بار دیگر «مردان بیادعا» بر روی شانههای زخمی شهر آمدند، مردانی که آسمان در چشمهایشان هبوط کرده بود. مردانی که خورشید در پیشانیشان قدم میزد و خدا در دلهایشان.
مردانی که رفتند تا زندگی، تا عشق، تا زلالی بماند، و آمدند تا ما که هزار فرسنگ از خودمان دویدهایم، به خودمان برگردیم، به خودمان بیاییم و «خدایی را که در این نزدیکیست» بهتر و بیشتر ببینیم، و قبول کنیم که «زندگی شاید نه این باشد»
آنان که «گفتند این خاک دیگر سرو صنوبر ندارد» با چشمهای خویش دیدند که هنوز هم بهار در همین حوالی قدم میزند، و سهی قدان هنوز در راهند، و آسمان این سرزمین، تا خدا خداست همچنان کبوتر متولد میکند و اگر با دلمان برادر باشیم تا خورشیدی شدن یک قدم بیش فاصله نیست.
دیروز «یک آسمان ابر بارید در سینههای عزیزان» و مردم بار دیگر چشمهایشان را به یاد آوردند. به یادآوردند که هنوز هم میتوان در سایه گلی شاعر شد و با دیدن شهیدی عاشق.
دیروز بار دیگر مردم به یاد آوردند که: «با بال شکسته پرکشیدن هنر است / این را همه پرندگان میدانند.»
دیروز 200 شهید بر شانههای زخمی 20 شهر آبروی دوباره زندگی شدند و به یادمان آوردند که «بخت اگر مدد کند، دامنش آوریم به کف» و اگر خدا بخواهد، خدایی شدن خیلی دور نیست.
محمود اکرامی - معاون سردبیر
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
گفت وگوی اختصاصی تپش با سرپرست دادسرای اطفال و نوجوانان تهران:
بهروز عطایی در گفت و گو با جام جم آنلاین:
گفتوگوی «جامجم» با حجتالاسلام محمدزمان بزاز از پیشکسوتان دفاع مقدس در استان خوزستان