کیمیای کاشیکاری در زندگی امروز

رنگ در فرهنگ ایران و بهره بردن از آن در هنر و تزئین پیرامون ، ریشه‌ای طولانی داشته است.بدیهی است این مطلب درباره پوشاک و نمود رنگ در آن نیست و نمی‌خواهیم حرف‌های تکراری بزنیم، این‌بار سراغ یکی از هنرهایی رفته‌ایم که اتفاقا در زندگی امروز هم جایگاه ویژه‌ای دارد. حرف از کاشیکاری است.
کد خبر: ۸۳۵۱۹۴
کیمیای کاشیکاری در زندگی امروز

نبوغ ایرانیان در زیبایی بصری و استفاده از طرح و رنگ چنان در هنر کاشیکاری تجسم یافته که به معماری رونق ویژه‌ای بخشیده و به دستاوردی زیبایی‌شناختی بدل شده است. نماسازی‌های داخلی و خارجی با کاشیکاری ایرانی، چنان هنرمندان این مرز و بوم را در جهان شهره ساخته که آثار بی‌بدیل دست آنان امروزه در موزه‌های جهان با افتخار وصف‌ناپذیری می‌درخشند.

در طول سالیان متمادی کاشی‌های پر رمز و راز ایرانی با نقش‌ها و رنگ‌های متنوع، زینت‌بخش بناهای متعدد از جمله مساجد، مدارس، مقابر، تکایا، امامزادگان کوشک و کاخ‌ها، حمام‌ها، بازارها و تیمچه‌ها و اندرونی و بیرونی خانه‌های اعیان و سایر عمارات شهرها بوده‌اند.

کاشیکاری چیست؟

کاشی فرآورده‌ای سرامیکی است که به علت پخته شدن در دمای معین به حالت نیمه‌شیشه‌ای در می‌آید و خاصیت جذب آب بسیار کمی دارد و در برابر ضربه، ساییدگی و فشار مقاومت لازم را پیدا می‌کند.

به‌طور کلی انواع کاشی و تحول آن وابستگی تنگاتنگی با امکانات فنی گل رس، خمیرگل، سفالگری و لعاب‌ها داشته است. لعاب‌ها که شامل شیشه مذاب، سنگ چخماق یا سیلیس است، توسط حرارت به مایع تبدیل و سبب درخشندگی و جلای روی سفال یا کاشی می‌شود. چنان‌که این ماده شیشه‌ای با اکسیدهای فلزی مانند سرب، قلع و... ترکیب شود، افزون بر درخشندگی باعث ایجاد رنگ‌های زیبا و متنوع می‌شود. به این ترتیب، این سطح شیشه‌ای دو عملکرد را به همراه دارد؛ اول تزئینی و دوم کاربردی؛ به گونه‌ای که به سازه استحکام می‌بخشد و همچون عایقی در برابر رطوبت و آب برای دیوارها عمل می‌کند.

کاشی به نوعی از مشتقات دیوارنگاره‌ها و نقاشی‌های دیواری محسوب می‌شود و از دیدگاه مواد اولیه و شیوه ساخت با سفال خویشاوند است. در زمان‌های دور انسان افزون بر بهره‌گیری از سفال‌های لعابدار، به ابداع و استفاده از خشت‌ها و آجرهای لعابدار به عنوان نوعی از کاشی دست یافته بودند. به کارگیری از این عنصر جدید یکی از اقداماتی بود که در بهبود وضع معماری اعصار پیش از تاریخ مؤثر واقع شد و اسباب تکامل و رواج انواع کاشی و موزائیک را در ادوار جدیدتر فراهم آورد.

نخستین کاشیکاران

اما پیشینه و اصل و منشأ آجرهای لعابدار را باید در معابد و کاخ‌های بابلیان در بین‌النهرین جست که کهن‌ترین نمونه کاشی در جهان شناخته می‌شود. حال آن که نخستین آثار و مظاهر این صنعت در فلات ایران، در محوطه باستانی چغامیش (30 کیلومتری جنوب شرقی دزفول) و زیگورات چغازنبیل مرتبط با تمدن عیلامیان باستان در دشت شوشان خوزستان از هزاره دوم قبل از میلاد شناسایی شده است.

نمونه‌ای از کاشی در تپه باستانی مارلیک گیلان به یادگار مانده که مؤید ابتدایی‌ترین نمونه‌های کاشیکاری اعصار پیش از تاریخ‌ است و نشان می‌دهد سفالگران پیش از تاریخ با لعابکاری آشنایی کامل داشته‌اند و زمینه را برای رونق و پیشرفت سفالینه‌ها و کاشی‌های براق ادوار بعد مهیا و هموار ساختند.

تلألوی رنگ در کاخ‌های هخامنشی

صدها سال بعد در پایان سده ششم ق.م هنرمندان و معماران دولت مقتدر هخامنشی، با وجود احترام به سنت‌های پیش از خود در فنون و تکنیک‌های اجرایی، بر وجوه زیباشناسانه نیز تأکید کرده و سیر تطور بی‌نظیری را در این راستا پدید آوردند. به نحوی که تزئینات به جای مانده از زمان هخامنشیان، حکایت از کاربرد آجرهای لعابدار رنگین و منقوش با پوشش لعاب سربی غلیظ دارند که نشانه تلألوی سرشار و بی‌همتای رنگ در کاخ‌های شاهنشاهان این دوره‌اند. نمونه‌هایی از این دست در کاخ آپادانا در شوش با نقوش انسانی چون سربازان گارد جاویدان و کمانداران پارسی و طرح‌هایی از حیوانات مرکب افسانه‌ای یا نقش فروهر به دست آمده است. این خشت‌های لعابدار شهرت و اهمیت جهانی دارند و اغلب آنها در موزه لوور پاریس در معرض دید عموم قرار گرفته‌اند.

در کاوش‌های اخیر محوطه باستانی تل آجری در نزدیکی تختگاه تخت جمشید نیز تعدادی آجرهای لعابدار رنگین در یک فصل کاوش به دست آمده که حاوی نقوش حیوانات اسطوره‌ای دوره عیلام باستان و هخامنشی است.

با این که در دوره‌ اشکانی پیشرفت قابل ملاحظه‌ای در صنعت لعابدهی پدید آمد، اما استفاده چندانی از لعاب برای پوشش خشت و آجر در این برهه زمانی اعمال نشد و نقاشی‌های دیواری برای تزئین بناها ترجیح داده شدند. به نظر می‌رسد در آب و هوای ایران تصاویر نقاشی بیش از چند نسل دوام نمی‌آورد، ولی کاشی و رنگ تا هزاران سال براق می‌ماند. همین موضوع معماران و مهندسان ایرانی زمان ساسانی را بر آن داشت تا دوباره به احیای این هنر دیرپا و زیبا روی آورند. با این تفاسیر در عصر ساسانیان هنر و صنعت دوره هخامنشی مانند دیگر رشته‌های هنری ادامه یافت و ساخت کاشی در چارچوب موزائیک‌کاری این دوره رواج یافت. نمونه‌هایی از این تکنیک در کاوش‌های شهر بیشاپور در نزدیکی کازرون استان فارس به دست آمده است. موزائیک‌های منقش به ریزنقش‌های درهم‌تنیده با طرح‌های بسیار زیبا و رنگ‌آمیزی متناسب همچون یک قالی ایوان‌های ساسانی را فرش کرده است.

کاشیکاری در ایران اسلامی

با آغاز عصر اسلامی، فصل تازه‌ای در تاریخ آرایش و نماسازی معماری آغاز شد و رنگ و طرح نمود تازه‌ای در تمامی بخش‌های هنر و معماری اسلامی یافت.

در ایران اسلامی هنر کاشیکاری و کاشی‌سازی به شکوفایی وصف‌ناپذیری نائل آمد و به‌عنوان مهم‌ترین ویژگی در تزئین ابنیه اسلامی، از سایر مصالح چون گچ، خشت، سنگ، چوب و... پیشی گرفت. در حقیقت کاشی مکمل کار در معماری شد.

وحدت قدسی

معماران اسلامی پس از اجرای استخوان‌بندی سازه، به نیت پوشاندن زیر‌کار یا پنهان داشتن خرده نقایص بنایی، توجه اصلی را بر تزئین و پرداخت سطوح بنا متمرکز کردند و همین مساله به جلوه‌های گوناگون معماری اسلامی در سرزمین‌های مختلف وحدت می‌بخشید.

تزئینات در معماری، افزون بر جنبه پوشاندن سطوح ناصاف و خشن با مصالح مستحکم و جنبه زیباسازی و محتوایی نقوش، هدف مهم دیگری را نیز به همراه داشته ‌ و آن وحدت قدسی است که تنها از راه ایمان به خدا و مذهب ناب اسلامی محقق می‌شد. چرا که نقوش تزئینی فارغ از سیطره مادی، ماهیتی عرفانی، معنوی و متفکرانه دارند و تجلی حقیقت ازلی‌اند و در این راستا هنرمندان ایرانی همواره کوشیدند تا ماده را به سمت و سوی ساحت ربانی معنا سوق دهند.

به معنای دیگر هر آنچه در هنر اسلامی در ممالک اسلامی ترویج یافته همگی در خدمت رسیدن به کمال مطلق و بهشت برین به ظهور رسیدند. رنگ لاجوردی کاشی‌ها (نماد آسمان)، نقوش متعدد و پر بار گل‌ها و گیاهان و باغات (وجوهاتی از بهشت برین)، پرندگانی چون طاووس (پرنده‌ای بهشتی)، نقش شمسه یا خورشید در رأس گنبدها، طاق‌ها و ایوان‌ها (سمبل نور و روشنایی) و از همه مهم‌تر بهره‌گیری از آیات الهی و احادیث در قالب کتیبه‌نگاری‌ها و... همگی در تعامل با یکدیگر به راه رسیدن مطلوب انسان‌ها به قرب‌الی‌الله معطوف و ایفای نقش می‌کردند.

قدیمی‌ترین‌کاشیکاری اسلامی

دیرینه‌ترین نمونه کاشیکاری اسلامی در ایران، تکه‌های کوچک آجرهای لعابدار فیروزه‌ای فام است که در بستری از رگچین‌های آجرهای معمولی و بدون لعاب به منصه ظهور رسیدند و حاکی از پیشرفتی مستمر به سوی مفصل‌بندی ماهرانه‌تر و نگاره‌پردازی پیچیده‌تر و تأمل‌برانگیزتر در اسلوب کاشی تزئینی‌اند. نمونه‌های اولیه این نوع کاشی در مناره مسجد جامع دامغان (450 هجری قمری) و گنبد سرخ مراغه (452 هجری قمری) به دست آمده است.

اما با گذر زمان و روی کار آمدن سلجوقیان، تحولات شگرفی در این عرصه به وجود می‌آید و از آن پس تا دوران صفویه انواع و اقسام کاشی‌ها (معرق، هفت رنگ، زرین فام و...) با مضامین متعدد انسانی، حیوانی، هندسی، اسلیمی و گیاهی و کتیبه‌هایی مزین به انواع خطوط رایج در هر عصر و دوره‌ای (کوفی، نسخ، ثلث و...) در قسمت‌های مختلف معماری بخصوص مذهبی زینت‌بخش انواع گنبد و گنبدخانه‌ها، ایوان‌ها، محراب‌ها، ستون، طاق و قوس‌ها، مناره‌ها و... شد.

با این اوصاف در دوره صفویان، پیشرفت‌ها تا آنجا حاصل آمد که اقسام شکل‌های رنگی بسان پارچه‌های چهل‌تکه در نقش‌هایی پیچیده چنان به کار افتادند که گاه سطحی برابر چند ده متر مربع را پوشش می‌دادند. مصداق بارز این نگین انگشتری هنر کاشیکاری اسلامی، کاشی‌های ظریف و منحصر به فرد مسجد شیخ لطف‌الله در میدان نقش جهان اصفهان است که از دوران حکومت شاه عباس صفوی در جهان اسلام به یادگار مانده است.

وظیفه ما در عصر حاضر

شهر اصفهان نگین هنر اسلامی بویژه هنر کاشیکاری است. با وجود آن همه هنرهای نهفته در دل این شهر به عنوان پایتخت فرهنگی جهان اسلام، با کمال تأسف شاهد ناهماهنگی شدید مناره‌های مصلی جدیدالاحداث اصفهان با سایر گلدسته‌های تاریخی این شهر هستیم. مساله‌ای که سال‌هاست گریبان بسیاری از مساجد متجدد کشور تاریخی ایران را بسختی گرفته است. ترویج و تعمیق گنبدها و گلدسته‌های فلزی بی‌هویت به جای عناصر ریشه‌داری چون کاشی دیگر جزو پدیده‌های بدیع و لاینفک زندگی مردمان ایران محسوب می‌شود؛ آن هم در جامعه‌ای که بسرعت از سنت به مدرنیته و ساختمان‌های فناورانه هدایت می‌شود.

تبعیت بی‌حد و حصر از معماری غربی و مدرنیته‌زدگی در ساختمان‌سازی و استفاده از طرح و نقشه‌هایی با اقتباس بی‌قید و شرط از دیگر کشورها، آن هم بدون اطلاع از سبک زندگی، آداب و رسوم مردم و آب و هوای چهار فصل ایران، آسیب‌های زیادی به همراه دارد.

این در حالی است که ما باید به‌عنوان یکی از کهن‌ترین سرزمین‌های جهان با تمدن و سبک زندگی مشخص، بر مبنای اعتقاداتمان، تمدن سترگ، کهن و غنی کشورمان را بازشناسی کنیم و به بازنگری ابنیه و ساختمان‌های دیرینه مان با ژرفای بیشتری بپردازیم. بازنگری‌ای که نیازمند فرهنگسازی عمیق و گسترده در سطوح مختلف جامعه است و مستلزم آن که همه دستگاه‌ها و مسئولان اجرایی کشور در راستای احیای معماری و فرهنگ‌های گمشده و ارزنده ایرانی همکاری و وحدتی ملی و منسجم را در پیش گیرند تا نهادینه شدن فرهنگ اصیل ایرانی ـ اسلامی را در همه مباحث لحاظ دارند.

کم‌توجهی صنعت به سبک زندگی

زمانی صنعتگران جامعه، استادانی بودند که با مهارت دستان خود، محصولات مورد نیاز مردم را تولید می‌کردند. هنر و صنعت درهم می‌آمیخت و در کالاهای مورد نیاز و مصرفی مردم تبلور می‌یافت. شاید ترکیب صنعت و هنر در معماری ایرانی ـ اسلامی به اوج رسیده باشد، اما امروز فاصله صنعت و هنر آنقدر زیاد شده که دیگر اثری از آن بناهای زیبا نیست؛ بناهایی که مطابق سبک زندگی ایرانی ساخته می‌شد. غافل از ارزش‌های سبک زندگی خودمان، صنعت وارداتی، طرح‌های غربی را که مناسب سبک زندگی غربی است، همراه آورده و بازار را قبضه کرده است؛ سری به‌راسته کاشی و سرامیک‌فروشی‌ها بزنید؛ به‌سختی طرحی می‌بینید که از فرهنگ خودمان الهام گرفته باشد. چرا صنعتگران امروز چنین مقهور طرح‌های غربی شده‌اند؟

مهدیس نجف‌زاده

جام‌جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها