بزن دررو

اقلام ثلاثه

بزن دررو

مکالمه با دیگران

لابد می‌پرسید: این دیگر چه جور عنوانی است؟(مکالمه با دیگران)؟! معلوم است که مکالمه باید با دیگران باشد. آدم عاقل که با خودش مکالمه نمی‌کند.اگر صبور باشید بعد از توضیح مختصری متوجه می‌شوید که این «دیگران» با آنچه شما تصور کرده‌اید، فرق دارد.
کد خبر: ۸۲۱۰۹۷
مکالمه با دیگران

مقصود من از «دیگران» در این‌جا، همه چیز است، غیر از آدمیان یا به عبارتی آدمیزاد، یا تو بگو بنی‌آدم بنابراین از این پس، قرار است که در این مکان و در این ایام، مکالمه با دیگران نوشته شود. یعنی گفت‌وگو با هر چیزی غیر از آدمیان. به تعبیر مولانا قرار است «غلغلِ اجزای عالم» را بشنویم و بنویسیم و بخوانیم.

چون شما سوی جمادی می‌روید

مَحرمِ جانِ جمادان کی شوید

از جمادی عالمِ جان‌ها روید

غلغلِ اجزای عالم بشنوید

نگران نباشید! بنا ندارم که ستون طنز را با تعالیم عرفانی و تأویل و تفسیر شعرهای بزرگان تقدیم‌تان کنم. در این ستون بازتابِ اشاراتِ زبان بسته‌های جهان را می‌نویسم. یعنی زبان اشاره گیاهان و جانوران و اشیا و دیگر موجودات را به زبان آدمیان بازنویسی می‌کنم. آن طوری که حافظ فرمود:

آن کس است اهل بشارت که اشارت داند

نکته‌ها هست بسی، مَحرمِ اسرار کجاست؟

باز هم نگران نباشید! هم خوانندگان گرامی نگران نباشند که پیش خودشان بگویند: گیرِ عجب آدم پُرمدعایی افتادیم! ادعا می‌کند که اهل بشارت است و اشارت می‌داند و نکته‌دان است و مَحرَم اسرار است.

برو بابا دلت خوش است! یه چیزی بنویس که بخندیم و صفا کنیم و گوشه کنایه‌ای به این و آن بزن که موجب انبساط خاطرمان بشود. مسئولان و نگهبانانِ وظیفه‌شناس و پرتلاشِ خط قرمزها هم نگران نباشند، چون می‌دانم که افتتاح هر ستون طنز، موجبات نگرانی و گاه آزردگی خاطرشان است. پس ذره‌بین به دست می‌گیرند و نوشته‌های طنز را نکته به نکته مو به مو می‌خوانند، تا سرنخ توطئه‌ها را بیابند و بهانه لازم که مهیا شد، بساط طنز را برچینند و جمعی را از نگرانی برهانند.

از نگهبانان پرتلاش خط قرمز که وفادارترین و پیگیرترین و دقیق‌ترین خوانندگان ستون‌های طنز هستند، تشکر می‌کنم و قول می‌دهم که رعایت حالشان را بکنم و چیزهایی بنویسم که نه‌تنها آب‌از‌آب تکان نخورد بلکه حتی چرت هیچ کارمند وظیفه‌شناسی پاره نشود.

نکته آخر هم این است که این شیوه نوشتن، پیشینه‌ای درخشان دارد و من آغازکننده‌اش نیستم. این هم شواهدش:

سعدی فرمود:

به سرو گفت کسی: میوه‌ای نمی‌آری

جواب داد: که آزادگان تهی‌دستند

خاقانی فرمود:

دندانه هر قصری پندی دهدت نو نو

پندِ سرِ دندانه بشنو ز بُنِ دندان

خیام فرمود:

ناگاه یکی کوزه برآورد خروش

کو کوزه‌گر و کوزه‌خر و کوزه فروش

و بالاخره سهراب سپهری که از اهالی امروز است، فرمود:

بیا با هم از حالتِ سنگ چیزی بفهمیم

بیا زودتر چیزها را ببینیم

اسماعیل امینی - جام جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها