موفقیت همهجانبه این آثار به مرور این فکر را در ذهن سازندگانش جای داد که عروسکهای محبوب و دوستداشتنیشان میتوانند روی پرده نقرهای نیز همچون قاب کوچک درخشیده و مخاطبان فراوانی را به سالنهای سینما بکشانند؛ ایده درستی که سالها پیش در سینمای جهان امتحان خود را پس داده و سود هنگفتی را نصیب کمپانیهای سازنده آن کرده است.
در واقع تلویزیون و سینما از این منظر با یکدیگر همکاری مستقیمی داشته که به ماندگاری هرچه بیشتر شخصیتهای محبوب عروسکی منجر شده است. اوایل دهه 60 مرضیه برومند با همکاری نسلی جوان و سرشار از خلاقیت همچون حمید جبلی، ایرج طهماسب، آزاده پورمختار، فاطمه معتمد آریا و... مجموعه مدرسه موشها را روانه آنتن تلویزیون کرد که طی مدتی کوتاه به محبوبیتی عظیم رسید.
این گروه برای موفقیت کارشان از چند عامل کلیدی بهره گرفتند؛ نخست برخورداری از قصهای جذاب و تازه، دوم خلق شخصیتهایی دوستداشتنی که هریک به نوعی از دل جامعه کودک و نوجوان کشور بیرون آمدهاند.
همچنین نمیتوان از کیفیت درخشان ساخت عروسکها با توجه به محدودیتهای مالی تلویزیون در دهه 60 بسادگی گذشت که عروسکگردانهایی حرفهای و کارکشته آن را کامل کردهاند؛ عروسکگردانهای جوانی که ریزهکاریهای خاصی را در کارشان اعمال کرده و آن را به یکی از ستونهای اصلی هر کار عروسکمحوری تبدیل کردند.
پس از آن به صداپیشگانی میرسیم که با صداسازیهای فوقالعادهشان به این موشهای دوست داشتنی جان بخشیده و در پارهای مواقع از بداههپردازی نیز بهره گرفتهاند.
شهر موشهای سینمایی بلافاصله پس از موفقیت نسخه تلویزیونیاش در مرحله تولید قرار گرفته و سرانجام در ایامی که تهران و بسیاری از شهرهای ایران هدف حملات هوایی دشمن بود، روی پرده رفت.
فیلمی با قصهای ساده و یکخطی و عروسکهایی محبوب همچون کپل، نارنجی، سرمایی و... که گربهای به نام اسمشو نبر به عنوان ضدقهرمان آنها را همراهی میکرد. این نسخه سینمایی با وجود استقبال گرم مخاطبان، مشکلاتی در فیلمنامه و کارگردانی داشت.
نویسندگان شهر موشها در تلویزیون با توجه به تعدد قسمتها آزادی عمل بیشتری داشته و برای گسترش داستان و هویت بخشیدن به شخصیتها مانعی پیش رو نداشتند. اما در نسخه سینمایی با توجه به زمان 90 دقیقهای آن شخصیتها چندان جای مانور نداشته و خود قصه نیز ظرفیت این زمان را هم نداشته است.
حتی شهرموشهای 2 نیز با وجود صرف هزینههای هنگفت همچنان از این حیث با مشکلات زیادی روبهروست که لطمه سنگینی هم به کلیت کار وارد کرده است. اتفاقی که مشابه آن برای کلاهقرمزی هم رخ داده و درجه کیفی آن را تا حدود زیادی پایین آورده است؛ در مجموعه صندوق پست، مخاطبان با شخصیتهای جذاب کلاهقرمزی و پسرخاله آشنا شده و به مرور به آنها علاقهمند شدند. همین محبوبیت سرانجام پای آنها را نیز به سینما باز کرد که فقط سری نخست آن با عنوان کلاهقرمزی و پسرخاله جذاب و تماشایی از کار درآمد.
آمدن کلاهقرمزی از شهری کوچک به تهران و تلاشش برای پیدا کردن آقای مجری، خط قصه مناسبی برای این فیلم بود که شوخیهای بعضا درخشانی هم در دل خود داشت.
البته در این بین نباید از نقش تعیینکننده حمید جبلی (صداپیشه کلاهقرمزی و پسرخاله) و دنیا فنیزاده (عروسکگردان کلاهقرمزی) بسادگی گذشت، اما فیلمهای بعدی همچون کلاهقرمزی و سروناز و کلاهقرمزی و بچه ننه بههیچوجه کیفیت لازم را نداشته و بیشتر محملی برای تجدید خاطره نسل نوجوان اوایل دهه 70 با شخصیتهای محبوب خود به حساب میآمد.
به نظر میرسد شخصیتهای عروسکی محبوب تلویزیون برای حفظ جذابیت خود روی پرده نقرهای نیز به عناصر مهمی مثل فیلمنامه نیاز حیاتی داشته و نباید بیش از اندازه روی شهرت تلویزیونی عروسکها و حافظه مخاطبان خویش تکیه کنند.
قاب کوچک (ضمیمه شنبه - روزنامه جام جم)
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد