم مدرن شده است، آشپزخانه‌های اوپن یکی از دستاوردهای جدید و بدیع مهندسان و معماران نقشه‌کش است.

اگر چه شاید، تعبیه آشپزخانه‌های اوپن روشی مساعد برای ایجاد خطای دید است و فضای خانه‌های قوطی کبریتی امروزی را اندکی بزرگ‌تر به چشم نمایان می‌کند، اما به هر حال با سبک زندگی خانواده‌های ایرانی که معمولا خود را مقید به بسیاری از اصول رفتاری و اخلاقی می‌دانند، چندان سازگار نیست.

بی‌تردید سختی حفظ حجاب بانوی خانه یا سلب قدرت عمل کدبانوی خانه به هنگام مهمان‌داری، تنها فقط چند مورد از معایب آن است.

اگرچه بی‌انصافی است از مزایای این سبک معماری جدید نیز غافل شویم، چه‌بسا در سبک معماری سنتی، آشپزخانه در دورترین نقطه خانه تعبیه می‌شد و خانم خانه که معمولا عمده کارش در آشپزخانه است، باید مدت زمان طولانی‌تری را در آنجا به دور از دیگر اعضای خانواده می‌ماند و تدارکات لازم را می‌دید.

اما امروزه به واسطه همین آشپزخانه‌های اوپن، این فاصله، به حداقل رسیده است و خانم خانه همچنان که مشغول به انجام فعالیت‌های روزانه خود است، می‌تواند با همسر و فرزندانش ارتباط بگیرد یا حتی چند کار را نیز با هم انجام دهد.

از ایستاده نشستن در بازار شام تا چمباتمه زدن دور گل قالی

فرشته که زن کدبانو و خانه‌داری است، می‌گوید: مدام مضطرب هستم و چشمم به حرکات همسر و فرزندانم است که مبادا خسارت بزنند، آخر اسباب خانه ما بسیار گرانقیمت است.

من علاقه زیادی به کریستال و مبلمان استیل دارم و سعی کرده‌ام بهترین‌ها را خریداری کنم و حالا که با هزار زحمت و قرض آنها را تهیه کرده‌ام حاضر نیستم به‌راحتی و به خاطر سهل‌انگاری همسر و ، به آنها آسیب برسد و از قیمت و ارزش آنها کاسته شود.

یخچال ساید‌بای‌ساید همان مارک معتبر کشور آلمان، سماور زغالی، گرامافون، شمعدان‌های بلورین، فرش‌های ابریشم اصل تبریز، بوفه کنده‌کاری شده با چوب گردو و... تنها بخشی از اسباب خانه من است و حال اگر شما اهل حساب و کتاب باشید به یقین می‌دانید حساسیت من بیجا نیست و من باید هر دم نگران سلامت لوازم زندگی‌ام باشم.

‌هیچ کس با رفاه و زندگی توام با آرامش و آسایش مخالف نیست، اما برخی از ما را چه شده است که در جست‌وجوی مسیر، راه را بیراه رفته‌ایم و سر از ناکجاآباد درآورده‌ایم.

این چه درد بی‌درمانی است که بسیاری از خانواده‌های ایرانی به آن مبتلا شده‌اند و حتی بی‌هیچ تاسف و تاملی تخت گاز پیش می‌روند تا مبادا از دیگران عقب بمانند، جالب‌تر آن که به هر طریق ممکن نیز در تلاش هستند گوی سبقت این میدان را از آن خود کنند!

امروزه بسیاری از خانواده‌ها حاضر شده‌اند سال‌های زیادی از عمر مفید زندگی مشترکشان را صرف تهیه مایحتاجی کنند که به واقع نیازمند آن نیستند و فقط به خاطر بودن در بازار، خواهان حضورشان در زندگی هستند، آن هم نه یکی بلکه از هر صد نوع موجود در بازار و دقیقا همان لوازم و اقلامی گردهم می‌آیند که شاید سالی یک‌بار هم مورد استفاده قرار نگیرند.

به راستی پشت این نیازهای کاذب، چه حس خوشایندی است که برخی از ما به خاطر حضور آنها در زندگی‌مان، متحمل هزاران مصائب می‌شویم و بعد از فراهم آوردنشان نیز، چیزی جز احساس ناراحتی و اضطراب تجربه نمی‌کنیم که هر لحظه دلواپس و نگران آسیب به اموال قیمتی‌مان هستیم.

آیا این ارمغان به ظاهر خوشایند زندگی مدرن امروز که بیش از هر چیز بوی تجمل و تشریفات می‌دهد تا رفاه و خوشایندی، شایسته سبک زندگی اصیل ایرانی و اسلامی ماست؟!

واقعیت تلخ این است که بسیاری از افراد جامعه ما در خواب خرگوشی به سر می‌برند و به هیج وجه نیز حاضر به بیداری از آن نیستند، اما اگر خسته راه شدیم، هنوز دیر نشده است، می‌شود به گذشته‌ها برگشت و طراوت زندگی و عطر دل‌انگیز شادی را در لحظه لحظه زندگی استشمام نمود و فارغ از الوان دنیای به ظاهر رنگارنگ، معنای حقیقی زندگی را یافت و با رنگ حقیقی آن که نویدبخش دل خوش با سیری خیلی گران و قیمتی است، با شادی و احساس رضایت زیست.

بی‌گمان می‌شود خوش بود و در رفاه نیز زندگی کرد، با همان سبک زندگی اصیل ایرانی. فرشی ماشینی نه، یک فرش دستباف ایرانی، اگر چه تار و پود ابریشمی ندارد، به زیر پا انداخت، دور تا دور آن را با چیدن پشتی یا همان مخده‌های لاکی رنگ زیبایی که در خانه همه مادربزرگ‌ها یافت می‌شود.

مزین نمود و با یک سینی چای و ظرفی از میوه که درست وسط قالی فرشمان جای می‌گیرد، کنار هم نشست، چشم در چشم هم دوخت و دل به دل هم داد. کار سختی نیست، فقط باید معنای حقیقی زندگی را جست‌وجو کنید و بیابید، باید بخواهید تا بتوانید و بی‌شک خواستن، توانستن است.

پنجره‌ای رو به گل‌ها

مدت‌ها بود احساس دلمردگی می‌کردم و از آداب زندگی جدید و به اصطلاح مدرن خسته شده بودم تا این که یک روز وقتی در خلوت خودم به تماشای عکس‌های دوران کودکی‌ام نشسته بودم، متوجه تفاوت سبک زندگی دیروز و امروز شدم.

با ورق زدن هر صفحه از آلبوم عکس‌ها، یاد خاطره‌ای از خانه پدربزرگ می‌افتادم! خانه کلنگی پدربزرگ چقدر باصفا بود!

چشم به گرد هر چیز خانه پدری می‌گشت، سبز و روشن بود؛ ایوان پر از گلدان، حوض پر از آب که دور تا دور آن با گلدان‌های کوچک مزین بود، درختچه‌های کوچک داخل باغچه، تختی چوبی که قالی مادربزرگ همیشه بر روی آن پهن بود، بگذریم که بوی عطر گل و گلاب از راهرو و پلکان و اتاق‌های مادربزرگ همیشه به مشام می‌رسید و...

با دیدن عکس ها، تلنگری مدام بر ذهنم زده می‌شد، معلوم است تو را چه شده است؟ خانه‌ای با پای‌بست محکم و اشیایی گرانبها و... چه چیز کمتر از آن خانه محقر اما موقر دارد؟

حالا خوب می‌دانستم و گمشده زندگی‌ام را پیدا کرده بودم، من صفای خانه پدربزرگ را می‌خواهم و حالا چند وقتی است احساس خوشحالی و رضایت می‌کنم، نه‌تنها همسر و فرزندان بشاش‌تر از قبل شده‌اند، بلکه همسایه‌ها هم به من تبریک می‌گویند و مرا انرژی مثبت آپارتمان می‌شناسند.

من خانه‌ام را بسان خانه پدربزرگ تزئین کرده‌ام، همه جای‌ خانه‌ام از در ورودی گرفته تا انتهای اتاق‌ها پر از گل و سنبل است، با به ارمغان آوردن انرژی طبیعت به خانه، حال و هوای خودم که هیچ، همسر و فرزندانم ‌نیز عوض شده است.

شهرنشینی همه ما را مجبور به آپارتمان‌نشینی کرده است. خانه‌هایی که روی هم ساخته می‌شوند و در هر خانه نیز یک خانواده زندگی می‌کنند.

این شاید درست به سان همان خانه‌های قدیمی سنتی باشد که اتاق‌های خانه به فاصله چند متری، گرد حوض وسط حیاط ساخته می‌شدند و همه اعضای خانواده، در هر یک از این اتاق‌ها سکونت می‌کردند.

مادربزرگ و پدربزرگ، عروس، داماد، نوه‌ها و گاه حتی چند تن از اقوام دور و نزدیک. آپارتمان‌نشینی، جلوه‌ای نو از همان سبک زندگی دیروز است، اما به شکل و رنگ و بویی دیگر، مثلا به جای آشنایان، غریبه‌ها ساکن یک خانه هستند.

ساکنان هر یک از این واحدهای آپارتمانی، اگر چه شاید زندگی مستقل و جدا از یکدیگر دارند، اما سبک زندگی هر یک از آنها، هرچند منحصربه‌فرد و خصوصی است، به نوعی کاملا غیرملموس در سبک و شیوه زندگی دیگر ساکنان آپارتمان تاثیرگذار است.

برخی از ساکنان تمیز و بسیار اهل دل و ذوق هستند و به طرقی مختلف، سلایق‌شان را در معرض نمایش می‌گذارند و با چیدمان چند گل زیبا در مقابل در واحد مسکونی‌شان یا تزئین در با اسبابی زینتی یا با قرار دادن چند گل پشت پنجره یا بالکن سعی می‌کنند علاوه بر ایجاد احساس شادابی و نشاط برای خود، به دیگر همسایگان‌شان نیز حس امید و زندگی تلقین کنند و این دقیقا همان نگاه درست خانواده‌های دیروز به زندگی بود که هر روزه، صبح‌شان را با جارو کردن در خانه و آبپاشی آن آغاز می‌کردند و این رفتار را نیز، نوید روزاز نو، روزی از نو معنا می‌کردند.

اندکی تامل کنید، نگاهی به دور و برتان بیندازید، بسیاری از ما از این مهم غافل شده‌ایم، چاردیواری درون خانه‌مان سبز نیست، چه برسد که بخواهیم بیرون آن را مزین به انواع گل و درخت‌های تزئینی کنیم.

انگاری سبزی زندگی را در چیزی جز سبزی طبیعت جست‌وجو می‌کنیم و انرژی و هیجان زندگی را از چیزهایی غیر از انرژی‌دهنده‌های طبیعی که به واقع حیات‌بخش و امیدوارکننده هستند، دریافت می‌کنیم.

آیا بهتر نیست، کمی به خودمان و اطرافیانمان بیش از گذشته ارزش و بها بدهیم و برای لحظاتی هر چند کوچک هم شده، برای دریافت و القای مثبت‌ترین انرژی‌ها کاری برای خود و دیگران انجام دهیم؟!

امتحان آن کاملا مجانی است، فقط کافی است بخواهید، بی‌شک شما هم می‌توانید با گذاشتن چند گلدان کوچک گل شمعدانی پشت پنجره‌هایی که مشرف به خانه همسایه روبه‌رویی‌تان است یا با قرار دادن درختچه‌های کوچک در گوشه و کنار اتاق پذیرایی و... برای بهینه‌سازی و نیرومند کردن ارتباطات‌تان با دیگران یک گام بزرگ و اساسی بردارید و از زندگی در خانه‌های ایرانی لذت ببرید، به همین سادگی.

از‌کرسی‌های چوبی تا شومینه‌های مدرن

خانه‌های قدیمی و زمستان‌های سخت را خاطرتان هست؟ برف می‌بارید تا سه متر به شکلی که در خانه‌ها باز نمی‌شد.

امکانات گرمایشی کم بود، اما خانه‌های مردم گرم. دلیلش گرمای شئی‌ای بود ساده به نام کرسی. هوا سرد بود و اعضای خانواده برای گرم شدن دور کرسی جمع می‌شدند و همین دورهم‌نشینی گرمای خانه را دوچندان می‌کرد.

حالا از آن زمستان‌های سخت و سرد نشانه‌ای نیست، اما می‌شود از کرسی برای گرمای زندگی استفاده کرد.

دوستی می‌گوید: زندگی‌اش سرد و ملال‌انگیز شده بود، اما از وقتی خانه‌اش را مجهز به کرسی کرده است، روزگاری متفاوت از قبل را تجربه می‌کند.

او می‌افزاید: شاید خنده‌تان بگیرد ولی ما به بهانه زیر کرسی بودن، کنار هم می‌نشینیم و با یکدیگر ساعت‌ها گفت‌وگو می‌کنیم، از خوشی‌ها گرفته تا مسائل و مشکلات شخصی‌مان سخن می‌گوییم و همگام با هم نیز می‌خندیم یا به دنبال چاره‌ای می‌گردیم.

او می‌گوید زندگی‌اش رنگ دیگری به خود گرفته است، نگاه مهربان او به همسر و فرزندانش و صفا و صمیمیت‌شان، او را بیش از قبل به زندگی امیدوار کرده است.

یکی از جلوه‌های زیبای خانه با سبک سنتی آن است که سیستم گرمایش خانه را چون گذشته‌ها منوط به منطقه‌ای خاص از خانه کنیم؛ کرسی و شومینه از مثال‌های بارز آن است.

اگرچه شاید نسل‌های جدید ندانند، اما بی‌گمان از زبان مادربزرگ‌ها و پدربزرگ‌هایشان شنیده‌اند که چگونه در سوز سرمای سال‌های دور، خانه را گرم می‌کردند و چه سختی‌هایی را به موجب آن متحمل می‌شدند.

امروزه به واسطه زندگی شهری و با مجهز بودن خانه‌ها به انشعابات گازی و برقی، در چند لحظه‌ می‌توان هوای سرد خانه را گرم کرد و از سوز سرمای بیرون از خانه در امان ماند.

وجود چنین امکاناتی، اگرچه شاید گرمای خانه‌مان را تضمین می‌کند، اما هرگز گرمای دلمان را گرم‌تر نکرده و اعضای خانواده‌مان را نیز به هم نزدیک‌تر نمی‌سازد.

بسیاری از ما، مدت زمان بسیار مدیدی است که از حال و احوال اعضای خانواده‌مان بی‌خبر هستیم، چه برسد که بدانیم دوستان و آشنایانمان چه می‌کنند و حال و روزشان چگونه است.

حال به نظرتان شایسته نیست، هر یک از ما در این زندگی مدرن امروزی، فقط به مقدار بسیاراندکی، ساعت زمان زندگی‌مان را به عقب برگردانیم و چون نیاکان‌مان کمی آسوده‌تر و مهربان‌تر زندگی کنیم؟!

نمی‌گوییم شما در این عصر به مانند پیشینیان زندگی کنید و همچون آنان در زحمت گرم کردن خانه‌تان باشید، اما از جلوه‌های سنتی گرمایش آن روزگار، به صورت کاملا نمادین، برای گرم کردن فضای خانه دل‌هایتان نهایت استفاده را ببرید.

برپا کردن یک کرسی کوچک خانگی یا نشستن کنار شومینه‌های امروزی،که در اغلب خانه‌ها یافت می‌شود، همراه با یک فنجان استکان چای قندپهلو که عطر دارچین آن، در فضای خانه کوچک یا بزرگ‌تان پراکنده است، می‌تواند شما را به حال و هوای آن روزگار نه‌چندان دور ببرد که اعضای خانواده با لبی خندان و چشمانی پر از امید، دور تا دور سیستم گرمایش خانه، اگرچه شاید گاهی هم خیلی گرم نبود، جمع می‌شدند و به بهانه گرم شدن زیر لحاف کرسی می‌نشستند، گل می‌گفتند و گل می‌شنیدند.

نسرین صفری/ روان‌شناس و مدرس دانشگاه

ضمیمه چاردیواری

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها