نخستین بار که در روزگار جوانی، این دو بیت را ـ که مطلع یکی از بهترین غزلهای روزگار ما به شمار میرود ـ در کتاب «از پنجرههای زندگانی» محمد عظیمی خواندم، آنقدر ذوقزده شدم که غزل را از بر کردم. نام شاعر این غزل یعنی خسرو احتشامی هونهگانی، همان روز در ذهنم ماند و بعدها فهمیدم هونهگان، روستایی است در سمیرم اصفهان. چند سال بعد، قصیدهای را از زبان زنده یاد خاسته شنیدم در نعت حضرت زهرا سلاماللهعلیها که این بیت در آن میدرخشید:
تا کعبه را ز سنگ کرامت نیفکند
از چشم روزگار نهان است مدفنش
آن قصیده هم از بهترین نمونههای «شعر فاطمی» روزگار ماست. یکی دو سال گذشت که با استاد خسرو احتشامی در زمان دانشجویی آشنا شدم. مردی بلند قامت با مویی کم پشت و سپید و چشمهایی نافذ به یادگار از ایل قشقایی. لبخندی ملیح، صدایی گیرا و محضری خوش و شاعر و غزلپردازی بغایت توانا و فروتن، با اعتقاداتی راسخ، شاعری فاضل، تاریخدان و مسلط به ادبیات کهن و شعر امروز ایران و جهان؛ شاعری که صفای ایل و خردهفرهنگهای روستایی و بومی در غزل و کلامش موج میزد؛ شاعری که کمتر در رسانهها و مجامع ادبی ظاهر میشد و عشقاش، کتاب و تحقیق و سرودن و نوشتن بود و همین باعث شده بود شاعرانی بغایت کمتر و کمذوقتر، از غیبت او استفاده کرده، خود را به عنوان نمایندگان غزل امروز معرفی کنند.
ای ساقه سرور که پیدایی و گمی
در دیده گرسنه من، خواب گندمی
ییلاق را تموج سکر ترانهها
قشلاق را تداعی گرم ترنمی
پا در رکاب و دست به قنداق و گل به سر
اسطوره شجاعت زن را تداومی
پیغام رازناک سواران عشق را
در سنگلاخ، رویش گلضربه سمی
با سکه زار چارقدت بر فراز اسب
گنج ستاره بر سر کوه تهاجمی
بر مفرشی که رنگ اصالت گرفته است
معیار باستانی پیکار مردمی
وقتی به دوش، بافه به لبخند مینهی
تندیس راستین تلاش و تبسمی
میرویی از کرانه این دشت، هر بهار
ای ساقه سرور که پیدایی و گمی
خسرو احتشامی شاعری فاضل است؛ شاعری که در هر کلامش به شاهد مثالهایی از شاعران و بزرگان ایران و جهان برمیخوریم و همین نشاندهنده دانش و گستره وسیع ذوق و اطلاعات اوست. من بیش از دو دهه از محضر این شاعر عاشق بهره بردهام و در هر مجالی، از خرمن دانش و ذوق خدادادی او خوشه چیده و همواره توفیق داشتهام نخستین شنونده غزلهای تازه او باشم. غزلهای احتشامی هم سادگی سعدی را دارد، هم رندانگی حافظ را و هم نازکخیالی صائب را. غزلهای او به منشوری میماند که از هر سو به رنگی است و بهترین نمونه برای نمایندگی غزل پس از نیما و غزل امروز؛ غزلهایی که ما را به ایل پیوند میزند و عاشقانه تا سادگی روستا میبرد. در ستایش غزل احتشامی، بزرگان زیادی قلم زده و سخن گفتهاند؛ از دکتر شفیعی کدکنی تا زندهیاد ایرج افشار، موسوی گرمارودی، حسین آهی، بهاءالدین خرمشاهی و دیگران و به قول شیخ: ماکه باشیم که اندیشه ما نیز کنند...
سعید بیابانکی
شاعر و طنزپرداز
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد