آدمها در درون خانه هویت فردی پیدا میکنند و خانواده خود را شکل میدهند و قوام میبخشند. برای همین خانه باید فضایی امن و تبلوری از باورهای انسان باشد، این معنای باطنی خانه است که بهطور ناخودآگاه خانههای کودکی و نوجوانی را در خیال انسان، به محل و شکل خاطرات و بازگشت به اصالتهای انسان مبدل میکند.
با این اوصاف بدیهی است اهمیت خانه اساسا فارغ از امنیت و سرپناه مادی، بعد فرهنگی دارد. خانه با باورها، خاطرهها، تخیلات، رویاها و آینده آدمها ارتباط دارد و در آن هنر و اعتقاد و سیاست یکجا جاری است. در همین ارتباط فرانسویها ضربالمثلی دارند که میگوید: ما خانههایمان را با خود میآوریم. این ضربالمثل بهخوبی بیان میکند که خانهها در ذهن و روحیه و اخلاقیات کسانی که در آن زندگی میکنند، اثرگذار است و میتوان با توجه به فضای خانه ای که در آن سکنی دارند، به اخلاق و رفتار و باورهای آنها پی برد. پس خانه هویت فردی ماست.
با چنین رویکردی که گاستون باشلار، فیلسوف فرانسوی به خانه دارد و شرح آن را در اثر مهم خود بوطیقای فضا داده است، ما بهتر میتوانیم به اهمیت معماری داخلی خانه پی ببریم. اهمیت خانه و معماری داخلی آن بیش از پیش با تکیه بر فردیت، روان، خیال و باورهای آدمیان است که خود را نشان میدهد. در این رویکرد خانه محل پرورش آدمهای خوب یا بد است و معماری آن با اخلاق ارتباطی عمیق دارد. زندگی خوب در خانه آغاز میشود و ادامه مییابد یا در خانه نابود و قطع میشود. خانه، فرهنگ است. یعنی همان فضا و هوایی است که آدمها تنفس میکنند. پیوست فرهنگی برای معماری داخلی خانه، به این معناست که اهمیت و الزام خود را نشان میدهد.
از زاویه فردی و زندگی خصوصی است که در طرحهای کلان معماری، شهرسازی و مسکن، فقدان پیوست فرهنگی به چشم میآید. اینگونه طرحها فارغ از پیوست فرهنگی اغلب موجب آسیبهای درازمدت فرهنگی میشود. فضای داخلی خانه اگر برآمده از نیاز و فرهنگ کسی که میخواهد در آن زندگی کند نباشد، محلی برای خوشبختی نخواهد بود، بلکه میعادگاه آدمهای ناراضی است.
پیوست فرهنگی و مساله زندگی خصوصی
نگاهی گذرا به معماری داخلی آپارتمانهای ریز و درشتی که در کشور ساخته میشود، مشخص میکند نگاه به خانه به عنوان یک فضای همیشگی پر اهمیت که انسانها در آن مأوا میگیرند و در فضای آن پرورش مییابند در برنامههای روبه توسعه و سازندگی شهری ایران کمترین اهمیت را دارد. در طرحهای کلان مسکنسازی همچون مسکن مهر و... بدون در نظر گرفتن نیازها، روابط و خوی و طبع فرهنگی جامعه ایران، فضای اندرونی زندگی ایرانیان ساخته میشود و هیچگونه هویتی از باب معماری داخلی وابسته به زندگی خوب یک خانواده ایرانی مدنظر قرار نمیگیرد. حتی در معنای مدرن و بسیار فردگرای جامعه جهانی امروز هم معماری داخلی و فضای درونی خانههای ایرانی از تنوع و برنامه ریزی تهی است.
پیوست فرهنگی ـ طبق تعریف نظامنامه پیوست فرهنگی طرحهای مهم و کلان کشور که به تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگی رسیده است ـ شامل «مجموعهای است برای شناسایی، اقدام و ارزیابی آثار و پیامدهای فرهنگی طرحها و فعالیت ها که پس از مطالعات لازم و با استناد به مبانی نظری و اسناد بالادسـتی بـویژه نقشه مهندسی فرهنگی کشور، متناسب با مقتضیات و شرایط جامعه با ارائه راهکارهای عملی برای تقویت آثار مثبت و حذف و کاهش پیامدهای مخـرب فرهنـگ جامعـه، راهنمـای مجریان فعالیتها و طرحها در رعایت راهبردها، اعمال الزامات و استانداردهای مربـوطه و برنامهها و اقدامات عملی در اجرای آن فعالیت خواهد بود.» همچنین براساس همین تعریف جامع یکی از مهمترین شاخصهای پیوست فرهنگی بر مبنای نقشه مهندسی فرهنگی کشور، سبک زندگی در ابعاد فردی، خانوادگی، اجتماعی و سازمانی است.
با این حساب میتوان با قطعیت گفت در نقشه مهندسی فرهنگی کشور و در کلیات پیوست فرهنگی، سبک زندگی فردی انسانها جایگاه ویژهای دارد. باید در معماری و مسکنسازی بخصوص در قالب انبوه و طرحهای کلان از جمله طرحهای تعاونیها و سازمانهایی که دست به خانهسازی میزنند سبک زندگی و کرامت فردی انسانها مورد توجه قرار گیرد، به طوری که فضای زندگی آدمها باید در جهت تکامل، خوشبختی و احساس آرامش آنها باشد و موجب دغدغه و ضعف ارتباطات آنان نشود.
با نگاهی گذرا به فلسفه خانه و جایگاه فضای درونی آن در زندگی روزمره یک انسان متوجه میشویم معماری فارغ از مطالعه دقیق فرهنگی و بدون چشمانداز روشن از انسان و زندگی خصوصی او و خانواده و آمال و عقاید و آرمانهای نهفتهاش نمیتواند به وضعی مطلوب دست پیدا کند. پیوست فرهنگی دستکم در این مورد، فکری است برای خاطرات و رؤیاهای تکتک افراد یک جامعه که خاطرات و رؤیاهای یک کشور را محقق میسازند.
علیرضا نراقی
اندیشه
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد