اگر امروز دانشآموختگان محیطزیست در ایران، خواهان نگاه علمی و کارشناسی به مسائل و معضلات کنونی زیستمحیطی هستند یا اگر ارائه نظرات غیرتخصصی را حتی با نیتهای خیرخواهانه مردود میشمارند، همه مرهون باوری است که پدر محیطزیست ایران، پروفسور علی یخکشی 40 سال پیش آن را پایهگذاری کرد. جامجم در خلال گفتوگو با دکتر علی یخکشی تلاش کرده است، مشکلات این حوزه را از منظر استادی مطرح کند که با وجود ضعف شدید بینایی هنوز با نکتهبینی، دوراندیشی و تخصصمحوریاش مسائل را رصد و تحلیل میکند. آنچه در ادامه میخوانید، مصاحبه اختصاصی روزنامه جامجم با پدر محیطزیست ایران است.
چطور شد که محیطزیست را بهعنوان رشته تحصیلی در دانشگاه انتخاب کردید؟
شاید باورش برای شما سخت باشد، اما من همیشه در زندگی عادت کردهام، آرشیوی برای آینده در ذهنم بسازم. بایگانی خاطرات گذشته در حد تجربهآموزی مفید است، اما نباید فراموش کرد که گذشته در گذشته است. من در دوران تحصیل چه در مقطع ابتدایی و چه بعدها در دبیرستان با طبیعت بیگانه نبودم. پدرم مالک زمین بود و بالطبع ما همیشه با جنگل، مرتع، کشاورزی و حیاتوحش در ارتباط بودیم. در آن زمان هم گاه و بیگاه شاهد برخوردهای غیردوستانه با طبیعت و محیطزیست اطرافم بودم، اما واژهای به نام محیطزیست در آن برهه برایم ناشناخته بود. پس از پایان دوران دبیرستان بر آن شدم که برای ادامه تحصیل به خارج از کشور بروم. پدرم آرزو داشت پزشک بشوم و حتی بر سر در منزل جای تابلوی مخصوص دکتریام را آماده کرده بود! من به احترام پدر در آن زمان حرفی نزدم، اما وقتی به آلمان رفتم، برای ایشان نامهای نوشتم و توضیح دادم که در ذات وجودی خود توان پزشکی را نمیبینم؛ ترجیح میدهم به جای آن به طبیعت و موجودات زبانبسته خدمت کنم. به این شکل بود که نخستین آرشیو ذهنی من برای آینده تهیه شد. البته بعدها آرشیوهای بهتر و دیگری در این زمینه در ذهنم جا باز کردند. خوشبختانه امروز که پیش شما هستم، توانستهام به اکثر آن باورها و خواستهها جامه عمل بپوشانم. من نخستین ایرانی بودم که سال ۱۳۴۷ در رشته سیاست و مدیریت منابع طبیعی به درجه دکتری رسیدم و سپس سال ۱۳۵۳ دوره پسادکتری را گذراندم. دانشگاه گوتینگن آلمان بهعنوان دانشگاه محل تحصیل بدونتردید نقش اساسی در شکلگیری باورهای زیستمحیطی در من داشت، اما واقعیت این است که اساس این باور و تعهد در ایران ریشه دارد.
از نظر شما چرا محیطزیست یک علم است و چرا هرکس نمیتواند در این زمینه خود را صاحبنظر بداند؟
محیطزیست علمی مرکب است که از رشتههای مختلف اعم از زمینشناسی، گیاهشناسی، جانورشناسی، بومشناسی، زیستشناسی، لیمنولوژی، هیدرولوژی، اقتصاد، سیاست، مدیریت و ارزیابی تشکیل شده است. یک متخصص محیطزیست به عنوان کارشناس باید بتواند از افراد مختلف با تخصصهای مختلف در جایگاه درست ایده و مشورت بگیرد و با تجزیه و تحلیل منطقی راهکار درست را ارائه دهد. این که امروز ما شاهد ارائه نظرات مختلف از سوی افراد مختلف هستیم، از جهاتی خوب و از برخی جهات بد است. خوبی این مساله را من در بیداری جامعه نسبت به مسائل زیستمحیطی میبینم، اما این مساله همان طور که قبلا گفتم، یک ایراد دارد. ما گاهی شاهد هستیم که صداهایی با عنوان یک متخصص بلند میشود، اما این صدا نهتنها متعلق به یک متخصص نیست، بلکه با کمال تاسف گاهی طنین بسیار بلندی هم دارد. من از این صداها بیشتر میترسم و نگرانم. بارها پیش خودم فکر کردهام چرا اصلا تکامل محیطزیست ما به این سمت در حال پیشروی است، چرا امروز در شرایطی هستیم که هرکس صبح زودتر از خواب بلند شد، خودش را در زمینه محیطزیست متخصصتر میداند. متاسفانه هرچقدر فکر میکنم، متوجه نمیشوم که چرا ما این تکامل را به اینشکل رقم زدهایم.
ما نباید فراموش کنیم محیطزیست یک مد روز نیست که در مسائل تخصصی آن کارشناس نساجی بازرگانی و معمار وارد شود |
از دیدگاه شما تفاوت یک طرفدار حقوق حیوانات با یک کارشناس محیطزیست و متخصص حیات وحش در چیست؟
طرفداری از حیاتوحش از حقوق حقه تمامی انسانهاست، اما شکی نیست که در مباحث تخصصی باید میدان به متخصصان واگذار شود. ورود افراد بیاطلاع از مسائل علمی و تخصصی حیاتوحش یا محیطزیست به چنین بحثهایی مشکلی است که از دهها سال پیش در جامعه ما به وجود آمده و به مرور آنچنان گسترش یافته که متاسفانه امروز برخی مردم بهواسطه نبود اطلاع و آگاهی حرف و حدیثهایی را هم که از جانب غیرمتخصصان مطرح میشود، جدی تلقی میکنند. در سطوح دانشگاهی محیطزیست امروز استادانی هستند که متاسفانه در گذشته حتی یک واحد از آن درس را نگذراندهاند، اما آن درس خاص را تدریس میکنند. در سطوح اجرایی محیطزیست نیز مدیران و مشاورانی چنین هستند. بهعنوان مثال همین چند سال پیش از میان چهار معاون سازمان حفاظت محیطزیست فقط یک نفر مهندس جنگل بود و آن یک نفر هم معاون اداره مالی بود! در حالی که سه معاون دیگر تخصص نداشتند، اما کارهای تخصصی انجام میدادند. وقتی چنین بزرگوارانی وارد عرصه میشوند و در مباحث تخصصی شرکت میکنند، بدیهی است آرامآرام معضل محیطزیست بزرگ میشود. ما نباید فراموش کنیم که محیطزیست یک مد روز نیست که در مسائل تخصصی آن کارشناس نساجی، بازرگانی و معمار وارد شود. فرهنگسازی زیستمحیطی مستلزم آموزش است. نمایش مستند راز بقا فرهنگسازی در عرصه محیطزیست نیست. بازخورد طرحهای فرهنگسازی پس از یک یا سه نسل مشخص خواهد شد. پس از همین امروز باید در زمینههای آموزشی و پرورشی محیطزیست کار را آغاز کنیم.
متاسفانه پس از وقوع آتشسوزیهــای اخیــر ـ بهویژه در منطقــه کردستان ـ صحبتهایی در زمینه کاشت گونههای مثمر در منطقه شنیده میشود. این صحبتها تا چه اندازه پشتوانه کارشناسی دارد؟
در زمان آتشسوزیهای گلستان هم من بر این مساله تاکید داشتم که ما بایدکارگرانی به صورت دائم استخدام کنیم که در زمینههای مختلف اعم از بهرهبرداری، مرمت و حفاظت جنگل و حتی رسیدگی به مسیرهای دسترسی مانند جادههای جنگلی ایفای نقش کنند. خاموش کردن آتش، آن هم در جنگل یک علم است. اینطور نیست که بتوان آتش جنگل را با بیل، کلنگ و آبپاش و دیگر وسایل ابتدایی خاموش کرد. اگر آموزشی نباشد، اگر برج دیدهبانی نباشد، کار ما همیشه این خواهد بود که در برابر آتشسوزی مستاصل عمل کنیم. سازمان جنگلها در آخرین آماری که اعلام کرده خبر از بازنشستگی 4000 نفر نیروی کار داده و این یعنی حتی نیروی کاری هم برای مهار آتش در حال حاضر وجود ندارد. بحث کاشت درختان مثمر که مطرح کردید، به هیچوجه بحث کارشناسی نیست. یک مهندس جنگل و یک کارشناس محیطزیست هیچگاه نمیتواند خودش را راضی کند که به جای گونههای بومی منطقه نظیر بنه و بلوط درختانی مثل سیب کاشته شود. این کار یعنی برهم زدن تعادل اکولوژیک منطقه. یک غیرمتخصص ممکن است این کار را بهواسطه تولید میوه یا چوب از نظر اقتصادی توجیه کند، اما یک کارشناس محیطزیست از عمق این فاجعه آگاه است. سوالم اینجاست که وقتی ما نهال آن درخت و گونه بومی را داریم، چرا به خودمان زحمت نمیدهیم و بالعکس زمینه را برای یک مصیبت تازه زیستمحیطی فراهم میکنیم؟
فرهنگسازی زیستمحیطی مستلزم آموزش است. نمایش مستند رازبقا فرهنگسازی در عرصه محیطزیست نیست |
خیلیها میگویند دولت آقای روحانی یک دولت محیطزیستی است. نظر شما در این زمینه چیست؟
طبیعی است که پس از دو سال زود است عملکرد دولت را قضاوت کرد. من در حوزه تخصصی خود صرفا میتوانم سازمان حفاظت محیطزیست را بهواسطه کارنامه بیش از ۴۰ سالهای که از خود برجا گذاشته و سازمان جنگلها و مراتع را هم بهواسطه آشناییای که دارم، مورد قضاوت قرار دهم. کارنامه هیچ کدام از آنها درخشان نیست. پروژههای بینالمللی متعددی در این مدت طولانی از جانب آنها قبول مسئولیت شده، اما اجرای اکثر آنها درست نبوده است. پروژه حفاظت از تنوعزیستی زاگرس که سازمان ملل با ارزش ۱۰ میلیون دلار آن را تامین اعتبار کرد، یک نمونه از این اشتباهات است. در خلال این پروژه شاهد بودم که بذرهای بلوط را غربالگری کرده و بخشی از آن را برای تغذیه طیور و بخشی را هم برای صادرات به کشور چین میفرستادند تا در صنعت دباغی استفاده شود. خوشبختانه مدیران پس از واکنشهای صریح من بهموقع عکسالعمل نشان دادند، اما نمونه این نوع طرح بسیار است و ریشه همه آنها را هم باید در مدیریت زیستمحیطی جستوجو کرد.حل معضلات زیستمحیطی در کشور مستلزم چند گام اساسی است: نخست شناخت محیطزیست که هنوز صورت نگرفته، دوم حفاظت که هنوز بهدرستی اعمال نمیشود، سوم درمان زخمهای عمیق از طریق بهسازی محیطزیست.
فرناز حیدری
جامجم
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد