تقدیم به هم‌میهنانِ همزبانم
کد خبر: ۸۵۶۸۵۲

شد آتش در گلویم بغض‌های ‌بی‌امان، قارداش

شرارِ اشک‌هایم جَست و زد آتش به جان، قارداش

اگر از دشمنان صد زخمِ کاری خورد‌ه‌ام، سهل است

چسان تاب آورم از دست این زخم‌زبان، قارداش؟

ز سهوِ بی‌تمیزی، نشتری بر جانِ ما آمد

که آه از سینه‌ سر بر کرد و شد بر لب فغان، قارداش

نهیبی شد فغانِ ما و ساهی عذرخواه آمد،

که بخشایید و بخشودیم این سهوِ لسان، قارداش

ولیکن دشمن بدخواه زین‌کرده‌ست اسب خود

به زعمِ خود به جولان آمده در این میان، قارداش

ز گرد و خاک این خیلِ هبا کی زحمتی زاید؟

که آذربایجانم را بلند است آستان، قارداش

به صید ماهی از آب گل‌آلود آمده دشمن

ولی غافل شده از قدرت سیلِ دمان، قارداش

برای عزّت میهن، برای اعتلای دین

همیشه تَرک جان کرده‌ست تُرک قهرمان، قارداش

ز یمنِ خونِ پاک باکری‌ها و امینی‌هاست

اگر مامِ وطن را نیست چشم خونفشان، قارداش

به پا خیز و بکن رسوا بداندیشان ملّت را

غیورانه به نامِ نامی ستّارخان، قارداش

بهارِ وحدت ما خارِ چشم دشمنان بادا

در این گلشن مبادا لطمه باد خزان، قارداش

من ایرانم: لرم، کردم، بلوچم، فارسم، ترکم

مرا از همدلی باشد شکوهی جاودان، قارداش

وئریب تاریخ بویو شان ایرانا بو قهرمان اؤلکه

من‌ایله دی: «یاشاسین شانلی آذربایجان»، قارداش...

سعید سلیمان‌پور ارومی

جام جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها